دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: کلاوس فون اشتاوفنبرگ و توطئه ترور هیتلر + بیوگرافی

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    0
    ارسال تشکر
    11,136
    دریافت تشکر: 25,270
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    M@hdi42's: لبخند

    smilee1 کلاوس فون اشتاوفنبرگ و توطئه ترور هیتلر + بیوگرافی

    کلاوس فون اشتاوفنبرگ و توطئه ترور هیتلر

    کلاوس فیلیپ ماریا شنک گراف فون اشتاوفنبرگ (۱۵ نوامبر ۱۹۰۷ — ۲۱ جولای ۱۹۴۴) یکی از افسران ارتش آلمان نازی بود که در سال ۱۹۴۴ در توطئه ۲۰ جولای برای ترور آدوف هیتلر و نابود کردن حکومت نازی آلمان نقش داشت.همراه با هنین فون ترسکوف و هانس اوستر اشتاوفنبرگ یکی از شخصیت های اصلی جنبش مقاومت آلمان در ورماخت بود.به خاطر دخالتش در عملیات ترور آدولف هیتلر،مدتی بعد از شکست خوردن عملیاتی والکری (یا افسانه شمال) دستگیر و کشته شد.


    اوایل زندگی


    اشتاوفن در جوانی اش همراه با برادران خود عضو سازمان پیش آهنگان جدید(Neupfadfinder) بود که یک انجمن پیش آهنگی آلمان و بخشی از جنبش جوانان آلمان بود . مانند برادرانش به تحصیل علاقه داشت و به ادبیات گرایش داشت ولی در نهایت شغل نظامی را برای خود برگزید.در ۱۹۲۶ ،اشتاوفن به هنگ ۱۷ سواره نظام بامبرگ پیوست.در حدود همین زمان بود که سه برادر او توسط آلبرشت فن بلومنتال نزد شاعر،استفان جورج برده شدند.جورج ،مقاله داس نویه رایش (“امپراتوری جدید”) و گاهایمس دویچلند (“آلمان سری”) را به برتولد اهدا کرده بود.این مقالات به شکل جدید جامعه تحت سلطه اشرافیت معنوی سلسله مراتبی پرداخته بود.جورج بعد از منتشر کردن این مقالات گفت که اجازه استفاده سیاسی از آنها را نمیدهد.در سال ۱۹۳۰ اشتاوفنبرگ به درجه ستوان دومی رسید.او سلاح های مدرن را در دانشکده افسری مورد بررسی قرار داد و درباره آنها مطالعاتی کرد.بر اساس نظر او،باید اسب ها برای انتقال بخش وسیعی از مهمات و تجهیزات در خدمت ارتش باقی بمانند.هنگ او قسمتی از لشکر یکم سبک به فرماندهی ژنرال اریک هوپنر بود که وظایفی را در کودتای مقاومت آلمان در ۱۹۳۸ برعهده داشت،که در موافقتنامه مونیخ توسط هیتلر این موضوع حل شد.واحدی که اشتاوفن در آن بود به زودتنلند،قسمتی از چکسلواکی که به خاک آلمان ضمیمه شد،فرستاده شد.با اینجال اشتاوفنبرگ مخالف تصرف چکسلواکی و مخصوصا حمله به پراگ بود.

    ترس ها و نگرانی های قبل از جنگ

    اگرچه اشتاوفنبرگ با جنبه های ملی حزب نازی موافق بود ولی با بسیاری از جنبه های ایدئولوژی این حزب مخالف بود.به همین دلیل هیچ گاه عضو حزب نازی نشد.علاوه بر این،اشتاوفنبرگ همیشه میگفت که به سیاست های نظامی و تیزهوشی نظامی هیتلر تردید دارد و نمیتواند از این لحاظ مطمئن باشد.

    جنگ جهانی دوم

    تسخیرلهستان
    به دنبال شروع جنگ در سال ۱۹۳۹،اشتاوفنبرگ و هنگ او در حمله به لهستان شرکت کردند.اشتاوفنبرگ از این حمله حمایت میکرد و معتقد بود باید صورت بگیرد.او به شدت به پس گرفتن سرزمین های شرقی جداشده از آلمان علاقه نشان میداد.اشتاوفنبرگ همچنین میگفت که بعد از اشغال لهستان،باید استعمار سیستماتیک توسط آلمان در آنجا شروع شود و باید از لهستانی ها برای رفاه آلمانی ها به عنوان برده استفاده کرد.این نشان میدهد که عقاید خانواده اشرافی او بر روی او تاثیر گذاشته بود.
    درخواست های اولیه برای پیوستن به مقاومت ، ۱۹۳۹
    عموی اشتاوفنبرگ،نیکولاس گراف فون اوکسکول گیلنبند عضو جنبش مقاومت علیه نظام هیتلر بود و از اشتاوفن نیز درخواست عضویت کرده بود ولی اشتاوفن قصد داشت بعد از تسخیر لهستان و با توجه به شرایط عضو این جنبش شود.پیتر یورک فون وارتنبورگ و اولریش شورین فون شواننفلد از اشتافونبرگ درخواست کرده بودند که آجودان شخصی والتر فون برانچیچ و بعد از آن فرمانده عالی ارتش مقاومت برای سرنگونی نظام هیتلر شود.در آن زمان اشتاوفنبرگ این درخواست را رد کرد.او اینگونه استدلال کرد که برای وفاداری به ملت و رایش سوم آلمان قسم خورده است و نمیتواند این کار را قبول بکند.
    نبرد فرانسه،۱۹۴۰
    واحد اشتاوفنبرگ به لشکر ششم زرهی ملحق شد و او به عنوان افسر در این لشکر در نبرد فرانسه شرکت کرد و توانست مدال صلیب آهنی درجه۱ را دریافت کند.مانند بسیاری دیگر،اشتاوفنبرگ از موفقیت های نظامی قاطع و سریع هیتلر تحت تاثیر قرار گرفت.
    عملیات بارباروسا،۱۹۴۱
    در ژوئن ۲۲ سال ۱۹۴۱ عملیات بارباروسا،حمله آلمان نازی به شوروی آغاز شد.در این زمان اشتاوفنبرگ هنوز درگیر جریانات مقاومت علیه نظام هیتلر نشده بود ولی برادران اون عضو مقاومت شده و کارهایی صورت میدادند.
    تونس،۱۹۴۲
    در نوامبر ۱۹۴۲،نیروهای متفقین در شمال آفریقا پیاده شدند و لشکر دهم پانزر قبل از سفر به آفریقا به عنوان “لشکر آفریقا” به فرانسه ویشی یورش برد.در ۱۹۴۳ اشتاوفنبرگ به درجه سرهنگ دومی ارتقا یافت و به شمال آفریقا فرستاده شد تا به لشکر دهم زرهی بپیوندد.در ۱۹ فوریه ژنرال اروین رومل ضد حمله خود را علیه نیروهای انگلیسی،آمریکایی و فرانسوی در تونس آغاز کرد.فرماندهان ارتش آلمان قصد داشتند سریعا با گذر از گذرگاه کاسرین و اسبیبا به پشت ارتش دهم انگلستان برسند.آلمانی ها در اسبیبا شکست خوردند و به همین دلیل رومل تمرکز خود را برای پیروزی بر نیروهای آمریکایی در کاسرین گذاشت.در طول نبرد،اشتاوفنبرگ همراه با لشکر دهم و ۲۱ پانزر به پیش رفت تا همراه آنها در ۸ آپریل در مزونا در استحکامات دفاعی مستقر شود.
    در ۷ آپریل ۱۹۴۳،جایی که نیروهای آلمانی مستقر شده بودند و اشتاوفنبرگ نیز در آنجا بود مورد حمله نیروی هوایی استرالیا قرار گرفت و اشتاوفنبرگ به شدت زخمی شد.اشتاوفنبرگ ۳ ماه را در بیمارستانی در مونیخ گذراند.او چشم چپ ، دست راست و دو انگشت دست چپ خود را از دست داد.به همین دلیل او ۲ مدال طلای زخم در ۷ و ۸ آپریل دریافت کرد.

    ۱۹۴۳–۱۹۴۴
    برای بهبودی کامل،اشتاوفنبرگ به خانه خود،کاخ شلوس لاتلیگن(که امروزه یک موزه است)فرستاده شد.البته این کاخ فقط یکی از کاخ های خانواده اشتاوفنبرگ در جنوب آلمان بود.در ابتدا او فکر میکرد در مقامی نیست که بتواند کودتا بکند.اما در آغاز ماه سپتامبر سال ۱۹۴۳، پس از یک استراحت و بهبودی کامل،با رهبران مقاومت آشنا شده و آرام آرام به آنها پیوست و فرمانده ارتش آنها شد.مافوق اشتاوفنبرگ در جنبش مقاومت،ژنرال فردریش اولبریشت بود که یکی از اعضای متعهد به مقاومت بود.
    اشتافنبرگ در این عکس (سمت چپ) به قصد سوء قصد به جان هیتلر نزد او رفته بود که البته عملیات با شکست مواجه شد

    بعد از روزها تحقیق اولبریشت و ترسکو استراتژی برای کودتا علیه هیتلر اتخاذ کردند. ارتش ذخیره یک نقشه عملیاتی به نام عملیات والکری داشت که فقط زمانی که بمباران نیروهای متفق باعث از کار افتادگی قانون در آلمان می شد به اجرا در می آمد. اولبریشت پیشنهاد داد که با استفاده از این نقشه می توان از نیروهای ذخیره برای کنترل شهرهای آلمان, خلع سلاح اس اس و دستگیری سران نظام رایش استفاده کرد. ولی همه اینها بعد از ترور هیتلر شدنی بود. عملیات والکری فقط با دستور ژنرال فردریش فروم آغاز می شد. پس این گروه توطئه گر یا باید فروم را با خود هم سو بکنند یا او را کاملا خنثی کنند. فروم مثل بعضی افسران ارشد از تاسیس این گروه توطئه گر خبردار بود ولی نه با آن ها هم سو می شد نه آن ها را به گشتاپو گزارش می کرد.

    در طول سال های ۱۹۴۳ و اوایل ۱۹۴۴ حداقل چهار اقدام برای ترور هیتلر خنثی شد(مارس ۱۹۴۳ توسط رودولف کریستوف فریهرر فن گرسدورف – نوامبر ۱۹۴۳ توسط اکسل فریهرر فن دم بوسشه اشترایتورست – فوریه ۱۹۴۴ توسط ادوارد هاینریش فن کلیست شمنزین – ۱۱ مارس ۱۹۴۴ توسط ابرهارد فریهرر ون برایتنبوش ) توطئه گران متوجه شدند که این کار بسیار سخت و پیچیده است. در اواخر هیتلر کمتر سخنرانی می کرد و کمتر به برلین می رفت. او اکثر وقتش را در ولفشانز (لانه گرگ) در پروس شرقی در مرکز فرماندهی می گذراند. در این مکان از او به شدت مراقبت می شد و هیملر و گشتاپو نسبت به کودتا خیلی حساس شده بودند و اقدامات امنیتی افزایش یافته بود.
    گشتاپو خیلی افسرهایی که وارد این مکان می شدند را کنترل می کرد زیرا اکثر توطئه ها از همین افسرانی بود که در دفاتر ستاد ارتش کار می کردند. تابستان ۱۹۴۴ گشتاپو از وجود این گروه توطئه گر مطلع شد و با استفاده از مهرهای پیچیده خود چند نفر از آنان را دستگیر کرد. ولی تنها اطلاعاتی که دستگیر شدگان داشتند این بود که نقشه آن ها ترور هیتلر بوده کجا و چگونه اش را نمی دانستند. در همین زمان هسته مرکزی گروه زمان را مناسب دید.
    نقش اشتاوفنبرگ در این عملیات این بود که بعد از کارگذاری بمب در ولفشانز در پروس شرقی،سریعا به برلین و به مرکز فرماندی کل نیروهای مسلح آلمان برگردد تا از آنجا بتواند با همه نیروهای ذخیره ارتباط داشته باشد و آنهارا کنترل بکند.
    بعد از تلاش های مکرر توسط اشتاوفنبرگ برای ملاقات با هیتلر،گورینگ و هیملر،او تصمیم گرفت در ۲۰ جولای ۱۹۴۴ در ولفشانز با هیتلر ملاقات کرده و ترور را صورت دهد.
    اشتافنبرگ به ولفزشانز برای شرکت در کنفرانس رفت.به همراه بمب وارد اتاق شد . تقریبا ساعت ۱۲:۳۰ بود. اشتافنبرگ برای رفتن به دستشویی اتاق کنفرانس را ترک کرد . در آن جا او بمب را با زحمت سرهم کرد.بسته مواد منفجره و چاشنی مدادی را به هم وصل کرد . او یکی از دست ها و سه انگشت خود را از دست داده بود.به همین دلیل برایش سخت بود که بمب را سرهم کند.وقتی مشغول سرهم کردن بمب بود یکی از افسران در دستشویی را باز کرد و به او گفت:عجله کنید،جلسه در حال شروع شدن است.به همین دلیل فقط توانست یکی از بمب هارا فعال بکند.
    چاشنی از لوله ای مسی تشکیل شده بود که درون آن اسید وجود داشت. بعد از فشار دادن انتهای این لوله تقریبا ۱۰ دقیقه طول می کشید که اسید لوله را خورده و به مواد انفجاری برسد. سپس او به اتاق کنفرانس بازگشت و کیفش را در نزدیک ترین جای ممکن به هیتلر در زیر میز قرار داد. بعد از چند دقیقه اشتافنبرگ عذر خواسته و جلسه را ترک کرد. در ۱۲:۴۰ بمب منفجر شد. و اتاق کنفرانس را ویران کرد. ۳ محافظ و افسر در جا مردند ولی هیتلر زنده ماند. گفته می شود در میان کنفرانس سرهنگ هاینز براندت بعد از اینکه پایش به کیف گیر کرد آن را در انتهای میز قرار داد. هیتلر که شلوارش کاملا پاره شده بود فقط یک سری جراحت سطحی برداشت.
    شلوار پاره شده آدولف هیتلر

