دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.

مکالمه بین سيد محمد قاسمي و سمانه بیات

4 پیغام بازدید کنندگان

  1. سعی کردم ناراحت نشم.
    ولی چشمامم نبستم.همه ی اینا رو هم که میگید رو میدونم.ولی چون اینجا قرارگاه من نیست غصه نمی خورم(البته کتمان نمی کنم که از خود مرگ نه بعدازمرگ خیلی خیلی خیلی می ترسم.).اگه بتونم ،به کسی کمک می کنم ولی اگه نتونم نمی شینم زار بزنم و زندگی خودمم خراب کنم(البته گاهی اوقات زار هم می زنم ولی سعی می کنم زیاد خودمو تواین موقعیت قرار ندم)ولی در هر صورت دیدگاه هر کس قابل احترامه و اگر شما به شعری که نوشتین اعتقاد دارین پس نظرتون محترمه-امیدوارم شما هم برای نظر من احترام قایل بشین.
  2. سلام چرا زندان نيست
    خوشبحالت چشماتو بستي اطرافت را نميبيني كه
    دروغ-- بي احترامي-- براي پول هر كاري كردن --حق الناس-و و و و و و ......غيره بيداد ميكنه
    به گفته حضرت علي : اينجا قرار گاه نيست اينجا گذرگاه هست

    جسم قبر و جامه قبر وخانه قبر
    باز لفظ زندگان عنوان ماست

    سمانه جان از گفته من ناراحت نشو واقعا به لفظ زنده ايم ما مرده متحركيم
  3. من با این شعر مخالفم.زمین برای من یکی حداقل زندان نیست.
  4. زندگانيم و زمين زندان ماست
    زندگاني درد بي درمان ماست
    راندگانيم از بهشت جاودان
    اين زمين زندان جاويدان ماست
    خدمت سمانه بيات
نمایش پیغامهای بازدید کننده 1 از 4 تا 4