پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
دوستان اعضای محترم ایفای نقش
محمد شوماخر که رفته قبرس [khande]
پس پسر ارشد و مسئول خونواده ی حاج منصور مجیده
الان ارشد خونواده ی حاج منصور سریعا تک تک اعضای خونوادش صحبت بکنه
که گام نخست رو ساعت 19 به وقت محلی[khande] شروع میکنیم
ساعت 19:30 دیقه هم نوبت خونواده ی مفتش الدوله است!!توجه توجه : تعداد پست افراد خانواده از 1پست به 2پست افزایش یافت!!
توجه توجه : موضوع پست ها هم بر اساس پست نخست پدر(یا پسر ارشد) خواهد بود!! ولی یه چیز بی مورد و طنز!! هم میتونن در پست جا بدن!!
توجه کنید : اسپم اکیدا ممنوع و هرگونه بحث سیاسی و مذهبی شدیدا ممنوع!!
همچنین گفتگوها بیشتر جنبه ی تئاتر مانند داره و صد البته نمیشه ازین گفتگوها انتظار طنز فاخر رو داشت!! پس هرچه میخواهد دل تنگت بگو!! ولی طنازانه اش کن(با دروغ و بزرگنمایی و...!!)
نکته ی آخر
ارشدها و پدر و مادر میتوانند پس ازین پست من کامنت بگذارند (به شرطی که درباره ی موضوع باشه و اسپم نباشه)
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
درود
خانواده ی حاج منصور
حاج منصور و خانواده ی محترم!!
هرچه میخواهد دل تنگتان بگویید...
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلامممممم اهل خونه خوبین؟ به به خانم گلم خسته نباشی.گل پسر ما کجاست ؟ صداش میکنم نیست نکنه رفته با رفقاش فوتبال؟
دختر های گلم سلام خسته نباشی خوبین؟
اخیششش امروز چقدر هوا گرم بود جزغاله شدم .سرم درد گرفت از دست این مشتری خارجی کلا میگن خارجیها زبون نفهمن همش میگه وات .خواستم جفت پا برم تو دهنش این علی همکارم جلوی منو گرفته بود منم فقط به چرتهاش اوکی میگفتم از بس حرف بی ربط میزد .استکبار هستن دیگه.[nishkhand]
اگر گفتین امروز کی رو دیدم.دوست قدیم مفتش خان رو دیدم داشت میوه میخرید .یادش بخیر چقدر پدر ملت رو در میاوردیم و سر کار میزاشتیم.
خب دخترها گلم بیان ببینم چه کارا کردن حالشون چطوره ؟ بابایی رو نمیبینن خوشن؟[nishkhand]
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
پـدرررررررررررررررررررررر ررررررررررر من توو کابینت گیر کردمممممممممممممممممم!!!!!!!! !!!!
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
به به سلام به پدر خوبم چطوری؟ خسته نباشید اگر دنبال مامان میگردی نیست!!!!! رفته مدیتیشن [taajob] میگه تنها جایی که از دست بابات اعصاب و روانم راحته اونجاست[bamazegi] بابا تو فقط رفتی میوه خریدن مفتش خان دیدی و اومدی برای چی برای خودمون میوه نخریدی به این یخچال یه نگاه بنداز اندازش 60 فوته اما داخلش فوت هم نیست چه برسه به میوه !!!!!! حالا مفتش خان کی هست؟
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
منم که فعلا نقش راوی ام!!
همچنین بهترین دوست پسرات!! مجید و ممد
فقط خواستم بگم محدودیت تعداد پست ها از 2تا به 4تا افزایش پیدا کرد!!!
فقط اسپم ندید!!
