از تجربیات خودم بگم بهتره :
ابتدایی
سال اول مدرسه مشکلی نداشتم همه چیز نو و برام تازگی داشت . یه دختره بود تو کلاسمون که یه انگشت بیشتر داشت و همیشه تو ذهن من موند .
سال دوم مدرسه مسخره ترین جای دنیا بود من همیشه کتابهای خواهر بزرگترم که رشته تجربی می خوند می بردم سرکلاس ، خواهرم مجبور می شد بدو بدو بیاد کتاباشو از مدرسون بگیره تا به موقع بره دبیرستان !!!
سر این موضوع توسط معلم تنبیه شدم و توی دستشویی معلمین مدرسمون به مدت چند ساعت . . .
سال سوم من با وجود اینکه کوچولوترین دختر کلاس از نظر قدی بودم دقیقا تو ردیف آخر می نشستم ( پیش کسانی که چند سال مردود شده بودند و به فکر ازدواج
)
سال چهارم به دلیل نداشتن دفتر نقاشی ، خط کش خوردم . البته نه اینکه بابام نمی خرید کلا علاقه ای به دفتر نقاشی سفید نداشتم دوست داشتم نقاشی ها رو تو دفتر خط دار بکشم !!
( این همون سالی بود که بچه های کل مدرسه مون سرخک گرفتند و به مدت 12 روز صبح و عصر آمپول می زدم )
سال پنجم با اینکه مودب بودم اما یه بار به خاطر کاری که نکردم از کلاس انداختنم بیرون !!
فقط یه معلم دینی اومد بهمون که خوب یاد داد که چطور حرف غ رو تو عربی تلفظ کنیم .
راهنمایی :
اول راهنمایی : چون کوچولوترین بجه کلاس بودم نقش حشرات رو تو نمایش ها بازی می کردم مقام هم نیاوردیم . عاشق معلم عربی بودم .
دوستام همه خیلی بزرگتر از خودمم بودن از بچه های کلاسمون نبودن خیلی باحال بودن همشون عضو تیم والبیال مدرسه و فقط سه سال از من بزرگتر بودن
دختر دایی ام راپورت داد به مامانم ، کتک نخوردم ولی می خوردم بهتر بود !!!
دوم راهنمایی : معلم پرورشی کلا با من لج بود منو که می دید انگار اعزاییل رو دیده منم ازش بدم می امد به نظرم شبیه باسیل بود ( یه آدم تک بعدی )
خانم رابط معلم علوم رو خیلی دوست داشتم . سالی بود که من شعر طنز می گفتم آخره خنده بود همه بچه ها عاشق شعرهام بودن ولی شکوفا نشد . . .
سوم راهنمایی : سال خانم خوشرو معلم زبان بود نحوه تدریس اش 20 بود نه 100 بود
چون دستور زبان انگلیسی و ترکی عین هم بود با زبان ترکی بهمون درس می داد .
سالی که اولین تجدید رو آوردم فنی و حرفه ای !!!
فکر کن باید شال می بافتیم تا قبول می شدیم
حالا بماند که سالاد اولیویه و شیرینی هم مجبور شدیم بپزیم اما تو بافتن شال مردود شدم
موند واسه تابستون که کاردستی دختر همسایه رو بردم .
دبیرستان :
اول دبیرستان : آلیس در سرزمین عجایب ! یهو قد کشیدم و .. . !!
پسرا متلک می گفتن بهمون . . .
دوم دبیرستان : به هیچ عنوان راهنمایی درست نشدم و رشته ای رفتم که اصلا به گروه خونی ام نمی خورد .
اما یه خانم معلمی داشتیم خانم خان محمدی خیلی ماه بود و از خانم تاریخ هم خوشم می اومد آخره کلاس بود . . .
سوم دبیرستان :مامانمو کشوندن مدرسه چون چهارتا عکس مو باز انداخته بودیم تو مدرسه یکی رفته بود لو داده بود مدیرمون چه فحش های ناموسی که بهمون نداد!!! ازمون هم تعهد گرفتند . . .
من جز بهترین شاگردان مدرسه بودم اما می گفتن انضباط ندارم !!!!!
با اینکه معلم ها دوستم داشتن ناظم ها ازم متنفر بودن !!!!!
علاقه مندی ها (Bookmarks)