سلام
معلومه اختیار!!! اما نه آزادی مطلق. اینم یه شعر از مولانا:
آن یکی میرفت بالای درخت *** میفشاند او میوه را دزدانه سخت
صاحب باغ آمد و گفت ای دنی*** از خدا شرمت بگو چه میکنی
گفت از باغ خدا بندهٔ خدا *** می خورد خرما که حق کردش عطا
عامیانه چه ملامت میکنی *** بخل بر خوان خداوند غنی
گفت ای ایبک بیاور آن رسن *** تا بگویم من جواب بوالحسن
پس ببستش سخت آن دم بر درخت *** میزد او بر پشت و ساقش چوب سخت
گفت آخر از خدا شرمی بدار *** میکشی این بیگنه را زار زار
گفت از چوب خدا این بندهاش *** میزند بر پشت دیگر بنده اش
چوب حق و پشت و پهلو آن او *** من غلام و آلت فرمان او
گفت توبه کردم از جبر ای عیار *** اختیارست اختیارست اختیار
علاقه مندی ها (Bookmarks)