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
بهههههههه سلاااااااااااااااااام پدر گلم
خوبی؟ خسته نباشی بابا جونم
بیا میوه هارو بده من دستت خسته شد
بیا بشین بابا جونم خستگیت دربره برات میوه و عرق بیدمشک بیارم خنک شی (اینجا خودمو لوس کردم واسه بابا[nishkhand] )
بابا جونم من داشتم برات شله زرد درست میکردم از صب حسابی مشغول بود
ماااااااااااااااماااااااا ااااااااان بابا اووووووووووووووووووووومده ببین چی چی اورده
بابا کیو دیدی؟
مفتش؟
وایساااااااا یادم بیااااااااااد
اها همون که یه پسره درازو بد قواره داشت اه اه[nishkhand]
خوب چی گفتین؟
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
گیتی ناز هزار مرتبه گفتم وقتی داری تو خونه راه میری اون عینکت رو بزن قرص هات رو هم سر موقع بخور الان مامان کجا بود اخه؟؟؟؟ الان بابا کجا میوه خریده؟ پلاستیک های زباله است داره میبره بیرون بذاره نه پلاستیک میوه !!!!!!!
در ضمن یکی به من بگه مفتش کی هست حالا ؟ اون پسر قد درازه ی بد قواره کیه؟
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
سلام دخترهای گلم.اخی .گندمک جان توی کابینت چکار میکنی اخه دختر گل مثلا دکترا داری میگیریا چرا عین گربه رفتی توی کابینت .دستت احمد اقا درد نکنه عجب کابینتی ساخته محکم که تو رفتی توش منهدم نشده .بیا بیرون یهو یکی مهمون میاد میبینه اونجا هستی میگی اینا خونشون عین خشایار مستوفی هست که جا ندارن توی کابینت میخوابن بیا بیرون دختر گلم.
به به دختر گلادیاتورم خانم دکتر گیس گلابتون عزیز.میگم دخترم ماشالله خوب بلدی بابای رو اب بکشیا.کمی نگاه کن ببین میوه هم گرفتم .ای شلوغ بیخودی سعی نکن فتنه راه بندازی بین منو و مامانت.افرین مامانت رفته ورزش خودم بهش گفتم واسه سلامتیش خوبه بره البته بلکه از دست شلوغ بازیهای دخترهاش کمی نفس بکشه بگو ببینم کجا رو امروز اتیش کشیدی[nishkhand]
خسته نباشی کدبانویی بابایی گیتی ناز. افرین دختر خوب انشالله خوشبخت بشی توی زندگیت که انقدر کمک پدر مادرت هستی افرین.کلا از اول فلزت با اینا فرق میکرد بیشتر اهل کمک کردن بودی البته همتون گل بابایی هستین.
اره مفتش خان رو دیدم از دوستان قدیمم هست کلی خاطرات مردم ازاری داریم با هم .خدا قبول کنه [nishkhand] اره همون که یک پسر داشت یادته بهش میگفتی نردبون[nishkhand] گفت پسرش کمی بد قلقی میکنه باهاش اما از دخترهاش راضی بود
راستی این گل مهتاب گل بابای کجاست خبری ازش نیست.گل مهتاببببب
ته تغاری ما کجاست مجید پسرم بیا ببینم کجایی نکنه رفتی دوباره با توپ زدین شیشه کسی رو ترکوندین .ماشالله رونالدوی اینده.
پاسخ : داستان خانوادگی و طنز
راست میگی بابا واقعا برای سلامتیش خوبه دیروز بود میگفت این کلاس ها خیلی بهش روحیه داده می گفت استادشون گفته: هیچوقت همسرتون رو به خاطر عیب هایی که داره سرزنش نکنید چون اون بنده خدا به خاطر همین عیب ها بوده که نتونسته از شما بهتر پیدا کنه !
راستی مامان گفت اومدید بهتون بگم که دیگه به من زنگ نزن حالا شناختمت من نمیتونم دیگه با تو باشم ازت بدم میاد بی لیاقت
خداحافظ
“این آخرین جمله ای بود که همسایمون به شوهرش گفت”
مامان گفت میخواستم تو ام در جریان باشی عزیزم ! نه که همیشه اخبار همه رو بهتون میده امروز دیر میومد گفت من بهتون بگم