خودش سرمشو گرفته
الكي سرم زده
مشكلي نداره؟!
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام.
گذشت و گذشت و گذشت . . .
تا من چهار طرف گهواره رو بوسيدم و پستونك هام رو آويزون كردم :">
و رفتم كلاس دوم راهنمايي.
در اين زمان ما ساكن بندعباس بوديم.b-)
يك هفته اي بود كه احساس درد زيادي توي ساق پام ميكردم.
ورم هم داشت و صورتم باد كرده بود.همراه با ادراري خوش رنگ {i dont want to see}
رفتيم پيش يك متخصص گفت حتماً لبو خورده!(~~)
فرداش اوضاع وخيم شد و لخته هم ميشد!{thumbs down}
رفتيم بيمارستان و 2 روز بستري بودم و 1000 نوع آزمايش.sh_omomi104
توي راه رو نيشسته بودم كه يه خانم عينكي صدام زد و گفت:
من بازرس هستم از تهران امروز اومدم بازديد اينجا.
مشكل شما چيه؟
منم ظاهر داستان رو گفتم و خانم دكتر گفت برو رو ترازو.
31 كيلو بودم. گفت: هفته ي پيش چند كيلو بودي؟ گفتم 26.
دفترچه بيمم رو گرفت توش نوشت گلبولو نفريت.sh_omomi68
و در حقيقت با ترازو تشخيص صحيح داد!sh_omomi109
رفتم براي كشت ادرار ديدم انگار اون بادكنكه گرد و خاكيه !
منم اول با آب شستمش.sh_omomi87
دكتر آزمايشگاه اومد گفت چرا با آب شستي اينو؟
منم گفتم نشستم.:^o
گفت اگه نشسته بودي توش ميكرب نميرفت!{shame on you}
و من فهميد بهترين ماده ي شوينده ادرار به اصطلاح نجس هست!sh_omomi27
كلاً خيلي مورد توجه دكترا بودم!
فشارم 21 بود و تا 23 ميرفت بالا و من روي تخت نشسته بودم!sh_omomi9
ميگفتن سردرد هم نداري تو؟ ميگفتم نه تشنمه.sh_omomi13
آب بهم نميدادن نامردا.
يه قرص عدسي رو ميشكوندن يك دهم اون رو ميريختن توي سرنگ با آب مقطر ميريختن رو زبونم.
فشارم در جا ميومد رو 12 . نميدونم چرا پس قرص رو توي اون سايز ساخته بودن؟!sh_omomi10
اين بيماري هم از بي توجهي به گلودرد گرفته بودم.{feeling beat up}
خلاصه توي 6 روز به من يك ميليون دويست هزار تا پنيسلين يك ميليون و دويست زدن.sh_omomi95
و از خطر رماتيسم قلبي در رفتم.sh_omomi99
و مرخص شدم.sh_omomi61
هفته اي يك بار ميرفتم پيش دكتر.
توي هواي بندر همش پليور تنم بود.smilee_new2 (20)
يه دختر خانم كه اهل روستا بود تو بيمارستان تخت بغليم بود.sh_dokhtar8
بيمادي ديابت داشت بنده خدا.smilee_new1 (13)
يه روز من و اون با هم وارد مطب دكتر شديم.
دكتر به باباش گفت داروهاي دخترت رو حتماً بذار تو يخچال.
طرف گفت ما كه يخچال نداريم.:-??
( دكتر افتاده ) يه كم تو فكر رفت و بعد به منشيش گفت:
يخچال مطب رو بده ببرن با خودشون!{angel}
طرف گفت آخه ما اونجا برق نداريم!^#(^
دكتر افتاده آهي كشيد و سكوت كرد.#:-s
بعد دست كرد تو كشوي ميز و يه چك نوشت به قيمت يه موتور برق!sh_omomi3
هرگز اون لحظه از ذهنم پاك نميشه.^:)^
خــــــــــــــدا بيامـــــــــرزت دكتـــــــــــر افتـــــــــــاده{worried} [-O<[-O<[-O<:((
تا روزي ديگر و گفتن خاطره اي ديگر براي شما. خدا نگهدار شما.
شاد و موفق و واقع بين باشيد @};-
:)) آخه نمي خواستم خيلي حالش جا بياد چون بي نهايت درد داره {big green}
اينو گفتي ياد يه خاطره افتادم ...
يه دكتر مسني بود كه تو يه پادگان خيلي ناجور كار مي كرد . پدر سربازا رو در مياوردن . بيچاره ها انقدر بهشون فشار ميومد كه بعضا خودشونو به غشو ضعفو بيهوشي مي زدن كه يه مدتي خلاص بشن . ولي تا ميومدن بهداري روبراه ميشدن
يه بار يكي از اين سربازا خيلي سرتق بود . بهداريم كه اومد از جاش بلند نشد . هرچي اينور و اونورش كردن جواب نداد . يه دفعه دكتر پيره اومد با يه سرنگ به دست {big green} 5 سي سي آب مقطر كشيد ... تزريق كرد زير پوست شكم سربازه {worried} بدبخت از درد فرياد كشيد پريد چسبيد به سقف :-ss
دكتره هم ژست پيروزمندانه اي به خودش گرفت گفت برو پسر جون تو حالت از منم بهتره :-??
امروز يه بنده خدايي مراجعه كرده بود كه دو هفته قبل هم اومده بود مطب . وقتي مي خواست بره گفت من مجددا كي مراجعه كنم ؟ گفتم براي واكسيناسيون 1 ماه ديگه مراجعه كنيد . گفت نميشه زودتر بازم بيام ؟!!!!!!:-o
فكر كنم ميومد مطب برا تفريح :-??
:)) اخی بنده خدا چقدر هم مشتاق بوده {big green} من اگه جای ایشون بودم میگفتم انشاالله این دفعه اخری بود که میومدم:-ss اگه دفعه بعدی هم در کار بود که یه جوری میپیچوندمش {tongue}نقل قول:
گفت نميشه زودتر بازم بيام ؟!!!!!!:-o
فكر كنم ميومد مطب برا تفريح :-??
واقعا به چه تفریحی هم علاقه داشته {worried} .