روی نگار در نظرم جلوه می نمود ************************وز دور بوسه بر رخ مهتاب می زدم
نمایش نسخه قابل چاپ
مرغ سحر ناله سر كن/داغ مرا تازه تر كن
آرزویم این است
نتراود اشک در چشم تو هرگز
مگر از شوق زباد
دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را/دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
الا اي خالق جان خالق گل ................. پديد ارنده ي هر صبح و سنبل :d
اگه اشتباه بود ببخشيد چون هيچ تجربه اي در زمينه ادبيات ندارم
لا لا لا گوله پونه ............. با با رفته به كارخونه