تعظیم ساحران مر موسی (ع) را که چه فرمایی ؟
ساحران در عهد فرعون لعین
چون مری کردند با موسی به کین
لیک موسی را مقدم داشتند
ساحران ، او را مکرم داشتند
ز آنکه گفتندش که فرمان ، آن توست
خواهی اول ، آن عصا تو فکن نخست
گفت : نی ، اول شما ای ساحران
افکنید آن مکرها را در میان
این قدر تعظیم ، دینشان را خرید
کز مری ان دست و پاهاشان برید
ساحران ، چون حق او بشناختند
دست و پا در جرم او ، درباختند
لقمه و نکته ست ، کامل را حلال
تو نه ای کامل ، مخور ، می باش لال
چون تو گوشی ، او زبان ، نی از جنس تو
گوش ها را حق بفرمود : انصتوا
کودک اول چون بزاید شیرنوش
مدتی خاموش باشد ، جمله گوش
مدتی می بایدش لب دوختن
از سخن ، تا او سخن آموختن
ور نباشد گوش و تی تی میکند
خویشتن را گنگ گیتی می کند
کرّ اصلی ، کش نبود آغاز گوش
لال باشد ، کی کند در نطق ، جوش ؟
ز آنکه اول سمع باید نطق را
سوی منطق از ره سمع اندر آ
اُدخُلو الابیات مِن ابوابها
و اطلبو الاغراض فی اسبابها
نطق ، کان موقوف راه سمع نیست
جز که نطق خالق بی طمع نیست
مبدع است او ، تابع استاد ، نی
مسند جمله ، ورا اسناد ، نی
باقیان هم در حِرَف ، هم در مقال
تابع استاد و محتاج مثال
زین سخن ، گر نیستی بیگانه یی
دلق و اشکی گیر در ویرانه یی
ز آنکه آدم ، ز آن عتاب ، از اشک رست
اشک تر باشد دم توبه پرست
بهر گریه امد ادم بر زمین
تا بود گریان و نالان و حزین
آدم از فردوس و از بالای هفت
پای ماچان از برای عذر رفت
گر ز پشت آدمی ، وز صلب او
در طلب می باش هم در طلب او
ز آتش دل و آب دیده نقل ساز
بوستان از ابر و خورشیدست باز
تو چه دانی ذوق آب دیدگاه
عاشق نانی ، تو چون نادیدگان
گر تو این انبان ، ز نان خالی کنی
پر ز گوهر های اجلالی کنی
طفل جان ، از شیر شیطان باز کن
بعد از آنش با ملک انباز کن
تا تو تاریک و ملول و تیره ای
دان که با دیو لعین همشیره ای
لقمه ای کآن نور افزود و کمال
آن بود آورده از کسب حلال
روغنی کآید چراغ ما کشد
آب خوانش ، چون چراغی را کشد
علم و حکمت ، زاید از لقمه حلال
عشق و رقت آید از لقمه حلال
چون ز لقمه تو حسد بینی و دام
جهل و غفلت زاید ، آن را دان حرام
هیچ گندم کاری و جو بر دهد ؟
دیده ای اسبی که کره خر دهد ؟
لقمه ، تخم است و برش ، اندیشه ها
لقمه بحر و گوهرش اندیشه ها
زاید از لقمه حلال اندر دهان
میل خدمت ، عزم رفتن ان جهان
مری = ممال مراء به معنی ستیزگی
مکرم = محترم داشته شده ، بزرگ محسوب داشته شده
شیر نوش = نوشنده شیر ، شیرخوار
تی تی = کلمه ای که مرغان را بدان خوانند
موقوف = منوط ، متوقف
مسند = تکیه گاه
بر = حاصل ، ثمر
صلب = تیره پشت کمر
طلب = جماعتی از مردم که در یک جا جمع می شوند
باز = کنایه از سبز و خرم
نادیده = حریص ، آزمند
همشیره = همراه و دمساز
تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان