هرچیزی یک سن خاصی داره...
من خودم عقیدم اینه هرچیزی که قراره آدم بهش برسه توی یک سنی مناسب و خوب و آرامش دهنده ست...
درس خوندن در وقتش و در جوانی...
ازدواج در وقت مناسبش نه با سن بالا و در انتهای جوانی و 30 به بالا
به چشم خودم دیدم زوج هایی که سی به بعد یا در حدود سی سالگی اردواج کردند و خودشون اعتراف کردند که به کم سن تر ها حسودیشون میشه و اون شور و شوق 20 سالگی رو برای ازدواج ندارن...
یا حتی خیلیا رو دیدم که نگفتن خودشون ولی کاملا مشخصه به دلیل سن 28-30 سالگی توی زندگی مشتکرشون اون دوره ی هیجان و خوشگذرانی رو ندارن و خیلی سرد و بی روح روزمرگی میکنند...
حالا اونها که گفتند باشه بعدا ازدواج میکنیم و دیگه ازدواج خوب براشون پیش نیومد و مجرد و در حسرت ازدواج موندند دیگه جای خود...
خداوند اگر در 20 تا 25 سالگی میل به ازدواج رو در انسان گذاشته پس موقعش همونه... بعدش دیگه اونطوری که باید باشه نیست...
مثل دوران کودکی که باید توش بازی کرد....
نوجوانی که باید فقط و فقط درس خوند...
یک وسیله ای که آدم یک موقع دلش میخواد، ده سال بعدش براش فراهم بشه دیگه فایده داره؟!
پسر 15 ساله دلش دوچرخه میخواد ده سال بعد دیگه از دوچرخه خوشش نمیاد...
مرد 25 ساله دلش ماشین میخواد توی 55 سالگی دیگه براش اونقدرا اهمیت نداره...
بچه دار شدن یک سن خاص داره بعد از اون احتمال خطرات وبیماری زیاد میشه....
خداوند هرچیزی رو توی این دنیا هدفمند و برنامه ریزی شده آفریده... بی اهمیتی به تایم مناسب برای هر موضوعی خطر آفرینه...
جوونای شاید دو دهه ی پیش فعال تر از جوونای ما بودن...
الان جوونا یک بعدی شدن! تنبل شدن! یا فقط درس! یا فقط ازدواج! مسئولیت بی مسئولیت!
مفت خوری خونه ی بابا + bf و gf
نمیخوان مسئولیته هم خودشونو هم زندگی شونو هم درسشونو به عهده بگیرن! هم جامعه مقصره هم خانواده ها...
خودشونم متوجه نیستن هرکاری یه تایمی داره! اینجوری همیشه یک جای زندگیشون میلنگه و همیشه یک کمبودی در درونشون وجود داره حتی اگه خودشون ندونن اون چیه...
علاقه مندی ها (Bookmarks)