..."پدر"...
..."پدر"...
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
تکرارِ اسمـِ تو این روزهـآ
حادثــه ی تکــراری زندگــی مـَن است ...
هیچ دیوانه ای از این همه تکرار ...
به اندازه ی مـَن ،
لذّتــ نخواهَد بـُرد !
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
مرد:مرد...
وقتی تختی هامون شدن رضازاده ها
مرد:مرد
وقتی شاهزاده هامون شدن اقازاده ها
مرد:مرد
وقتی داش اکل و کوچه مردهامون شدن اخراجیها و چارچنگولیها
مرد:مرد
وقتی فرهاد و فریدون فروغی وصداهای همیشه موندگارمون شدن ساسی مانکن ها و اشکین ها و علیشمس ها
مرد:مرد
وقتی ترانه هایی مثل گنجشکک اشی مشی و فریاد زیر اب و خاطرخواهامون شدن پارمیدا و فازت چیه و حالم بده
مرد:مرد
وقتی عرق سگیامون شدن ودکاها و ویسکی ها و کنیاک های قلابی
و بالاخره
وقتی دخترامون که روزی بچه محل ها واسه ابروشون جون میدادن شدن دختر خراب
و
مردانگی معنا شد
در...
-ریش-
مرد:مرد و مردی و مردانگی فراموش
پس دیگه دم از مرد نزنید
به مترسک گفتم چرا یک پا داری؟گفت وقتی توان رفتنم نیست همین یک پا هم اضافیست...
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
ســــــرت را ...
تکیه به دیــــــوار نــده
ب غیــــــرت
شــــــانه هایــــــم برمی خــــــورد...
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
مرد باشی
تنها باشی
دلتنگ باشی
آواره ی کوچه و خیابان باشی
وقتی به اولین زنی که شبیهِ اوست میرسی
نزدیک میشوی
سیگارت را روشن میکنی
بعد پشت دستت را خو و و و و و ب داغ میکنی
دا ا ا ا ا ا غ
....
این داستان هیچ دنباله ای ندارد ..
او دور ازین کرانه ، من دور از آن کرانه ..
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)