ایده ها و طرح های آینده :
روشی جدید برای صنعتی سازی ساختمان
طرح تجاری سبک جدیدی از رستوران های زنجیره ای
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
ببینید عامل مهم که بتوان این مبحثی مه عنوان کردین را بررسی کنیم با هم.
تغییرات نیازمندی ها و یا اسپک فنی یا پیوست فنی هست که حدود 9% دلایل شکست پروژه هست.
این موضوع درست می باشد که مشتری همه کاره هست ولی تا کجا با توجه به تجربه شرکت های بزرگ هر تغییری که تعریف نشده باشد عامل شکست پروژه هست.
خیلی مهم هست تا کجا اجازه تغییرات را به مشتریان بدهیم چون از یک جایی به بعد دیگه نمی توان موضوع را تغییر داد.
شما در نظر بگیرین دارین یک ساختمان 20 طبقه طراحی می کنید اسکلت و سازه را درست کردین حالا کارفرماتون بیاد بگه من مجوز را تغییر دادم برام 30 طبقه درست کنید به نظرتان میشه 10 طبقه به این سازه اضافه کنند؟
یا همون 20 طبقه برای پنت هاسش یکی بیاد بگه من می خوام با ماشینم برم تو واحدم آیا می توان تغییر داد .
پس مهمترین فاکتور فیکس کردن نیاز و اسپک فنی هست و در ان دقیقا مشخص بشه در چه زمانی و یا چه مکانی و چزور میشه تغییرات کلی در پروژه داد.
پس تا اینجا سه تا فاکتور ها را گفتیم.
1- 13.1% نیازمندی ناقص
2- 8.7% تغییرات نیاز یا اسپک فنی
3- 10.6% عدم منابع
به نظراتان بقیه فاکتور ها چیست؟؟؟
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
با سلام...1- پروژه هایی که در زمان مقرر و با هزینه مقرر به اتمام رسیده
بر اساس یک آمارگیری توسط "Standish Group" که از طریق یک نظر سنجی در پروژه ها صورت گرفته
عوامل مشکلات و شکست در پروژه ها بدین شرح اعلام گردیده که امیدوارم این درصدها بتونه به ما در جمع بندی موضوع و هدایت مسیر کمک کنه
البته این اعداد و ارقام در سه حالت متصور شده :
2- پروژه هایی که با زمان بیشتر و یا هزینه بیشتر به اتمام رسیده
3- پروژه هایی که قبل از تکمیل کنسل شدند
عوامل مشکلات درصد پاسخ عدم دخالت مشتری 12.8% مشخصات و خواسته های ناقص 12.3% تغییر در مشخصات و خواسته ها 11.8% عدم حمایت مدیریت ارشد 7.5% ضعف تکنولوژیکی 7% کمبود منابع 6.4% خواسته های غیر منطقی 5.9% اهداف نا مشخص 5.3% چهارچوب های زمانی غیر منطقی 4.3% تکنولوژی های جدید 3.7% غیره 23%
عوامل موفقیت درصد پاسخ مشارکت مشتری 15.9% حمایت مدیریت ارشد 13.9% بیان صریح و شفاف خواسته ها 13% برنامه ریزی صحیح 9.6% خواسته های منطقی 8.2% مایلستون های ریزتر در پروژه 7.7% کارکنان شایسته 7.2% مالکیت 5.3% چشم انداز و اهداف روشن 2.9% کار سخت 2.4% غیره 13.9%
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
ممنون ...
دلایل عمده کنسل شدن پروژه ها قبل از تکمیل به شرح زیر می باشند.
عوامل لغو درصد پاسخ مشخصات و خواسته های ناقص 13.1% عدم دخالت مشتری 12.4% کمبود منابع 10.6% خواسته های غیر منطقی 9.9% عدم حمایت مدیریت ارشد 9.3% تغییر در مشخصات و خواسته ها 8.7% عدم برنامه ریزی 8.1% عدم نیاز به آن پس از مدتی 7.5% عدم وجود مدیریت IT 6.2% ضعف فنی 4.3% غیره 9.9%
همچنین حدود یک سوم از پروژه های حالت دوم و سوم دارای افزایش زمانی معادل 200% تا 300% بوده اند.
متوسط افزایش زمان حدود 222% زمان اولیه بوده است. این مقدار برای شرکت های بزرگ برابر 230%، برای شرکت های متوسط 202% و برای شرکت های کوچک 239% بوده است.
از خانم الماس پارسی تشکر می کنم مطالب جالبی ارائه نمودن.
