دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: الیگارشی

  1. #1
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    980
    ارسال تشکر
    4,502
    دریافت تشکر: 2,488
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض الیگارشی


    الیگارشی



    الیگارشی تركیبی از كلمات لاتینOligos به معنای تعداد اندك و Archos و یا فرمانده است. اصولاً الیگارشی امری عرفی بوده و ماقبل دوران مدرن است و با قانون، زندگی نوین و دموكراسی همخوانی ندارد. در تعریف الیگارشی آمده است: «رژیم حكومتی كه به وسیله چند نفر معدود اداره می شود و تمامی قدرت حكومت متمركز در تعداد قلیلی از افراد باشد.» و یا: الیگارشی یا گروه سالاری [ازOligarchia در زبان یونانی به «حكومت گروه اندك»] فرمانروایی گروهی اندك شمار بر دولت بدون نظارت اكثریت. معمولاً این عنوان را برای اقلیت حاكمی به كار می برند كه قدرت دولت را در راه سود خود به كار می برد و اكثریت ناراضی را سركوب می كند.

    ارسطو و افلاطون از نظریه پردازان این مكتب هستند. از زمان افلاطون الیگارشی در برابر یكه سالاری (اتوكراسی) و مردم سالاری (دموكراسی) قرار گرفته است. افلاطون از چهار نوع حكومت یاد می كند و می گوید گرچه آنها واقعیت دارند اما فاقد حقیقت هستند و هر یك در مراتب انحطاط و دوری از سیاست و حكومت حقیقی شكل می گیرند؛ الف: تیموكراسی ب ـ الیگارشی ج ـ دموكراسی د ـ استبداد. وی معتقد است در تیموكراسی به جای عقل و حكمت «وهم و جاه طلبی» حكم می راند و... اولین مرتبه عدول از آریستوكراسی است. در این حكومت زمینه مال دوستی پدید می آید و با تسلط حرص و ولع نوع دیگر سیاست، یعنی الیگارشی شكل می گیرد كه در آن اقتدار بر پایه صلاحیت مادی، سازمان می یابد وعقل كه مدار آریستوكراسی است و جاه طلبی كه مبنای تیموكراسی است هر دو تحت تسلط آزمندی قرار می گیرد. اختلاف فقیران و ثروتمندان زیاد شده و زمینه شورش و جنگ داخلی ایجاد می شود و با غلبه مخالفان الیگارشی، دموكراسی پدید می آید.

    ارسطو نیز آریستوكراسی را شكل طبیعی حكومت و الیگارشی را نوع فاسد آن توصیف می كند. ارسطو الیگارشی را بر مدار منافع توانگران و دموكراسی را بر مدار منافع تهیدستان می داند. در الیگارشی جهت گیری توجه به مال و ثروت است. پس هرگاه فرمانروایان از بركت ثروت خویش به قدرت رسیده باشند خواه شمارشان كم باشد و خواه بسیار، باید حكومت ایشان را الیگارشی نامید. الیگارها عدالت را در «برابری» و برابری را با میزان «دارایی» می سنجند. در نظر آنها برتری در ثروت مایه برتری در هزینه هاست و در دموكراسی برابری در آزادی مایه برابری در همه امور می باشد. ارسطو؛ دموكراسی، الیگارشی و استبداد را منحرف و به دور از درستی و حقیقت می داند. ملاك درستی و نزدیكی جامعه سیاسی به حقیقت وحدت و كثرت و زیادی حاكمان نیست، بلكه از نظر ارسطو، توجه به حكومت به صلاح مردم است، زیرا به بیان او هدف جامعه سیاسی زیستن نیست، بلكه بهزیستی است. بهزیستی از توجه به فضیلت و سعادت حاصل می شود. اندیشمندان جدید بویژه در قرن بیستم توجه خاص به گروه سالاری دارند و برخی همه حكومت ها را ناگزیر گروه سالارانه می دانند. اینان برآن اند كه حكومت را به فردی و جمعی نمی توان تقسیم كرد، زیرا جمع یا مردم هرگز حكومت نمی كنند و عمل واقعی حكومت همیشه با گروه اندك است و مسئله تنها نوع رابطه این گروه اندك با جامعه و حدود مسئول بودن آن است. الیگارشی ممكن است حكومت یك طبقه، دسته یا حزب باشد و بنیاد اینهاست كه شكل های گوناگون حكومت را پدید می آورد.

    درخت دافعه دارد که

    سیب می افتد



    وگرنه هیچ سقوطی نشان جاذبه نیست



  2. 2 کاربر از پست مفید B a R a N سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •