بابا با محبت در آغوشم کشیدی
همان شبی که فرداش مثل عقاب پریدی
پرواز آخرت بود
بابا خبر نداشتم
اگر خبر داشتم
دستای کوچکم رو تو دست تو می ذاشتم
حالا توی اتاقم عکس تو هست همیشه
عکس که مهربون نیست
عکس که پدر نمی شه
رفتی به راه اسلام رفتی به راه قرآن
شهادتت مبارک منم می آم به راهت
**************************
مینا توبشو مادر
مهدی تو بشو پدر
منم دخترتون می شم
یه دخترک زیبا
اون گوشه ی اتاقم خانه ی ما باشد
قفل کلید مامان زنگ درمان باشد
مهدی تو بگو دیر است
برخیز و برو بازار
وقتی که تو برگشتی بنشین و بگو
مینا یه چایی برای من
بردارو بیار اینجا
شامی بخور و آن وقت
آبی بده گلدان را
یک بوسه بگیر ازمن
آن وقت بکن لالا
مصطفی رحمان دوست
****************************
دختر قالی باف
با دست کوچک خود یک آسمان کشیدی
خورشیدی از محبت در قلب آن کشیدی
ای باغبان کوچک
باغت همیشه آباد
آن قلب کوچک تو همواره شادمان باد
****************************
سلام به همگی
من تمتم شعرای کودکی مو تو یه دفتر جمع کردم هر کی خواست در خدمتیم شم بگید کدوم شعر من براتون می ذارم.بیش تر شعرای من در مورد شهید و جنگه.چون من همون سال بعد از زمان جنگ به دنیا اومدم.
علاقه مندی ها (Bookmarks)