نظر شما دوستان در این مورد چی هست فقط عوامل بالا هست ؟
در منابع دیگر به چه موضوعاتی پرداخت شده است؟ می توانید با منبع آن ارائه کنید
مهمترين لذت در زندگي، كمك به سايرين براي برنده شدن است. حتي اگر به قيمت آهسته تر رفتن و تغيير در نتيجه مسابقه اي باشد كه ما در آن شركت داريم
5 دلیل اصلی شکست سازمان ها در مدیریت پروژه
● نکته: چرا در بسیاری از سازمان ها مدیریت پروژه هنوز مشکل دارد؟ من در بسیاری از مراکز آموزشی و مشاوره در این مورد بررسی کرده ام و پنج دلیل اصلی را در زیر بیان می کنم.
به طور کل، شرکت ها و سازمان ها به دنبال بهبود مدیریت پروژه خود می باشند. (به عبارت دیگر، مسلما هیچ سازمانی به دنبال کاهش کیفیت مدیریت پروژه نمی باشد.) با اینکه نمی توانند به خوبی معنای آن را بیان دارند اما همه می دانند که ارزش سازمان به دلیل مدیریت صحیح پروژه ها می باشد.
● پس دلیل افت کیفیت مدیریت پروژه چیست؟ چه چیز سازمان ها را از مدیریت موثر باز می دارد؟
۵. مدیران ارشد گمان می کنند که مدیریت پروژه یک نرم افزار است.
وقتی در مورد مدیریت پروژه با برخی از مدیران صحبت می کنید، آنها در ابتدا فکر می کنند شما ابزاری دارید که به شما امکان مدیریت بهتر پروژه را می دهد. درواقع، اگر ابزاری وجود داشت، شما راحت تر می توانستید آنها را به استفاده از آن ترغیب کنید. بااینکه در برخی از بخش ها مانند ایجاد و مدیریت روش کار، نیاز به ابزار می باشد اما ارزش مدیریت پروژه در اینکار خلاصه نمی شود. درعوض، به مهارت ها و نظم کاری بازمی گردد و در مورد پروسه ها و بهترین تمرین ها بوده و در مورد استفاده از الگوهای رایج صحبت می کند. خوب، مدیریت پروژه نرم افزار نیست.
۴. سازمان ها برای وقت گذاشتن ارزشی قائل نمی باشند.
بسیاری از مردم و همچنین سازمان ها خود را "کننده" می دانند. اگر می خواهید در مدیریت پروژه موفق باشید، باید متوجه شوید که پروسه طرح ریزی ارزشمند می باشد. اگر پروژه را به خوبی طرح ریزی کرده باشید، به طور موثرتری می توانید پروژه را مدیریت نمایید. بسیاری از سازمان ها مایل به مدیریت خوب پروژه هستند اما تمایلی به گذاشتن زمان لازم برروی آن ندارند. هیچ کس نمی خواهد برای طرح ریزی زمان بگذارد. درعوض، همه می خواهند به سرعت کار را شروع کرده و آنقدر از روش آزمون و خطا استفاده کنند تا بالاخره به نتیجه برسند.
۳. ممکن است یک بار تجربه کرده باشید.
یکی از دلایلی که افراد از متدولوژی مدیریت پروژه فرار می کنند، سختی کار، کاغذبازی های زیادی که دارد و متمرکز نمودن توجه برروی مسئله ای خارج از کار می باشد. در برخی موارد، این نگرانی منطقی می باشد زیرا ممکن است متدلوژی مطابق با حجم پروژه طرح ریزی نشده باشد. البته، در این مورد نیز مدیریت پروژه مشکل نیست بلکه مساله تلاشی بی هدف برای پیاده سازی آن می باشد. اگر متدولوژی را به درستی اجرا کنید، نتایج خارق العاده خواهند بود.
۲. سازمان شما متعهد به انجام نمی شود.
بسیاری از سازمان ها می گویند که مدیریت پروژه را برای پروژه های خود لازم دارند اما دوصد گفته چون نیم کردار نیست! آیا دفعه اول که شما کار را تعریف می کنید، همه می گویند "خوب شروع کنیم" ؟ آیا پشتیبان مالی شما می گوید که شما وقت تان را دارید به هدر می دهید و ریسک ها را برایتان فهرست می کند؟ این امر بسیار طبیعی است. حرفها یک چیز می گویند و عمل ها چیز دیگری.
۱. سازمان ها نمی دانند چگونه باید این تغییرات را پیاده سازی کنند.
شما نمی توانید تنها به آموزش دادن به افراد متکی باشید و سپس آنها را در نیمه رها کنید. شما نمی توانید MS Project را خریداری و سپس افراد را در استفاده از آن یاری ندهید. شما برای تغییر در فرهنگ سازمان خود نیاز به زمانی طولانی و روشی چندگانه دارید. در این راه به پشتکار و منابع زیادی دارید. اگر دقت کافی به این مقوله نشود پس از ۶ ماه مجددا رویه به حالت قبل بازخواهد گشت و مدیریت پروزه و موارد مربوط به آن در کمدها خاک خواهد خورد.
بین دوست داشتن و نداشتن یک لبخند فاصله اس میخندی یا بخندم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)