    اشتافنبرگ بعد از دیدن قدرت انفجار با خیال اینکه هیتلر مرده خود را به ماشین رساند و با کلک خود را از میان ۳ ایست بازرسی رد کرد (چون دستور داده بودند هیچ کس حق خارج شدن ندارد). سپس با هواپیمایی که منتظر او بود خود را به برلین رساند. در همین زمان ژنرال اریش فلگیبل که از اعضای گروه توطئه گر در ولفزشانتسه بود خبر داد که هیتلر زنده است.

    کودتاچیان خیلی زود خود را شکست خورده یافتند زیرا اگر افسران ارتش ذخیره می فهمیدند هیتلر زنده است هرگز اقدامی نمی کردند. اشتافنبرگ بعد از رسیدن به فرودگاه تماس گرفت و گفت که هیتلر مرده. گروه کاملا گیج شده بود و نمی داست حرف چه کسی را باور کند. بلاخره ساعت ۱۶:۰۰ اولبریشت دستور آغاز عملیات والکری را صادر کرد. حتی فرام بعد از تماس با کایتل از او شنید که هیتلر زنده است و کایتل از فرام راجع به اشتافنبرگ سوال کرد. در همین حین نیروهای ذخیره در فرانسه اس اس را خلع سلاح کردند و اکثر فرماندهان آن را دستگیر کردند. ساعت ۱۶:۴۰ اشتافنبرگ و اولبریشت به دفتر فرام رفتند و او را دستگیر و شخص دیگری را به جای او گذاشتند. در این زمان هیملر دستوراتی برای خنثی کردن عملیات والکری صادر کرد. کودتا در خیلی از مناطق که افسرها فکر می کردند هیتلر مرده در حال اجرا بود. افسرها یکی یکی فرماندهان اس اس و سیاست مداران و دولت مردان حکومت رایش را دستگیر می کردند. دستور به یکی از افسر ها به نام سرگرد اتو ارنست رمر آمد که وزیر تبلیغات دکتر گوبلز را دستگیر کند. رمر به محل وزارت تبلیغات رفت. حالا دیگر هیتلر به شرایطی رسیده بود که بتواند حرف بزند. پس به سرعت با گوبلز تماس گرفت و گوبلز گوشی تلفن را به دست سرگرد رمر داد. رمر بعد از شنیدن صدای هیتلر میخکوب شد. هیتلر به این سرگرد جوان دستور داد که اوضاع را در برلین به حالت عادی برگرداند. بدین ترتیب رمر به نیروهای خود دستور داد که محل اختفای گروه توطئه گر را محاصره کنند . در فرانسه نیروهای ذخیره با شنیدن خبر زنده بودن هیتلر عملیات را متوقف کردند و همچنین در شهرهای دیگر سران اس اس آزاد شدند. بعد از شنیدن خبر شکست کودتا ، کودتاچیان به جان هم افتادند و بعد از درگیری اشتافنبرگ از ناحیه کتف زخمی شد .
    اتاق ولفشانز منفجر شده

