بستگي به ميزان معلوليت داره خب...شايد خيلي زيلد نباشه....اگ تاحدي نباشه كه مشكل ايجاد بشه و علاقه هم وجود داشته باشه شايد بشه با شرايط كنار اومد...
سلامتي اوني كه انقدر يادشيم كه اگه ياد خدا بوديم نصف بهشت مالمون بود...
حس ترحم و دلسوزی رو باید از عقل و احساس جدا کرد .
ازدواج مسئله ی مهم و بجث یه عمر زندگی است . حال ممکن است در چالش های زندگی در طی تعامل ها ی اجتماعی ما ارتباطات عاطفی از این دست شکل بگیرد . حس ترحم بعد مدتی ارضا می شود و در چنین مواردی باید آگاهان ه تصمیم گرفت .
http://roksana65.blogfa.com/ساناز فرهیدوش
وبلاگ خودشکوفایی
خداوند زحکمت ببندد دری/ز رحمت گشاید در دیگری
شاید انسانهای معلول نسبت به انسان های سالم از بعضی توانایی ها محروم باشن ولی خیلی از همین انسانهای معلول توانای هایی دارن که انسانهای سالم ندارن.
واما جواب من....
اگه دروغ نگم جواب من منفیه چون روحیات خودمو میشناسم
اما اگه با کسی که سالم هست ازدواج کنم وخدایی نکرده1اتفاق یا1حادثه منجر به معلولیت همسرم بشه هیچوقت تنهاش نمیذارم
ویرایش توسط golden3 : 5th September 2012 در ساعت 12:34 AM
سنگی که طاقت ضربه های تیشه را ندارد تندیسی زیبا نخواهد شد!
از زخم تیشه خسته نباش که وجودت شایسته ی تندیسی زیباست.
سلام ...ممنون از روابط عمومی سایت ....
واقعا سوال سختیه....ولی من نمیتونم با معلول ازدواج کنم......به دلایلی که خودم دارم....بازم ممنون
هدف های ازدواج واسه من بیشتر از اون چیزیه که نیاز به فعالیت های جسمی همسر ایندم داشته باشم اما چون خودمو میشناسم هنوز به اون معرفتی نرسیدم که با هر نوع معلولی بتونم زندگی کنم.اگه معلولیت از ناحیه پا یا یه همچین چیزی باشه من مشکلی ندارم.یعنی بستگی به میزان معلولیتش اره.
اما جدا از این بحث ها اصلا قصدم ترحم نیست.بلکه باید اون ادم با ایمانی باشه.دانایی کاملی نسبت به توکل و اعتقادات اسلام داشته باشه.نه این که ادمی باشه که فقط گله کنه و شکوه و شکایت از حال و روزش.به قول معروف دلشاد باشه.
راستش من قبلا خودم به این قضیه فکر کردم
اما راستش به جواب قطعی نرسیدم
اون چیزی رو که من از همسر آیندم میخام اینه که همیشه پشتم باشه و من بتونم بهش تکیه کنم و تو کارام همیشه راهنماییم کنه و منو دلگرم به زندگی،که این هیچ ربطی به سلامتی جسمانی اون نداره
اما تا شرایطش هم پیش نیاد نمیدونم چه برخوردی با قضیه بکنم
البته بستگی داره معلولیت از چه نوعی باشه و روی کدوم بخش از جسمش اثر بذاره،یعنی تا حدی از پس کارهای شخصی خودش بربیاد
ظاهر آدما از اولم برام مهم نبوده.الانشم نیست.چه بسا ممکنه همسر من 2 ماه بعد یا حتی کمتر توی 1 حادثه معلول بشه!کسی چه میدونه!!!پس نمیشه تا ابد اطمینان داشته باشیم که شریک زندگیمون سالم بمونه
میتونم بگم شاید قبول کنم
ویرایش توسط BaAaroOoN : 4th September 2012 در ساعت 10:19 PM
تو رو خدا اینقد سوالای سخت سخت نپرسید.
برای من بستگی داره، به شرایط من، به شرایط طرف مقابل به طرز فکرمون به میزان معلولیتش فقط به صرف اینکه معلوله نمی تونم بگم آره یا نه ولی خوب اگه معلولیتش از یه حدی که من مدنظرم هست بیشتر باشه نه
نمی تونم.
من تا در شرایطش قرار نگیرم نمیتونم جواب بدم!
خوب بستگی داره!
خدایا ...
تا پاکم نکردی خاکم نکن...
من توی معلولین زیاد رفت وامد کردم و با اینجور ادما هم روزای زیادی رو گذروندم
تقریبا میتونم بگم نوع رفتار باهاشونو یاد گرفتم همه چیز مثل ادمای عادیه
فقط باید بدونی زمان بیشتری رو صرف کنی و صبوری...
من حتی علم روز رو، هم به بچه های عادی یاد دادم، هم معلول، فرقی نمیکردالبته اگه صبوری رو بلد باشی و انتظار معقولی داشته باشی
نباید به این فکر کرد که معلوله ، خیلی براشون مهمه که دلت براشون نسوزه..!
تو ازدواج تفکر ادما مهمه اندیششون مهمه درکشون مهمه و..و..و..
جسم هم یکی از ویژگی هاست اما نه مهمتر از فکر و اندیشه و درک و همراهی و...
واقعا درک بالای بعضی ها تو رو شگفت زده میکنه و حتی یادت میره که اون....
اما این مورد از ازدواج
اگه قرار باشه زندگیشونو بردارن برن، قطعا میشه حتی خیلی خوش هم زندگی کرد
اما اگه قرار باشه با خونواده باشی بنظرم یکم سخته که مدیریت کنی بعضی حرفا و رفتار ها روی اون بینش عمیقش تاثیر نزاره یا
حتی اون فردی که مشکل جسمی داره به انتتخاب شما اعتقاد داشته باشه و مدام تو ذهنش نگذره که همسر سالمش ایا پشیمون شده؟! ایا داره سختی میکشه؟
که اگر ادامه دار بشه به زبون میاره و اون فرد سالم جسمانی هم با شنیدنش احساس میکنه که چرا اعتماد نداره و محبت رو نادیده میگیره ، چرا فکر میکنه سخته! در صورتی که برام عین عشق و لذته ، چرا منوو مثل بقیه ی ادما میدونه که فکر میکنه خسته شدم در صورتی که خستگی برای من یه معنای دیگه ای داره ، چرا نمیدونه اونو واسه خودش میخوام نه جسمش و..و..و.. و خدای نکرده مشکلات شروع میشه
تصمیم بزرگیه و نیاز به روح بزگی داره که اگر در طرفین این روح وجود داشته باشه مطمئنا جسمشون به چشم نمیاد چه جسم سالم چه جسم...
اگه هدف از زندگی کردن مشخص بشه راحتتر میشه کنار اومد اینکه بدونیم کنار هم قرار روحمون رو تعالی ببخشیم اینکه بدونیم قرار واسه رفاه حال بشر، زمین قدمی برداریم که در نهایت رضایت خداست و....سعادت
زندگیشون رو باید پر کنن بایاد خدا با علم با عقیده جوری که جنبه های دیگه ی وجودیشون رو پررنگ کنن و ثابت کنن آدم
اینجوریه که لمس میکنن جسم اونقدرا هم تاثیر نداره
(اگه حالا انقد پررنگه چون ما بیشتر رو جسم تمرکز کردیم واسه همینه تو جواب این سوال موندیم.....)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)