ولي احتراما با تمام نظر تون موافق نيستم:به واسطه اهميت منابع 4 گانه (قرآن ، سنت ، اجماع و عقل)و تحت توجه به روند تكاملي عقل ومتعاقبا اجماع در طول زمان بايد نتايج بهتري از نتايج تاريخي قبلي بدست بياد.پس جوازدادن براي اقناع از دريافت احكام جديد درمورد مسايل قبلا حل شده صحيح به نظر نميرسه.يعني درست نيست كه بواسطه اينكه قبلا درباره يك مساله اي يك حكمي توسط يك مرجع (فعلا مرحوم) داده شده ما مجاز باشيم كه تاييديه براي صحيح بودن اون حكم براي زمان فعلي از مجتهدحاضرزنده نگيريم.
صدور احكام بواسطه شرايط زماني ميتوننددستخوش مصلحت بيني مجدد قراربگيرند.اگر قراربود به دستور حضرت رسول(ص) اكتفا ميشد ديگه توجيهي نداشت كه حضرت علي(ع) به اسبها هم زكات ببندند.مصلحت عقلي وارتقاي سطح اجماع باعث نياز به تداوم ارتباط با مرجع زنده براي كسب آخرين احكام حتي براي احكام تشريح شده ماقبل هستند.
اينكه بنده عرض كردم بايد از مرجع زنده پرسيدكه (نظر مرجع مرحوم رو در يك موردخاص شما هم الان تاييدميكنيديانه؟)بواسطه احاطه بيشتر مرجع زنده به جوانب مساله در حال حاظر نسبت به سطح آگاهي ما مقلدين نسبت به جوانب اون حكم قبلي هست.
اگر كسي بتونه تشخيص بده كه در چه مواردي خودش ميتونه تكليف شرعيش رو بفهمه كه ديگه ميتونه بدون تقليداز مرجع خودش عمل به احتياط بكنه وبه نظرم شماهم بيخبر نيستيدكه اين كارراحتي نيست.ومعمولا به ريسكش نمي ارزه.
به عقل ناقص ما كه اينها رسيد.تا نظر شما چي باشه
علاقه مندی ها (Bookmarks)