    اعدام اشتاوفنبرگ


    اشتاوفنبرگ برای نجات جان خود در محاکمه سردسته های گروه مقاومت را لو داد.ولی ساعت ۰۱:۰۰ همان شب،همراه دیگر همدستان خود تیرباران شدند.در موقع اعدام،وقتی نوبت اشتاوفنبرگ شد،وارنر فون هافن خود را وسط جوخه آتش و اشتاوفنبرگ قرار داد و گلوله هایی که به طرف اشتاوفنبرگ شلیک شدند به او برخورد کرد.اینبار دیگر نوبت اشتاوفنبرگ بود.او آخرینج جملات خود را اینگونه گفت: “زنده باد آلمان مقدس ما!” .البته در منابع مختلف جملات مختلفی ذکر شده،مانند: :”زنده باد آلمان مخفی ما!”


    روز بعد جسد اشتاوفنبرگ توسط اس اس نبش قبر شد و به خاطر خیانت به کشور مدال های او از روی لباسش کنده شده و جسدش سوزانده شد.قبل از این جریان،خانواده اشتاوفنبرگ از کشور فرار کرده بودند. بیش از ۲۰ هزار آلمانی که در این کودتا شرکت داشتند دستگیر شده و اعدام شدند و یا به زندان ها فرستاده شدند.

    گواهی فوت اشتاوفنبرگ
    خانواده اشتاوفنبرگ

    اشتاوفنبرگ ، در ۲۶ آگوست سال ۱۹۳۳ ، در بامبرگ با نینا فراین فون لرشنفلد ازدواج کرد .آن ها صاحب ۵ فرزند شدند ، به نام های : برتولد ، هایمران ، فرانتس لودویگ ، والری و کنستانتسه که کنستانتسه بعد از اعدام اشتاوفنبرگ در فرانکفورت به دنیا آمد .

    برتولد ، هایمران ، فرانتس لودویگ ، والری که به آنها گفته نشد پدرشان اعدام شده است در زمان باقی مانده از جنگ به پرورشگاه گذاشته شدند و مقرر شد نام خانوادگی جدیدی برای خود انتخاب کنند.
    نینا ، در سن ۹۲ سالگی ، در دوم آوریل سال ۲۰۰۶ در حوالی بامبرگ از دنیا رفت و در هشتم همان ماه به خاک سپرده شد . برتولد پس از جنگ ، یک ژنرال آلمان غربی شد . فرانتس لودویگ یک عضو پارلمان هر دو آلمان و پارلمان اروپا شد .در سال ۲۰۰۸ ، کنستانتسه فون شولتس رشبرگ یک کتاب پر فروش درباره مادرش (نینا) نوشت .اسم این کتاب نینا فون گرافین اشتاوفنبرگ است.
    نینا فون اشتاوفنبرگ ، در توصیف همسرش می نویسد :
    یکی از ویژگی های او که از آن لذت میبرد دفاع از شیطان بود! محافظه کاران معتقدند ، وی یک نازی تندرو بود.نازی های تندرو نیز معتقدند او یک محافظه کار بود ولی او هیچ یک از این دو نبود .
    جسد اشتاوفنبرگ در اینجا خاک شده بود

  2. کاربرانی که از پست مفید M@hdi42 سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بیوگرافی کارلوس کی‌روش + تصاویر کارلوس کی‌روش
    توسط Sa.n در انجمن فوتبال و فوتسال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 1st August 2013, 04:50 PM
  2. جنایتکاران نازی: کلاوس باربی
    توسط Joseph Goebbels در انجمن جنگ های تاریخ
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th November 2012, 08:03 PM
  3. تصویر: اتوبوس ها و کامیون های پاکستانی رو دیدین؟!
    توسط zolfa در انجمن خواندنی ها و دیدنی ها
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th September 2012, 03:59 AM
  4. تصاویر اقدام جالب عروس اتوبوس سوار !!
    توسط S.A.H.A.N.D در انجمن اخبار علمی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th April 2012, 12:19 AM
  5. یونیتهای فن کویل
    توسط kab در انجمن مهندسی حرارت و سیالات _تبدیل انرژی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 29th June 2010, 01:13 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •