دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35

موضوع: مصاحبه با كارآفرينان

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مديريت
    نوشته ها
    4,874
    ارسال تشکر
    2,734
    دریافت تشکر: 6,835
    قدرت امتیاز دهی
    110
    Array

    Smile مصاحبه با كارآفرينان

    مصاحبه با خانم مهری جوادزاده مدیر عامل شركت صادراتی صنعتی و معدنی سپهر



    خانم مهری جوادزاد در سال۱۳۷۹ به عنوان صادر کننده نمونه کشور شناخته شد وی از شرکت‌کنندگان در دوره‌های طرح ملی ترویج كارآفرینی و توان‌افزایی زنان كارآفرین که در سال ۱۳۸۲ توسط خانه پژوهش نواندیش و با حمایت دفتر امور بانوان وزارت کشور اجرا شد، می‌باشد. و در حال حاضر نیز در انجمن زنان مدیر کارآفرین در زمینه بسترسازی برای ورود جوانان به این حیطه تلاش می کند.
    سازمان همیاری و اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاه ها مصاحبه‌ای با ایشان انجام داده که در زیر می‌آید:


    لطفاً خودتان را معرفی نموده و درباره رشته تحصیلی و محل تحصیل خود توضیحاتی بفرمائید...
    من مهری جوادزاده متولد سال 1335 هستم. تحصیلاتم در رشته كامپیوتر از آمریكا می‌باشد. از سال 1356 كه به ایران برگشتم تقریباً بطور مداوم (البته به غیر از 3 سالی كه درگیر بدنیا آمدن دخترم و مهدكودك گذاشتن او بودم) همیشه مشغول به كار در رشته‌های مختلف بوده‌ام.

    دوران تحصیلتان را چگونه گذراندید؟
    من در رشته ریاضی خواندم سپس اینجا در برنامه‌ریزی كاربرد كامپیوتر قبول شدم، بعد از 2 سال به امریكا رفتم و در آنجا ادامه تحصیل دادم و بعد به ایران بازگشتم.

    آیا در دوران كودكی رؤیاها و آرزوهایی داشتید كه به كجا برسید و آیا فكر می‌كردید كه زمانی به جایی كه اكنون هستید برسید؟
    خیر. اما می‌توانم بگویم كه از بچگی خیلی فعال بودن را دوست داشتم و همیشه مشغول كار بودم یا مسابقه دوچرخه‌سواری می‌دادیم و یا ... همیشه حس رقابت در من وجود داشت، البته چیز چندانی یادم نمی‌آید اما معمولاً آدم در بچگی، بچگی می‌كند.

    اگر ممكن است قبل از طرح سؤالات تخصصی، درباره سابقه و عملكرد و فعالیتهای شركت خود بفرمائید.
    شركت صادرات صنعتی و معدنی سپهر شركتی است كه من به اتفاق دوستانم در مرداد ماه 74 تأسیس كردیم. كار سپهر صرفاً صادراتی است. در سال 80 به دلیل افزایش تقاضای مشتری‌هایمان، كارخانه‌ای را در فیروزكوه خریداری كردیم كه كارخانه كشمش‌سازی بود اما دایر نبود بعد آن را تجهیز كردیم. ماشین‌آلات جدید آوردیم و در حال حاضر كارخانه صنایع سیمین‌دشت هم متعلق به شركت سپهر است كه من در آنجا هم سهامدار و هم عضو هیأت مدیره هستم.
    شركت سپهر تحت عنوان یك شركت صادراتی كه می‌تواند تمام كالاهای ایرانی را صادر كند ثبت شده است. ما هم در ابتدا بیشتر روی صادرات محصولات صنعتی كار می‌كردیم. بطور مثال آلومینیوم قراضه از ارمنستان وارد می‌كردیم و آن را تبدیل به شمش ثانویه می‌كردیم و به كشورهایی مثل امارات و كره صادر می‌كردیم. مقدار زیادی از آلومینیوم تاجیكستان را ترانزیت كردیم و به بازار ژاپن رساندیم. این كارها را كردیم اما بعد با توجه به درخواست بازار چون ما را به عنوان صادر كننده كیفی می‌شناختند و می‌گفتند و مشتری‌ها ما را به سمت صادرات محصولات كشاورزی نیز سوق دادند. البته من زیاد متأسف نیستم زیرا احساس من این است كه ما در بخش محصولات كشاورزی همواره یك خلاء بزرگ داریم و در خیلی از محصولات كشاورزی ما جزء صادر كننده‌ها و تولید‌كننده‌های رده 10 به بالای محصول در دنیا هستیم. پس در رابطه با صادرات كشمش نیز ما سومین صادر كننده بزرگ دنیا هستیم، پسته و بسیاری دیگر از محصولات كشاورزی هم همین طور اما متأسفانه به بسیاری از محصولات كشاورزی، كم لطفی شده است. اگر واقعاً در بخش محصولات كشاورزی كار بشود ما واقعاً حتی می‌توانیم صادرات محصولات كشاورزی را به بالای 5 میلیارد دلار در سال برسانیم. متأسفانه در این زمینه بسیار كم كار شده است. روش‌های فراوری، هنوز در بسیار از كارخانه‌جات ما سنتی هستند. ما مجتمع‌هایی كه بتوانند در حد بالا و با حداقل هزینه محصول‌ تولید كنند نداریم. اینها نقطه ضعفهایی است كه ما امیدواریم با توجه به افزایش درآمد نفتی‌مان بتوانیم از محل درآمد نفت سرمایه‌گذاری خوبی در این بخش كنیم.

    جرقه كاری را كه انجام می دهید چگونه و توسط چه كسی زده شد؟ آیا از ایده‌ خودتان استفاده كردید؟
    ببینید من همانطوریكه گفتم در تمام عمرم كار كرده‌ام و در بسیار از فعالیتها، البته همیشه در بخش خصوصی شركت كرده‌ام. من پیشتر هم در بخش بازرگانی كار كرده بودم. قبل از تأسیس شركت سپهر تجربه خیلی خوبی را برای خودم به عنوان ذخیره داشتم. مثلاً سال 65-64 قائم مقام مدیر عامل كارخانجات نورد و پروفیل ساوه بودم. آن موقع، اولین صادرات لوله و پروفیل ایران را انجام دادیم در مبین كالا كه مشاور مدیر عاملشان بودم برای اولین بار كنتور برق ایران را در مناقصات بین‌المللی به كشور اردن فروختیم. منظورم این است كه من با اندوخته‌ای از تجربه در زمینه صادرات این كار را كردم شروع كردم و این یك الهام نبود و قبلاً كار كرده‌ بودم و خوب می‌شناختم و فقط در یك دوره خاصی حس كردم كه دیگر نمی‌خواهم برای كسی كار كنم و می‌خواهم خودم كار را انجام بدهم. حقیقت این است كه خیلی هم متأسف نیستم و از اینكه جسارت كردم و تصمیم خودم را گرفتم خوش بودم. هنگامیكه شركت خودم را تأسیس كردم، یك شركت از روی كاغذ با 5 میلیون سرمایه در آن زمان را به جایی رساندیم كه در سال 79 صادر‌كننده نمونه كشور شد و من از آقای خاتمی لوح تقدیر گرفتم به عنوان اولین خانمی كه در بخش صادرات این جایزه را برد و بعد از آن هم به عنوان كارآفرین نمونه در جاهای مختلف از ما تقدیر شد. مخلص كلام اینكه خودم احساس می‌كنم بسیار توانستم تغییر ایجاد كنم و خودم هم راضی هستم. مثلاً الان می‌بینم كه كارخانه‌ای با 25 كارگر داریم كه دارند كار می‌كنند و كارخانه‌ای دایر است و به هر حال یك چرخ كوچكی را به تجربه كاری كه داشتیم در مملكت شروع به چرخاندن كرده‌ایم.

    آیا از لحاظ مالی مشكلات خاصی داشتید و آیا دولت و كسی شما را حمایت كرده است؟
    البته كه مشكل داشتیم. هیچ كس نیست كه بخواهد كاری كند و مشكل مالی نداشته باشد زیرا آرزوهای ما بیشتر از جیب ما حركت می‌كند و این همواره مشكلی بزرگ است و حتی همین امروز هم من گمان می‌كنم كه اگر بتوانم 1 میلیارد سرمایه فراهم كنم بسیاری از كارها را می شود تغییر داد، ماشین‌آلات جدید می‌آورم، كارخانه‌ را توسعه می‌دهم و مسائل مالی همیشه همراه كار بزرگ كردن هست. اما من همیشه به همه جوانها توصیه می‌كنم كه برای شروع كسب و كار جدید خودشان آنقدر باید خوب فكر كرده باشند كه بتوانند دیگران را متقاعد كنند كه سرمایه‌شان را در اختیار شما قرار بدهند. اولین كسانیكه به ایده‌های آدم اعتقاد پیدا می‌كنند معمولاً نزدیكان هستند مثلاً اشخاصی كه بتوانند از لحاظ مالی و تأمین سرمایه كمك كنند. در واقع سرمایه اولیه كسب و كار معمولاً از محلی می‌آید كه جنبه رسمی ندارد و یا از پس انداز شخصی تأمین می‌شود . مثلاً خود من با پس‌انداز شخصی كه حاصل چند سال كار كردنم بود توانستم سرمایه‌گذاری كنم. اینكه فكر كنیم چون پول نداریم در اولین قدم به سراغ بانك یا دولت برویم اصلاً در هیچ جای دنیا جواب نمی‌دهد بخصوص در مورد كارآفرینی من مطالعات فراوانی كرده‌ام. بطور مثال سایتی به نام GEMوجود دارد كه آماری درباره مطالعات سالیانه 74 كشور جهان ارائه می‌دهد و بسیار جالب است كه شما متوجه می‌شوید كه تمام كشورهای دنیا بر این عقیده هستند كه سرمایه اولیه اقدام و دوستان است و كسانیكه شما را خوب می‌شناسند و قابلیت شما را می‌دانند. من اصلاً از طرف دولت حمایتی نشدم. با 5 میلیون سرمایه شروع كردیم و حتی پروژه‌ای را می‌خواستیم شروع كنیم بین دوستان و شركا می‌گشتم و كمك مالی می‌گرفتم و البته لازم به ذكر است كه پروژه‌ها از قبل تعیین و مشخص شده بودند و پس از این مدت به سراغ بانك رفتیم زمانیكه كاری برای ارائه و عرضه به بانك داشتیم شروع كردیم به وام گرفتن.

    نخستین باری كه عنوان كارآفرین به شما داده شد چه زمانی بود؟
    یكی از خانمها به نام خانم صابر برای كار بر روی پروژه فوق لیسانس خود با چند نفر مثل من صحبت كردند و بعد از آن بود كه ایشان گفتند كه شما را می‌توان به عنوان كار آفرین شناخت و من تازه در آن زمان فهمیدم كه كارآفرین هستم.
    البته من گمان می‌كنم افرادی كه ما را از بیرون می‌بینند به ما عنوان كارآفرین می‌دهند وگرنه از دیدگاه خود كارآفرین ما فقط داریم كار می‌كنیم .
    بنابراین من نیستم كه كارآفرین را تعریف می‌كنم بلكه دیگران گمان می‌كنند كه من كارآفرین هستیم.

    آیا كارآفرینی شرایط سنی خاصی می‌طلبد؟
    به هیچ عنوان. مهم این است كه اولاً فكر خلاق داشته باشید و بتوانید كاری را برای اولین بار و یا بصورت متفاوت انجام دهید و جرأت و جسارت داشته باشید كه پیش روید. به نظر من بیشترین و بزرگترین خصوصیت داشتن فكر خلاق است یعنی آنقدر به محیط خود حساس باشید كه ببینید چه كاری را می‌شود انجام داد كه بهترین باشد و كسی دیگر آنطور فكر نكرده باشد و جرأت داشته باشید كه به آب و آتش بزنید چون خیلی‌ها این ایده‌ها را دارند ولی حاضر نیستند كه ریسك كنند، بنابراین قدرت قبول شكست خوردن بسیار مهمتر از موفق شدن و موفق بودن است.

    از نظر شما كارآفرینی یك مسأله ذاتی یا اكتسابی است؟
    من فكر می‌كنم كه كارآفرینی را می‌توان پرورش داد یعنی مثلاً از سنین كودكی كارآفرینی را به عنوان یك ارزش برای بچه هایمان تعریف كنیم بسیار مفید خواهد بود و بنابراین قطعاً از داخل آن كارآفرین در‌ می‌آید. ما در حال حاضر از كودكی بیشترین سرمایه‌گزاری را طوری برای بچه‌هایمان انجام می‌دهیم كه مثلاً تحصیلكرده شوند، به دانشگاه بروند و ... حالا اگر كسب و كار و علاقه به كار را از كودكی در آنها تقویت كنیم آن كودك از بچگی با آن ایده بزرگ می‌شود و حس می‌گیرد. متأسفانه در سیستم تربیتی امروز ما كار كردن یك ضد ارزش است و ما داریم به بچه‌هایمان یاد می‌دهیم كه كار نكنند و دست به كاری زدن عیب است و گمان می‌كنم چون داریم آنها را برای تحصیل یا مدارج بالا آماده می‌كنیم بنابراین نباید كار دیگری به آنها محول كنیم.

    وظیفه دولت در قبال مسأله كارآفرینی در جوانان چگونه است؟
    متأسفانه از آنجایی كه شماها بچه‌های نسلی هستید كه همه چیزتان را كوپن دولتی بهتودن داده فكر می‌كنید دولت چیز بزرگی مثل خداست كه سرنوشت دست دولت است. من به شما بگویم كه خداوند روزی دهنده است و نه دولت و هر كسی كه به شما می‌گوید كه سرنوشت شما دست دولت است فقط دارد شما را به بیراهه می‌كشد.
    دولتی‌ها هم آدمهایی مثل من و شما هستند كه منابعی را در اختیار دارند كه نمی‌توانند به تك تك من و شما پاسخ بدهند و این شما هستید كه باید بدانید كه هر انسانی در نهایت نتیجه تصمیمات و اقدامات خودش است.
    موفقیت شما فقط بستگی به فعالیت، فكر و تصمیم‌گیری شما دارد. هیچ كس دیگری بعد از 25 سال از شما نخواهد پرسید كه حالا كه موفق شدی دولت برای شما چه كرد. اما اگر شكست بخوری و به امید این باشی كه كس دیگری مسئول زندگی شماست و هیچ كاری نكنی و در زندگیت شكست بخوری، بعد از 25 سال عواقب این شكست فقط برای شماست و آن وقت است كه می‌بینی دوستانت چقدر از شما جلو هستند زیرا آنها دستشان را به زانوی خودشان گرفته‌اند و تلاش خود را كرده‌اند و من به امید هیچ كس دیگری نمی‌مانم. ما حداقل روزی 17 دفعه می‌گوئیم (ایاك نعبد و ایاك نستعین) یعنی من از هیچ كس غیر از تو استعانت و كمك نمی‌خواهم اگرمسلمانیم و نماز می‌خوانیم چطور می‌گوئیم از دولت كمك می‌خواهیم.

    چه كسی مشوق شما بوده؟
    من تقریباً با هیچكس كاری نداشتم. من فقط باید از پدر و مادرم تشكر كنم كه آنقدر به من اطمینان كردند كه در مورد هر كاری كه می‌كردم هیچ وقت ساز منفی نمی‌زدند. من حتی در دوران كودكی در حالیكه دختر یكدانه بودم خیاطی می‌كردم و كار می‌كردم و هیچكس كسر شأن نمی‌دانست كه من كار كنم و هیچ وقت نگفتند كه این كار عیب دارد و ... متأسفانه یكی از گرفتاری‌های نسل امروز این است كه پدر و مادرها ول نمی‌كنند و تمام مدت می‌خواهند سكان زندگی آنها را در دست بگیرند در حالیكه ما با این شیوه بچه‌ها را از زندگی كردن باز می‌داریم.

    از آنجائیكه یك كارآفرین زن هستید آیا در مسائل كاری مشكلی با آقایان داشته‌اید؟
    اصلاً دلیل اینكه این تفكر در بخش غیر حرفه‌ای زنان بوجود آمده این است كه خانمها خودشان اعتماد به نفس كمی دارند و دوم اینكه حاضر نیستند تلاش كنند تا برتر باشند. من شاید بیشترین حمایتها را از آقایان داشتم مثلاً هنگامی كه با آنها صحبت می‌كردم چون می‌دیدم واقعاً با تمام وجود مایه می‌گذارم و اطلاعات كافی دارم بیشترین حمایتها را می‌كردند. خانم‌ها متأسفانه نمی‌دانند چه می‌خواهند. اگر آقایی به شما بگوید كه حرف شما ایراد دارد آن خانم فكر می‌كند كه آن آقا فقط قصد تحقیر دارد و گمان نمی‌كند كه شاید آن آقا واقعاً در پی راهنمایی است. اگر ایده‌های عملی و خوب داشته باشید قطعاً می‌توانید برای دیگران اثر داشته باشید. وقتی پیش كسی می‌روید و از او چیزی می‌خواهید واقعاً بدانید كه چه چیزی می‌خواهید كه این نوعی تعامل است.

    در حال حاضر بحث درباره كارآفرینی و اشتغال بسیار داغ و جنجالی است؟ شما چه مطالعاتی می‌كنید و آینده كارآفرینی را چطور می‌بینید؟
    بحث اشتغال كاملاً روشن و واضح است. هر كشوری مقداری سرمایه داردكه می‌تواند با آن كار ایجاد كند. اگر سرمایه داشته باشیم كه بخواهیم پل بسازیم سیمان، میل‌گرد، بتن، نیرو، ماشین و ... نیاز داریم. همه اینها احتیاج به این دارند كه با هم مخلوط شوند تا سرمایه به كار بیفتد اما اگر همه امكانات وجود داشته باشد اما پول نداشته باشیم همه امكانات بی‌مصرف باقی می‌مانند. ما در یك دوره كوتاه، افزایش بی‌رویه جمعیت داشتیم. ایراد من به دست‌اندركاران این است كه جوانی كه امروز 25 ساله است و شما 25 سال پیش برایش شناسنامه صادر كردید برنامه‌ریزی شما الان كجاست كه آن شخص 25 ساله الان سر كار برود. حداقل این است كه امروز فكرتان را جمع كنید كه برای كودكی كه امروز شناسنامه صادر می‌شود 25 سال دیگر كار مناسب وجود داشته باشد.
    دوم اینكه درآمد مملكت به اندازه‌ای نیست كه تمام كارهای مربوط به اشتغال را انجام بدهد و بنابراین اقتصادی كه 70% آن دست دولت است متأسفانه فعال نیست اگر همین 70 درصد بهینه شود ما یك عالمه فرصت اشتغال داریم. اگر قرار بود توانایی‌های ما آنقدر زیاد باشد كه دیگران برای جوانهایمان كار ایجاد كنند آن وقت مسأله كارآفرینی اینقدر جذاب نمی‌شد و واقعیت این است كه اگر برای تمام افراد موقعیت شغلی فراهم بود اصلاً كسی نبود كه به مسأله كارآفرینی فكر كند و یا برنامه‌ریزی كند. چون مملكت در شرایط فعلی امكان ایجاد اشتغال برای همه را ندارد ما داریم كارآفرینی را به عنوان یك آلترناتیو ترویج می‌كنیم و می‌خواهیم به جوانها بگوییم كه درست است كه همه شما نمی‌توانید در استخدام كس دیگری باشید اما این آخر دنیا نیست و وجود این همه جوان خودش زمینه‌ساز بستری برای سرویس دادن به آنها است. الان كسب و كارهای فراوانی ایجاد شده كه فقط به جوانان كار می‌دهد و كارآفرینی از این جهت در ایران و در بسیاری از كشورهای دیگر یكی از موتورهای به كار گرفتن نیروی انسانی است. مثلاً وقتی شركتی را تأسیس می‌كنیم در سالهای اولیه كسی چندان انتظار ندارد كه تعداد بسیاری شاغل شوند اما پس از چند سال این توقع ایجاد می‌شود كه تعداد بیشتری شاغل شوند.

    در پایان هر توصیه‌ای برای جوانان دارید بفرمائید...
    من فكر می‌كنم كه جوانها خودشان باید به این باور برسند كه در نهایت عمرش پیش رویشان زندگی و مسئولیت خودشان است. با آن چه می‌خواهند بكنند واقعاً بستگی به خودشان دارد.
    من از روز اول همیشه می‌خواستم اول باشم و از اینكه بهتر نباشم خیلی ناراحت می‌شدم. البته منظورم غرور و تكبر نیست بلكه به عنوان یك رقابت سالم و احساس اینكه چرا من از بقیه جلوتر باشم باعث شد كه به اینجا برسم. رقابت بسیار چیز خوبی است. كسی موفق‌تر است كه بخواهد كارش از بقیه بهتر باشد چون انسانها از لحاظ انسانی فرقی ندارد اما كاری كه می‌كنیم متفاوت است و بنابراین باید بهتر بودن و بخواهیم تا بهتر بشویم چرا كه بهتر بودن را خواستن به انسان انگیزه می‌دهد كه تلاش بیشتری كنیم و اگر زمین خوردیم یاد بگیریم كه دوباره بلند شویم و جلو برویم.



    منبع:پایگاه اطلاع رسانی خانه کارآفرینان ایران

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
    دعا كن كه بميرم چرا نمي آيي؟

  2. 6 کاربر از پست مفید MR_Jentelman سپاس کرده اند .


  3. #2
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مديريت
    نوشته ها
    4,874
    ارسال تشکر
    2,734
    دریافت تشکر: 6,835
    قدرت امتیاز دهی
    110
    Array

    Smile پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان موفق

    كارآفرینی كه دشت آدم‌خوار را به پسته‌زار تبدیل كرد


    محمود بارانی یك كارآفرین بخش كشاورزی با ابتكار خود، دشت آدم خوار واقع در زرندیه ساوه را از زمین بایر به باغ بارور تولید پسته صادراتی ارگانیك تبدیل كرد.به گزارش فارس ، محمود بارانی باغدار پیشرو تولید كننده پسته ارگانیك (تولید بدون كود و سم شیمیایی ) در منطقه زرندیه ساوه معروف به دشت آدم‌خوار، كه از سال 63 در این دشت بایر اقدام به ایجاد باغ پسته كرده و هم اكنون منطقه زرندیه به یك قطب تولید پسته ارگانیك تبدیل شده است. وی كه خود را اصالتا اهل رفسنجان معرفی ‌كرد، گفت: در تهران زندگی می‌كردم كه در سال 62 یكی از دوستان پیشنهاد داد، زمینی را در زرندیه ساوه تهیه كرده و می‌خواهد از مشاوره من به عنوان فرد با تجربه در تولید پسته استفاده كند كه ابتدا 100 هكتار زمین و یك حلقه چاه از او خریدم و شروع به كار اساسی تسطیح زمین و هموار كردن آن كردم و سپس ردیف‌های درخت به صورت شمال و جنوب در فاصله هر ردیف 6 متر فاصله هر درخت 2 متر اقدام به احداث باغ كردم كه برای هر هكتار 35 تا 40 میلیون تومان هزینه و 10 سال زمان مورد نیاز است تا باغ پسته به بازدهی اقتصادی برسد.



    بارانی افزود: برای هر دو و نیم تا 3 هكتار باغ پسته یك لیتر در ثانیه آب مورد نیاز است و همچنین بافت خاك باید رسی باشد. وی افزود: تا سال 74 هیچ كس كار من را در منطقه زرندیه تایید نمی‌كرد و می‌گفتند زمین این منطقه استعداد ندارد و افراد محلی خرافاتی داشتند كه می‌گفتند، هیچ درختی سبز نمی‌شود و اینجا منطقه نفرین شده است اما به یاری خداوند درختان پسته سبز شدند و بعد از سال سوم یا چهارم پیوند زده شدند.
    وی افزود: در حال حاضر با پیش رو بودن بنده در منطقه زرندیه سایر كشاورزان تشویق شدند و 5 هزار و 300 هكتار پسته كاری در منطقه ایجاد شده و تولید 5 تن پسته خشك در هكتار به دست می‌آید، در حالی كه میانگین تولید دشت 2.5 تن در هكتار است. بارانی تاكید كرد: سال گذشته با وجود خشكسالی سال‌های قبل و زیان ناشی از آن 600 تن پسته صادر كردم و در مجموع حدود 800 تن پسته از این باغ تولید شد.
    این كشاورز در مورد افلاتوكسین پسته گفت كه پایین تر از استاندارد اتحادیه اروپا است و آب شور منطقه زرندیه كمك می‌كند تا آفات پسته از بین برود. وی از كشاورزان و مدیران خواست به جای به كار بردن واریته‌های مختلف پسته كه باعث ایجاد آفات می‌شوند از رقم فندوقی پسته استفاده كنند كه كمترین آفات در آن اثر دارد. وی افزود: 10 تا 20 هكتار زمین پسته كاری با 10 سال زمان حداقل 400 تا 500 میلیون تومان سرمایه می‌خواهد و تجربه این كار بسیار موثر است و اگر یك سال به دلیل خشكسالی و یا سرما زدگی محصول از بین رفت، نباید باغ رها شود، بلكه هزینه باغ حتما باید پرداخت شده و رسیدگی به آن تعطیل نشود.
    بارانی افزود: استاندارد پسته این است كه هر 30 تا 32 عدد یك اونس وزن داشته و كیلویی 8 دلار به فروش برسد. وی افزود: پسته ارگانیك كیلویی 15 تا 20 دلار به صورت عمده فروشی و 31 دلار به صورت خرده فروشی در بازارهای اروپا فروخته می‌شود. این كشاورز نمونه گفت: پسته شامل 3 ثلث است كه هزینه جاری مدیریت و بخش سود را تشكیل می‌دهد و اگر یك سال در گرما زدگی یا سرما زدگی درگیر باغ شود، نباید از ثلث هزینه آن كاسته شود و رسیدگی به باغ انجام شده تا سال بعد محصول بدهد. وی در مورد به كار گیری مهندسان كشاورزی گفت: متاسفانه برخی مهندسان كشاورزی فقط درس‌های نظری خوانده و فرق بین درخت پسته و یا انجیر را نمی‌دانند و حاضرند با ماهی 250 هزار تومان مشغول كار شوند، اما پشت میز باشند، ولی من به عنوان یك كشاورز دنبال راننده حرفه‌ای برای 36 دستگاه تراكتور با حقوق ماهیانه 500 هزار تومان می‌گردم و كسی پیدا نمی‌شود. وی افزود: برای 700 هكتار باغ سالی 4 میلیون تومان هزینه می‌شود كه سال گذشته 5 میلیون درآمد داشته كه یك میلیارد تومان آن سود بوده است. بارانی افزود: برای هر هكتار 40 تا 60 تن كود حیوانی به وسیله كانال كود به درخت داده می‌شود. این كشاورز پیشرو با بیان اینكه نیاز باغ پسته كود پتاس است اما عمده كودهای وارداتی فسفر است و استفاده از كود ازت در پسته جواب نمی‌دهد، در مورد مراحل اخذ مجوز ارگانیك پسته زرندیه گفت: این مجوز از شركت bcs آلمان بعد از 2.5 سال رد یابی آثار سم و كود بر روی محصول اخذ شده و محصول تولیدی به شكل ارگانیك به اروپا صادر می‌شود.
    وی تاكید كرد: حتی یك درصد از تسهیلات بانكی استفاده نكرده و گرچه از 2 سال قبل درخواست تسهیلات آبیاری تحت فشار و قطره‌ای داشته اما مراحل اداری بسیار پیچیده و مجوزهای عجیب و غریب برای وام لازم است كه از گرفتن وام صرفه نظر كردم. وی در مورد بیمه محصول گفت: چون شركت بیمه كشاورزی به صورت دولتی است به همه باغ‌ها به یك چشم نگاه می‌كند در حالی كه هر باغ و هر درخت حق بیمه خاص خود را دارد. بارانی افزود: وجود موش در باغ پسته امری بسیار عادی است كه متاسفانه عامه كشاورزان از سم‌های قوی استفاده می‌كنند كه به زیان محصول است اما من با پرورش 30 تا 40 گربه در باغ بدون استفاده از سم در فصل لازم گربه‌ها را به جان موش‌های می‌اندازم و به وسیله شكار گربه موش‌ها از بین می‌روند.
    وی تاكید كرد: 5 هزار سال سابقه پسته كاری در ایران وجود دارد، در حالی كه مصرف كود 70 سال و مصرف سم 50 سال قدمت دارد و باید از آن جلوگیری كرد.
    وی افزود: فرمول مصرف كود 4-6-8 یعنی 4 درصد ازت ، 6 درصد فسفات و 8 درصد پتاس فرمول مجاز اتحادیه اروپا برای پسته است. وی تاكید كرد: استفاده از كود و سم باغ های پسته را زود پیر می‌كند در حالی كه باغ‌های 250 ساله ارگانیك سرحال هستند اما برخی باغ‌های 30 تا 40 ساله به واسطه مصرف كود و سم مریض شده‌اند. بارانی تاكید كرد: اگر آفات 10 تا 15 درصد نیز خسارات زد نباید سم استفاده شود، زیرا خود سم مقاومت درخت را نیز كاهش می‌دهد. محمود بارانی در باغ خود ابتكار جالبی به خرج داده كه با ایجاد یك سایه انداز و پر كردن پوشال در سطح و دیواره‌های آن یك كولر طبیعی بزرگی به انداز یك اتاق بزرگ درست كرده و گرمای كویر را به خنكای دلپذیری تبدیل كرده است. این كشاورز تاكید كرد تجربه ایجاد باغ و نگهداری حرفه‌ای از باغ پسته در فكر و ذهن و اندیشه كشاورزان امثال من است كه متاسفانه در هیج جا ثبت و ضبط نشده و حتی مهندسان كشاورزی رشته باغبانی آن را نمی‌خوانند و نمی دانند و بهتر است این تجربه‌ها منتقل شود. بارانی در مورد نقش كویر در شیرینی شدن پسته گفت: تنش اختلاف دما بین شب و روز كه باید حداقل 20 درجه باشد باعث شیرین شدن پسته می‌شود كه در آمریكا چون این امكان طبیعی نیست به صورت مصنوعی با پاشیدن روغن گورك این تنش را ایجاد می‌كنند اما پاسخ نداده است. وی افزود: درجه حرارت در روزهای زرندیه ساوه تا 40 درجه و در شب 17 تا 24 درجه است كه این اختلاف بیش از 20 درجه‌ای باعث شیرین شدن پسته و كیفیت آن می‌شود. بارانی در مورد دستمزد كارگر گفت: برای جمع كردن پسته هر كیلو 50 تومان دستمزد می‌پردازیم كه اگر 100 كیلو در روز جمع كند 5 هزار تومان، 400 كیلو 20 هزار تومان و برخی كارگران 800 تا 900 كیلو پسته در روز جمع آوری كردند كه حدود 40 تا 45 هزار تومان دستمزد دریافت كرده‌اند. وی افزود: چون منطقه زرندیه بكر است و موارد قرنطیه را رعایت كرده‌ایم شكر خدا آفت وارد این منطقه نشده است. وی در مورد آفات حشره سن و زنجره گفت: این آفات بر روی رقم اكبری و احمد آقایی قرار می‌گیرد اما بر روی پسته فندوقی اثر ندارد. برای مقابله با حشره سن به جای استفاده از سم، این حشرات توسط كارگران و با دست از باغ جمع آوری می‌شود. خسرو قهرمانی معاون فنی مدیریت جهاد كشاورزی شهرستان زرندیه با بیان اینكه این شهر حتی برای همسایگان ناشناخته مانده است گفت: از سال 85 از بخش ساوه به عنوان شهرستان تبدیل شده كه 420 هزار هكتار مساحت دارد. وی افزود: در استان مركزی 9 هزار و 500 هكتار باغ پسته وجود دارد كه 7 هزار و 80 هكتار در زرندیه وجود دارد. همچنین 478 هكتار باغ سیب رقم گلاب كهنز و 2 هزار و 100 هكتار بادام و انگور كندری در این شهرستان وجود دارد. وی افزود: 450 هكتار باغ گردو و 6 هزار و 100 هكتار كشت گندم آبی و 15 هزار هكتار گندم دیم و 6 هزار و 100 هكتار جوی آبی و 300 هكتار جوی دیم و 60 هكتار حبوبات دیم مانند نخود و لوبیا كشت می‌شود. قهرمانی تاكید كرد: یك كشاورز نمونه 11 تن در هكتار جو آبی و 3 تن و 532 كیلو گندم دیم و 4 تن و 458 كیلوم كلزا از یك هكتار برداشت كرده است. وی افزود: رقم جو محلی به نام فصیح با عملكرد 11 تن و 330 كیلو در هكتار در این منطقه برداشت می‌شود.


    روزنامه تفاهم

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
    دعا كن كه بميرم چرا نمي آيي؟

  4. 3 کاربر از پست مفید MR_Jentelman سپاس کرده اند .


  5. #3
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مديريت
    نوشته ها
    4,874
    ارسال تشکر
    2,734
    دریافت تشکر: 6,835
    قدرت امتیاز دهی
    110
    Array

    Smile پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    گفت‌وگو با محمود احمدپور داریانی؛ خالق بی‌چون و چرای کتاب‌های کارآفرینی



    کارآفرینان جزئی‌نگرند و مدیران کلی‌نگر
    علی‌محمد کردناییچ: «محمود احمدپور داریانی‌ام. تحصیلاتم را با مهندسی مکانیک در منچستر انگلستان شروع کردم که به خاطر شروع جنگ تحمیلی ادامه تحصیل نداده و به کشور بازگشتم. بعد از قبول قطع‌نامه، در دانشگاه امیرکبیر، و در رشته کارشناسی‌ارشد مهندسی صنایع تحصیل کردم و بعد تحصیلاتم را در دانشگاه تربیت مدرس در سطح دکترای مدیریت به پایان رساندم. موضوع پایان‌نامه دکترای من در خصوص کارآفرینی بوده است و اکنون نیز به عنوان عضو هیئت علمی دانشگاه امیرکبیر فعالیت می‌کنم. از نظر شغلی عضو هیئت مدیره چند شرکت بزرگم». این جمله شاید بهترین معرفی برای خالق کتاب‌های کارآفرینی باشد؛‌کسی که در کنار نوشتن، کارآفرین موفقی هم بوده است. احمدپور معتقد است اصولا کارآفرینی مقوله‌ای است که در آن توسعه مطرح است. بحث کارآفرینی در بستر توسعه اقتصادی، اجتماعی و نظامی ملت‌ها معنا و مفهوم پیدا می‌کند. به همین جهت کارآفرینی را موتور توسعه اقتصادی می‌نامند. پس کارآفرین لوکوموتیوران توسعه است و وقتی این لوکوموتیو به حرکت درمی‌آید در یک واگن آن اشتغال و در واگن بعدی ثروت، در واگن سومی رقابت، در واگن چهارمی تکنولوژی و همچنین در واگن‌های بعدی سرمایه‌گذار و غیره ایجاد می‌شود؛ پس نقش کارآفرین یک نقش کاملا کلیدی است.


    لطفا تعریفی بدیع از کارآفرینی بفرمائید؟
    تعریف جامع کارآفرینی را می‌توان بدین‌گونه ارائه داد: کارآفرین به فردی اطلاق می‌شود که فکر و ایده جدیدی دارد و از طریق ایجاد کسب و کار توام با ریسک‌های مالی و آبرویی اقدام به تاسیس یک کسب و کار می‌کند و محصول و خدمتش را به بازار ارائه می‌دهد. در این تعریف سه نکته اساسی نهفته است؛
    در درجه اول فرد کارآفرین حتما باید نوگرا باشد و قدرت خلاقه خوب و فکر و ایده جدید داشته باشد. در درجه دوم فرد کارآفرین فرایند کسب و کار را همراه ریسک مالی و آبرویی پیموده باشد و در مرحله آخر، نتیجه کار فرد کارآفرین حتما باید به بازار ارائه شود.

    تعریفی داریم بدین مضمون که کارآفرینی یعنی نهادن نان حلال در سفره دیگران، نظر شما در مورد این تعریف چیست؟
    توجه داشته باشید که نتیجه کارآفرینی می‌تواند نهادن نان حلال در سفره دیگران باشد، ولی کارآفرینی 2 پیام استراتژیکی دارد: اول ایجاد اشتغال و دوم ایجاد رفاه. پس نتیجه کارآفرینی ارتقای قدرت خرید است و نهایتا به تعریف نهادن نان حلال در سفره دیگران می‌رسیم.

    کارآفرینان با رقبای خود چگونه رفتار می‌کنند؟
    عده‌ای کارآفرینی کردند و بازار را به دیگران ندادند و عده‌ای هم کارآفرینی کردند و نتوانستند بازار را حفظ کنند. به هر صورت پیشتاز و نوآور بودن یعنی ماندگار بودن و این تلاش‌ها رقابت را تعریف می‌کند. در ایران هنوز در رابطه با رفتار کارآفرینان نسبت به رقبا تحقیقی صورت نپذیرفته است ولی علی‌الاصول خصلت‌ها و ویژگی‌های کارآفرینان ایرانی با خارجی‌ها تفاوت چندانی ندارد. برای دستیابی به پاسخ این سوال شما، یک فرصت مطالعاتی طولانی 20 ساله ضروری است.

    آیا شما مدلی برای کارآفرینی دارید؟
    بله. چنانچه به تز دکترای من مراجعه کنید، برای اولین بار مدل سیستمی برای کارآفرینی را در دنیا پیدا کرده‌ام که در این مدل، یک مدل 2 منظوره برای کارآفرینی فردی و کارآفرینی سازمانی تدوین شده است.

    لطفا کمی بیشتر توضیح دهید.
    در این الگو به متغیرهای فردی، سازمانی و محیطی تاثیرگذار بر کارآفرینی پرداخته شده است. این متغیرها را می‌توان این‌گونه بسط داد که ویژگی‌های شخصیتی کارآفرین، متغیرهای سازمانی، متغیرهای محیطی و مجموعه‌های دولت وارد سیستم می‌شود و به محض جرقه ایده و فرصت ایجاد شده و پس از عبور از فرایند مفصلی، فعالیت کارآفرینان به سه عامل ختم می‌شود: اولا فعالیت کارآفرین منجر به رشد می‌شود ثانیا نتیجه کارش به محصول فرصت برمی‌گردد. در صورت سوم نتیجه فعالیت کارآفرینان به توسعه منجر می‌شود.

    مدیریت بومی بخشی از کارآفرینی است. به طور کلی شما چه روش، تجربه یا تفکر جدیدی در زمینه مدیریت بومی داشته‌اید.
    از آنجایی که من در 24 سال گذشته معمولا مدیر سازمان‌های بزرگ بودم تجربیات خیلی مفصلی دارم، که می‌توانم آن‌ها را در سطوح مدیریت تولید، مدیریت عملیات، مدیریت کیفیت، مدیریت منابع انسانی، مدیریت کلان‌سازمان‌ها و مدیریت سیاست‌گذاری، تقسیم‌بندی کنم. به طور کلی یکی از تجاربی که من داشتم و سخت‌ترین کاری که در مدیریت تست و تجربه کردم انتخاب مدیران بود؛ چگونه انتخاب موفقی داشته باشیم. اصلی‌ترین کار همیشه این بود که چگونه همکار خوب انتخاب کنیم و به نظر من مهم‌ترین مسئله در مدیریت سطوح کلان و در همه جا این است که تیم همراه خود را چگونه انتخاب کنیم.
    من زمانی که مدیرعامل سازمان صنایع و معادن بنیاد شدم، گفتند: دکتر احمدپور می‌خواهد همه را بیرون کند، اما هیچ وقت این کار را نکردم چون من به کار اعتقاد ندارم، من همیشه تنها وارد یک سازمان شدم و تنها بیرون آمدم و جالب است که نتیجه آن این بوده که هر جا در بیست سال گذشته مدیر بودم همیشه یکی از معاونان و قائم‌مقام‌ها بعد از من رئیس شدند، معنایش این است که سازمان‌ها را طوری سازمان‌دهی کرده‌ایم که وابسته به فرد نباشند. نکته دوم این است که وقتی یک مدیر وارد یک سازمان می‌شود تمام ذهنیت‌هایی که در آغاز برایش شکل می‌گیرد بسیار مهم است. معمولا باید وضع موجود را بررسی کند. اولین تصمیم استراتژیک خود بنده هم همین بوده که وضع موجود هر سازمانی را که می‌رفتم را محاسبه و مستند می‌کردم، سه تا شش ماه هیچ اقدام اساسی انجام نمی‌دادم تا وضع موجود شناخته شود. وقتی وارد سازمان می‌شوید به لحاظ تعاملات و ارتباطات تازه می‌فهمید چه خبر است، لذا یکی از تجربه‌های جالب مدیریتی‌ام که بررسی وضع موجود سازمان صنایع و معادن بنیاد مستضعفان بود جزوه‌ای شد به نام گزارش «وضع موجود صنعت» و در روزنامه‌های کشور هم چاپ شد که شاید 50 الی 60 مولفه از مشکلات صنعت را در آن جمع‌آوری کردم. بسیاری از مدیران را دیده‌ام که وقتی وارد یک سازمان می‌شوند بدون شناخت وضع موجود تغییرات را انجام می‌دهند.
    اما یک تجربه از جنگ بگویم، در جنگ مدیریت لجستیک به عهده من بود و تامین تجهیزات و مهمات و...، از نظر پشتیبانی، خدمات و سرویس و... سخت‌ترین مدیریت بود و ما یاد گرفته بودیم با همه چیز از نزدیک ارتباط برقرار کنیم. ما با تمامی لایه‌ها از فرماندهی تا بچه‌های معمولی ارتباط برقرار کرده بودیم و مشکلات آن‌ها را بررسی می‌کردیم و این تلاش ما جواب داد.
    یکی از نکات مهمی که برای ایجاد یک دیدگاه مشترک مدیریت رهبری سازمان‌ها باید ایجاد کند، شناخت وضع موجود است. ما در هر کارخانه‌ای که می‌رفتیم با کارکنان ارتباط برقرار می‌کردیم و به زبان آن‌ها صحبت می‌کردیم و آن‌ها می‌گفتند که مشکلاتمان چیست؟ مسائلمان چیست. با مدیران میانی به عنوان مرزهای سازمان و بعد با هیئت مدیره‌ها جلسه می‌گذاشتیم. به عبارتی این سنت را که با یک لایه خاص (هیئت مدیره) باید ارتباط برقرار کنیم شکستم و با تمام لایه‌ها ارتباط برقرار کردم.
    متاسفانه در مدیریت کشور مخصوصا سازمان‌های دولتی مدیران انگیزش لازم برای بالا بردن کارایی و بهره‌وری را ندارند. دلیلش چیست؟ دلیلش این است که سر یک پست با رابطه یا حالا با شایستگی و به هر دلیلی آمده بودند و تیمی را می‌آوردند و به عبارتی دوغ و دوشاب یکی بود. برای همین است که کیفیت و نوآوری پایین است. ما آمدیم بر اساس همان اصل شایسته‌سالاری، توان‌های داخل سازمان را بررسی کردیم، گفتیم هیچ‌کس را عوض نمی‌کنیم مگر اینکه شایستگی نداشته باشد. وقتی یک شناخت در مورد وضع موجود پیدا کردیم عده‌ای را تغییر دادیم و عده‌ای دیگر را تثبیت کردیم.
    صحبت بعدی این بود که ما می‌خواهیم رشد و نوآوری را در سازمان‌ها ایجاد کنیم. خوب طرف می‌گوید، چه من کار کنم و چه کار نکنم این حقوق را می‌گیرم. ما تحت عنوان سیستم‌های پاداشی یک سیستم قرارداد ویژه را به وجود آوردیم. گفتم 50 درصد حقوق و دستمزد را همین‌گونه که هستید می‌دهم و 50 درصد در نتیجه قرارداد ویژه که با هم داریم، است. ما به مدیران گفتیم با شما قرارداد می‌نویسیم. اگر پیشرفت کیفیت داشتید، اگر پیشرفت تولید و... داشتید طبق یک قرارداد برایتان هدف قرار می‌دهیم. کسانی که به این هدف رسیدند میزان دریافتشان بالا رفت. نکته اینجاست که واقعا تفاوت یک مدیر با یک کارمند در چیست؟ اگر قرار باشد با پرستیژ و ماشین و موبایل و این‌ها باشد که می‌شود کارمند عالی‌رتبه. تفاوت مدیر در تغییر و تحول سازمانی است. این روحیه است که می‌آید بین مدیر و یک شخص دیگر تفاوت به وجود می‌آورد. پس با این طرح مدیران هم سود جستند، چون فهمیدند اگر وقت بیشتر بگذارند ارزش‌هایشان محفوظ می‌شود. چون در کارخانه‌ها عاملی به نام بهره‌وری است که هر چه تولید بالا برود سود هم بیشتر می‌شود، در نتیجه کارکنان هم سود می‌برند.
    از دیگر کارهایی که کردیم بحث آموزش بود. تغییر در یک سازمان از رئیس شروع می‌شود، ولی همراهی 2 گروه را لازم دارد، یکی همراهی کارکنان است و دیگری همراهی مدیران. ما همراهی کارکنان را با سخنرانی انجام می‌دادیم. ولی شکستن چارچوب‌های ذهنی قبلی مدیران به آموزش آن‌ها نیاز داشت. از همان الگوی دانش، نگرش و بینش استفاده کردیم و آموزش گذاشتیم. اردوهای 2 - سه روزه بیرون از شهر طراحی کردیم که به اسم اردوهای علمی به کیش و رامسر و غیره می‌رفتیم. فوتبال با هم بازی می‌کردیم و خلاصه تفریح می‌کردیم و سه روز با هم مشترک زندگی می‌کردیم. یک استاد دانشگاه نیز برده بودیم. بر اساس تحلیلی که از نیازسنجی آموزش مشخص کرده بودیم که مدیران چه نیازهای آموزشی دارند. یک الگوی 20 محوره آموزشی داشتیم و محور اصلی آن‌ها این بود که از درون‌گرایی به سمت بازارگرایی میل کنند. بعد از شناخت وضع موجود صنعت و نیازهای آموزشی وارد بحث تغییر و تحول سازمانی شدم. سازمان‌ها تمرکزگرایی را اصل قرار داده بودند، «تمرکز در سیاست‌گذاری» بسیار متمرکز بود، به طوری که در سازمان‌های قبلی بیشتر یک نفر فکر می‌کرد و بقیه اجرا می‌کردند.

    الگوی شما در رسیدن به اهدافتان چه بود؟
    اولین الگو، الگوی میکروب مثبت بود. میکروب مثبت یعنی اینکه شما می‌آیید در جامعه یک تغییری می‌دهید و الگوی موفقیت را اشاعه می‌دهید. اولین تغییر من در زمزم بود. همه می‌گفتند احمدپور فقط زمزم را اصلاح می‌کند. بر اساس زمزم که تغییر و اصلاح در آن انجام می‌شد، به شرکت‌های دیگر پرداختیم.
    در صنایع غذایی هم موفق بودیم، در صنایع شکر توانستیم رشد را بالا ببریم و بسته‌بندی آن را بهینه کردیم. همیشه وقتی سوار هواپیما می‌شدم برای من عقده بود که چرا روی بسته‌بندی‌های شکر ساخت هلند را می‌نویسند. اولین کاری که انجام دادم این بود که در صنایع غذایی بحث بسته‌بندی را درست کردم. من دیدم که این الگوی زمزم را می‌شود توسعه داد، پس وارد صنعت قند شدیم، یک‌سری کارخانه جدید قند خریدیم و آنجا هم موفق بودیم و بعد وارد صنایع بستنی شدیم. لبنیات ما داشت از بین می‌رفت ما فقط 30 درصد سهام داشتیم. چون در آن زمان میهن به بازار آمده بود ما داشتیم به شدت ضربه می‌خوردیم. آنجا هم با تغییرات مدیریتی که ایجاد کردیم رشد و نوآوری داشتیم و نگذاشتیم این شرکت را از بین برود.
    شرکتی که صادرات نداشت 15 میلیون دلار صادرات پیدا کرد. اما در صنایع نساجی پنبه‌ای موفق نبودیم. من متوجه شدم که این الگوی تغییر در همه جا یک‌جور جواب نمی‌دهد. این امر چند دلیل داشت: آدم‌ها با هم فرق داشتند؛ ماهیت صنایع با هم فرق می‌کرد. فرصت‌ها و ساختارها و تکنولوژی‌ها و بازارها با هم فرق می‌کرد. یعنی الگوی تغییری که در صنایع غذایی استفاده می‌کردیم نه فقط به لحاظ شایستگی‌های ما بلکه به خاطر فرصت عالی بود که در بازار وجود داشت. کسی به فکر این تغییر نیفتاده بود.
    در صنایع شیمیایی شامپوی فیروز را متحول کردیم. اولین شامپوی عروسکی را ما در ایران متولد کردیم. شرکت فیروز خیلی شرکت خوبی بود و نوآوری‌هایش زیاد بود ولی در بازار ماندگاری نداشت. همه حرف من روی بازار بود. همه حرف مدیران این بود که به بازار توجه کنند. یکی از شعارهای ما این بود همیشه در بازار باید بهترین و اولین باشیم. همچنین سازمان صنایع و معادن را سازمان ایده‌های جدید و خلاق نامیدیم.
    در نساجی پنبه‌ای اصلا نتوانستیم این تحول را ایجادکنیم. این امر به چند دلیل بود: مدیران قوی در بعضی از جاها پیدا نکردم؛ بازار پارچه بسیار پیچیده‌تر از بازار نوشابه بود و رقابت‌ها در بازار آن‌ها بسیار چالشی‌تر است؛ به لحاظ ساختار سنتی صنعت نساجی که بسیار پیرو بازار بود قدرت بازاریابی و فروش نداشتیم. ما طراحی نداشتیم. بازار بود که قیمت نخ و پارچه و همه چیز ما را تعیین می‌کرد.
    نکته دیگر که ما نتوانستیم این بود که خیلی از جاها دوست داشتیم 2 تا کار را انجام دهیم و نتوانستیم، یک شرکت سرمایه‌گذری درست کنیم برای خرید و فروش سهام و مسئله دیگر توسعه‌ها بود. در برنامه‌هایی که من بررسی کردم مدیرانی که قبلا به جای من بودند ماشاالله هر شب یک کلنگ برای توسعه زده بودند برنامه‌ای که من در آنجا ارائه دادم شامل 80 طرح بود. سوال این بود که چطور این‌ها را اولویت‌بندی کنیم.
    25 طرح از آن‌ها را انتخاب کردیم و بقیه را با توجه به پول ناکافی بلااستفاده اعلام کردیم و آن طرحی را که زودبازده‌تر است و بازدهی بیشتر دارد را انتخاب کردیم.
    برای اولین بار نمایشگاهی تحت عنوان نمایشگاه ذی‌نفعان ایجاد کردیم. یعنی مدل ارزیابی مدیران را بر اساس ارزیابی ذی‌نفعان گذاشتیم. یعنی همه ذی‌نفعان سازمان صنایع را تحت یک سمیناری با هم جمع کردیم و جالب این است که مدیران خود یک نمایشگاه را برگزار کردند. در آن نمایشگاه داخلی روزها مدیران را جمع و صحبت می‌کردیم و شب‌ها خانواده‌های آنان را دور هم جمع می‌کردیم. الان اگر با خانواده‌ها صحبت کنیم می‌گویند یادش بخیر، شب‌ها برای تفریح و روزها هم که برای کار بود. در آنجا نفعش در آن بود که نگاه‌ها درون‌گرا بود و می‌گفتند که برای ارزیابی، نظر احمدپور کافیست. ولی، آنجا گفتم که نه، برای ارزیابی کار شما علاوه بر نظر من نظر مشتریان، فروشندگان و محیط زیست و... هم مد نظر است.

    آیا نقش‌های مدیریتی مرسوم پاسخ‌گوی تمامی ابعاد ایفای نقش مدیران جامعه ایرانی است؟
    ببینید مدیران ما بیشتر اداره‌کننده‌اند، نقش مشاور و کارآفرین کم است. ما مدیران تحول‌گرا و مدیران کارآفرین کم داریم. فضای تمرکزگرا، کارمند، بار می‌آورد، من در یکی از یادداشت‌هایم نوشتم «نه تنها ماشین‌آلات زنگ زده‌اند بلکه آدم‌ها از آن‌ها زنگ‌زده‌ترند، نه تنها ماشین‌آلات کهنه و فرسوده‌اند بلکه آدم‌ها از آن‌ها کهنه و فرسوده‌ترند».
    این جمله را خودم گفته بودم که «بسیجیان قدرت زدن به سیستم را دارند» یعنی شهامت تغییر و تحول سازمانی را دارند. گفتم که قدرت زدن به سیستم را نداریم. یعنی قدرت تغییر و تحول را نداریم. یعنی به نوعی مدیران ما قدرت ارتباط برقرار کردن با محیط خارج را نداشتند و نمی‌توانستند که نیازهای بیرون را به داخل منتقل کنند این امر به این دلیل بود که مدیران میانی و مدیران صف ثابت بودند و مدیران عالی (مدیران عامل) عوض می‌شدند.

    تغییرات به نظر شما در مدیریت ایران مفید بوده یا مضر؟
    تا حالا که مضر بوده، چون این تغییرات منطقی نبوده. من اعتقاد ندارم که یک مدیر باید عین 20 سال را کار بکند. من اعتقاد دارم (این یک تجربه بومی است) که یک مدیر باید بین 4، 6 و 8 سال کار کند و سپس باید مدیر را عوض کنیم.


    اهداف سازمان‌های ایرانی را چگونه اولویت‌بندی می‌کنید؟
    به نظر من اولین اصل برای سازمان‌های ما این است که جهانی فکر کنند. از آن درون‌گرایی بیرون بیایند. فهم خودشان را در جهان ببینند. مشکل اساسی ما حضور در صحنه‌های رقابتی است. اکثر مدیران ما نه زبان بلدند، نه مذاکره بلدند و نه... اصلی‌ترین مسئله این است که مدیران ما به ارتباطات بین‌الملل راه یابند تا خودشان را در بازار پیدا کنند. من همیشه گفتم مخصوصا در تحقیقاتم در بحث کارآفرینی که کشوری موفق است که اقتصاد موفقی داشته باشد.
    حالا سوال این است که چرا ایران، یک شرکت در سطح 500 شرکت برتر دنیا نداشته است. همیشه کشورهای امریکایی، اروپایی، انگلیسی، ژاپنی و هلندی و... اولند و مالزی، اندونزی و ترکیه و... چرا نباید نام ایران در میان آن‌ها باشد. دلیلش این است: درون‌گرایی، پول خرج نکردن، کم‌کاری و همه این‌ها محورهایی بوده که موثر است. اما اصلی‌ترین مشکل ما فقدان نوآوری، کیفیت و بهره‌وری است. اولین کاری که ما می‌کنیم باید وضع یک شرکت ایرانی را با دنیا مقایسه کنیم. از مقایسه شرکت‌های ایرانی با خود رقیب‌های ایرانی بپرهیزیم. باید گفت در یک نگاه جهانی ما جایگاهمان کجاست و کجا قرار داریم.

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
    دعا كن كه بميرم چرا نمي آيي؟

  6. 4 کاربر از پست مفید MR_Jentelman سپاس کرده اند .


  7. #4
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مديريت
    نوشته ها
    4,874
    ارسال تشکر
    2,734
    دریافت تشکر: 6,835
    قدرت امتیاز دهی
    110
    Array

    Smile پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    گفتگو با محسن احمدی كارآفرین موفق



    نظافت شهری در كشور ما، اذهان را به سمت كارگران زحمتكش شهرداری با لباس‌های پرتقالی رنگ كه به تازگی به نوارهای شب‌تاب مجهز شده‌اند با جاروهای دسته بلند و حركت بالا و پایین درخیابان‌ها می‌كشاند اما بافت شهرهای كشور با معابر تنگ، باریك، پست و بلند، گاه فراتر از توان جاروهای كارگران است هر چند آن‌ها به سختی هم كه شده رنگ نظافت را بر چهره شهر می‌نشانند. با این وجود ساكنین این كوچه‌ها، از عدم نظافت صحیح معابر تنگ و باریك گله دارند.
    در صورت ادامه موفقیت‌های محسن احمدی با همكاری‌های شهرداری شاهد نظافت بهتر معابر و كاهش زحمات كارگران شهرداری خواهیم بود.
    با احمدی به لحاظ عضویت در كانون كارآفرینان فرهنگسرای كار و به عنوان یك مخترع در حوزه نظافت شهری به گفت‌و‌گو نشستیم تا از قدم‌های او به سمت استقلال و كارآفرینی بشنویم:


    آقای احمدی با تشكر از فرصتی كه برای گفت‌و‌گو به ما دادید لطفا بعد از معرفی خود ، درباره اختراعتان بفرمایید:
    29 سال سن دارم و تحصیلاتم را تنها تا مقطع دیپلم و در رشته ریاضی فیزیك ادامه داده‌ام در واقع تحصیلات دانشگاهی ندارم. از دوره دبستان علاقه شدیدی به حوزه مكانیك و صنعت داشتم و اولین كارم را با ساخت ماكت‌هایی از ماشین‌آلات مندرج در كتاب‌های دسترسی شروع كردم.

    این علاقه به امور فنی هم‌چنان در من وجود داشت تا این‌كه منجر به طراحی و ساخت خودروی الكتریكی در سال 81 شد. بعد از تولید این دستگاه، ایده جدید دیگری به ذهنم رسید كه تولید جاروی نیمه مكانیزه شهرداری بود. جارویی كه توانستم آن را ثبت اختراع كنم.
    در مورد اختراعتان یعنی جاروی نیمه مكانیزه شهرداری و مشخصات آن توضیحات بیشتری بفرمایید:
    جاروی نیمه مكانیزه شهرداری، جارویی است كه برای نظافت معابر كم عرض و كوچه‌ها استفاده می‌شود. اگر یك شهر را به صورت هرمی در نظر بگیریم 10 درصد آن شهر را بزرگراه‌ها تشكیل می‌دهند، حدود 30 درصد را خیابان‌ها و قسمت عمده ای یعنی 60 درصد را كوچه‌ها تشكیل می‌دهند كه بزرگترین مشكل و معضل شهرداری نظافت معابر و كوچه‌های كم عرض است كه خیلی خوب نظافت نمی‌شوند.

    در راستای این نیاز جامعه شهری، این جارو را طراحی و تولید كردم چرا كه شهرداری نه تنها به این وسیله بلكه به هر ابزاری كه بتواند معابر را نظافت كند و شهروندان را از معضل جانوران موذی نجات دهد، نیاز دارد.
    علاوه بر این، از این جارو می‌توان در نمایشگاه‌های بزرگ و كارخانجاتی كه مواد اولیه تولید به روی زمین می‌ریزد و به دلیل عدم جمع‌آوری صحیح، دورریز می‌شوند، استفاده كرد كه با این كار علاوه بر نظافت محیط، شاهد كاهش هزینه به دلیل بازیافت مواد اولیه خواهیم بود.
    تولید جارو در چه شرایطی است؟ با توجه به نیاز شهرداری به این جارو توانسته‌اید آن را به تولید انبوه برسانید؟
    جاروی نیمه مكانیزه را در سال 86 طراحی كردم كه تا امسال تولید آن به دلیل مشكلات و محدودیت‌های مالی به طول كشیده است چرا كه تولید آن مستلزم آزمایش‌هایی بوده و هزینه زیادی را تا به حال برده است.
    من به تنهایی امكانات تولید انبوه را ندارم و با این شرایط از این جلوتر نیز نمی‌توان رفت. وزارت كار تنها ما را به بانك‌ها معرفی می‌كند و دیگر هیچ. بانك‌ها تحت چنان شرایط سختی وام می‌دهند كه تولیدكننده پشیمان می‌شود برای مثال برای 100 میلیون وام از ما 170 میلیون وثیقه می‌خواهند در حالی كه می‌توانم در صورت تامین منابع مالی و با تولید این جارو اشتغالزایی كنم و از متخصصین مكانیك حرارت و سیالات و تكنسین‌های فنی برای تولید استفاده كنم.
    در صورتی كه كالا به تولید انبوه برسد سالیانه تولید حدود 2 تا 3 هزار دستگاه را پیش‌بینی كردم كه برای 20 نفر شغل ایجاد می‌كند.
    كاری كه من در ابتدا انجام دادم تحقیق در بازار و نیازسنجی بود چرا كه یكی از مشكلات رایج این است كه شخص تصور می‌كند آنچه در ذهن دارد اگر به مرحله تولید برسد مشتری نیز خواهد داشت در حالی كه ممكن است بعد از طی مراحل تولید، نتواند بازار خوبی پیدا كند. كاری كه من انجام دادم تحقیق و بررسی قبل از تولید بود.
    مشتری این جارو كدام مراكز هستند؟ در چه محیط‌هایی می‌توان در آن استفاده كرد؟
    همان‌طور كه عرض كردم این جارو با توجه به ویژگی‌هایی كه در ساخت آن لحاظ شده است برای نظافت كوچه‌ها و معابر كم عرض مناسب است و در این راستا با توجه به معضل شهرداری برای پاكیزگی چنین كوچه‌هایی، بزرگترین مشتری شهرداری است. با این اوصاف در بازار سرد و گرم فروش، بازار این دستگاه گرم است و در صورت تولید انبوه با استقبال خوبی روبه‌رو خواهد شد.

    از مشخصات فنی و قدمت جاروی تولید بفرمایید؟
    این جارو 330 سانتی‌متر طول، 70 سانتی‌متر عرض و 310 سانتی‌متر ارتفاع دارد، مكشی كه انجام می‌دهد چهار و نیم بار بوده و قدرت مكش سنگ‌ها و شیشه‌هایی با وزن 600 تا 700 گرم را دارد.

    میزان مصرف سوخت این دستگاه پایین بوده و با 3 لیتر بنزین می‌تواند 6 تا 7 ساعت كار كند بدون اینكه آلودگی‌ خاكی ایجاد كند. بدنه آن از جنس فایبرگلاس بوده و 50 كیلو وزن دارد؛ حمل و نقل آن برای كارگران ساده خواهد بود كه با آموزشی ساده خواهند توانست با آن كار كند.
    به علاوه بنابر تحقیقی كه انجام داده‌ام شهرداری تهران ماهیانه 70 میلیون تومان صرف تهیه بوته‌ جاروهای نظارت شهری می‌كند در حالیكه با استفاده از این جارو می‌توان این هزینه را صرف تعمیر و نگهداری ماشینی با مزیت‌های فوق كرد.
    فرهنگسرای كار در پیشبرد فعالیت‌های شما چه نقشی را داشته است؟
    اولین جایی كه بعد از تولید مراجعه كردم فرهنگسرای كار بود كه با رایزنی‌هایی كه آقای لطفی ریاست فرهنگسرا با سازمان‌های دیگر داشتند برای تولید جارو و اشتغالزایی ناشی از آن تلاش كردیم. در فرهنگسرای كار با همكاری سایر دوستان كانون مخترعین را تشكیل دادیم چرا كه یك دست صدا ندارد و امیدواریم بتوانیم با كمك یكدیگر موثرتر باشیم. با كمك‌های آقای لطفی در صدد راه‌اندازی تعاونی مخترعین نیز هستیم تا بتوانیم قوی‌تر حركت كنیم.

    چه تفكری شما را برای مقابله با مشكلات و موانع آماده ساخت؟
    در ذهن من همیشه تفكراتی بوده‌اند اما توانایی حل مشكلات را در واقعیت نداشتم اما اكنون كه توانستم این طرح را تولید كنم موفق شدم بر مشكلات غلبه كنم و امواج منفی كه خبر از شكست‌ها داشت نادیده بگیرم و حتی در بسیاری مواقع سدها، انگیزه من را برای پیشبرد كار بیشتر و بیشتر می‌كرد.

    آنچه كه مسلم است این است كه تمام تلاش‌هایی را كه باید می‌شد به كار بستم و زحمات خود را كشیدم اما اكنون برای تولید به حمایت احتیاج دارم.
    چه جرقه‌ای باعث بیدار شدن افكار و شناسایی استعداد و در نهایت طراحی و تولید بوده است؟
    تا سال 80 چندان شناختی از خود نداشتم، بعد از آمدن از دوره خدمت سربازی تصور می‌كردم كه باید به دنبال كاری باشم كه در آنجا استخدام شوم و با كار روزمره، حقوق بگیر باشم.

    اما خواندن چند كتاب تغییرات زیادی را در زندگی من ایجاد كرد. چند كتاب مطالعه كردم كه در شناسایی توانایی‌هایم بسیار موثر بود و باعث شد تا استعدادهایم را بشناسم و بتوانم آن‌ها را از حالت بالقوه به بالفعل تبدیل كرده و از رویا به واقعیت تبدیل كنم كه یكی از آن‌ها كار ابداعی در زمینه مكانیك و صنعت بود.
    دیگر استعدادی كه با مطالعه كتاب‌ها موفق به كشف آن‌ها شدم ورزش بود كه با پی‌گیری آن توانستم به مرحله مربی‌گری برسم و اكنون مربی كشتی نیز هستم و در سال 1379 عضو تیم ملی جوانان كشور بودم. علاوه بر آن متوجه شدم كه توانایی سرودن شعر را نیز دارم.
    من كار را با امكانات بسیار محدود و در حیاط 60 متری خانه شروع كردم و جارو نیز محصول فعالیت در حیاط خانه است، ابزاری كه از آن‌ها استفاده كردم به قدری ساده است كه اگر به صنعتگران حرفه‌ای نشان بدهم نظرشان این خواهد بود كه ساخت این دستگاه با چنین ابزاری محال است.
    شما به عنوان یك مخترع و كارآفرین جوان كه با عضویت در كانون كارآفرینان و مخترعین فرهنگسرای كار با عده‌ای از كارآفرینان آشنایی دارد، عمده مشكل این قشر فعال اقتصادی را چگونه ارزیابی می‌كنید؟
    داستان فعالیت تمام كارآفرینان به این شكل است كه تا توانسته‌اند تلاش كرده‌اند سختی كشیده‌اند و مقاومت كرده‌اند تا جایی كه به مرحله‌ای رسیده‌اند كه كاری از دستشان برنمی‌آید و در این مرحله باید حمایت كسی باشد كه از كارآفرینان قوی‌تر بوده و با سرمایه و تسهیلات اقتصادی آن‌ها باشد.

    اما متاسفانه عملاً این گونه نیست. بنده با وجود دارا بودن جواز از وزارت صنایع و معاون، توانایی تولید محصول را ندارم چرا كه توانایی تامین سرمایه اولیه و پرداخت هزینه كادر فنی را ندارم.
    در این مرحله، كارآفرین به مرحله‌ای می‌رسد كه دیگر به تنهایی قادر به تحمل بار نیست و در حقیقت نمی‌توان از یك نفر انتظاری فراتر از این داشت كه به تنهایی تمام مراحل را خود بر عهده بگیرد. در حالی كه عملا كارآفرینان ما تمام مراحل طراحی، تولید، بازاریابی، فروش و خدمات پس از فروش را خود انجام می‌دهند.
    به عنوان یك مخترع جوان از چه افرادی انتظار توجه دارید؟
    در این زمینه آنقدر گله‌ها گفته شده كه من دوست ندارم زبان به شكایت باز كنم اما حقیقت این است كه آن میزان از همكاری باید باشد، نیست.

    در انتها اگر صحبتی ناگفته ماند، بفرمایید؟
    موفقیت‌های ایرانیان در زمینه‌های مختلف اقتصادی ثابت كرده است كه با هدایت و اتحاد می‌تواند نتایج پربارتری را برای پیشرفت كشور به همراه داشته باشد. ایرانی‌ها آنقدر توانمند هستند كه با وجود مشكلات بتوانند آنچه در ذهنشان است پیاده كنند حال اگر این حركت‌ها جهت‌دار باشد و مورد حمایت قرار گیرد نتایج، بسیار شاخص‌تر خواهد بود.

    مهم این است كه تنها به منابع طبیعی تكیه نشود و به منابع فكری بهای بیشتری داده شود در غیر این صورت تفكرات در نطفه خفه می‌شوند؛ خلاقیت بی‌معنی می‌شود؛ شخص دچار مرگ مغزی می‌شود، دیگر فكر نمی‌كند و دچار روزمرگی می‌شود.
    در حالی كه می‌توان با شناسایی و ایمان به توانایی‌ها توسعه كشور را به راحتی دید. زمانی كه انسانی به ساخت چیزی كه در ذهن متولد شده فكر می‌كند و دست به كار می‌شود سختی‌ها و موانع برایش شیرین می‌شود و ناامید نمی‌شود.

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
    دعا كن كه بميرم چرا نمي آيي؟

  8. 4 کاربر از پست مفید MR_Jentelman سپاس کرده اند .


  9. #5
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    980
    ارسال تشکر
    4,502
    دریافت تشکر: 2,488
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    بیژن پاکزاد
    عرضه کننده گران‌ترین اقلام و سفارشات، برای پول‌دارترین ساکنین روی زمین ، بزرگترین سازنده عطر و طراح لباس جهان

    بیژن پاکزاد، یکی از این عرضه‌کنندگان گران‌ترین اقلام و سفارشات، برای پول‌دارترین ساکنین روی زمین است. او در یک خانواده فوق‌العاده پولدار در تهران متولد شد. جهت تحصیل به مدرسه پولدارهای سوئیس، یعنی "Le Rosey " رفت و در آنجا با شاهزاده‌های بزرگ مانند "پرنس ریتر" همکلاس شد . درحقیقت تعداد زیادی از مشتریانش را بیژن در همان مدرسه سوئیسی شناسایی و شکار کرد. او همانجا دریافت که سلیقه‌ی آدم‌های پولدار چگونه است و به چه شکلی می‌توان نظر آنها را برای خرید و سفارش اجناس به سوی خود جلب کرد .
    "بیژن پاکزاد"‌ اکنون درآمد سالانه‌اش از فروش عطرها و ادکلن‌های "
    DNA " بیش از ٣٠٠ میلیون دلار در سال است و صاحب یکی از با شکوه‌ترین و گران‌قیمت‌ترین فروشگاههای نیویورک است که درب این فروشگاه، فقط به روی مشتریان خاص و به سفارش آنها باز می‌شود. بیژن دارای یک هواپیمای جت خصوصی نیز هست. آن دسته از مشتریانی که نمی‌توانند به فروشگاه او بیایند، او شخصاً به نزد ایشان میرود و برای آنها مدل لباس، تی شرت، عطر و .... طراحی می‌کند. او یک پول‌آفرین واقعی است و خیلی از پولدارها و توانگرهای دنیا به داشتن نام او روی عطر خود یا لباس‌های خویش افتخار می‌کنند. راز نیرومندی و جوان ماندن من در این است که هر روز چیز تازه‌ای یاد می‌گیرم .

    او با اهمیت دادن به تک‌تک مشتریان اعتماد آن ها را جلب می کرد. هدف او همیشه شناختن مشتری و توقعات آ نها بوده است.

    درخت دافعه دارد که

    سیب می افتد



    وگرنه هیچ سقوطی نشان جاذبه نیست



  10. 2 کاربر از پست مفید B a R a N سپاس کرده اند .


  11. #6
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    980
    ارسال تشکر
    4,502
    دریافت تشکر: 2,488
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    دکتر صدیق


    دکتر صدیق متولد سال 1331 است. وی تحصیلات خود را تا مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه‌ علم و صنعت در رشته مهندسی صنایع ادامه داده و مدرک دکترای خود را در رشته مدیریت تولید از دانشگاه رابرت کندی سوئد اخذ نموده است و در حال حاضر نیز مدیر عامل گروه صنعتی پارس شیر، تولیدکننده قطعات یدکی خودرو و شیرآلات گاز با حدود 850 نفر پرسنل می‌باشد. ایشان به حق یکی از مردان عرصه صنعت بوده و گفتنی‌های بسیاری در حوزه کاربرد عملی علم در آن دارد و از کارآفرینان موفق کشور می‌باشد. آنچه می‌خوانید حاصل گفت و گوی ما با ایشان است .

    اعتقاد به مقابله و شکستن سدهای تحقیر که هر روز عرصه را بر فعالیت و عملکرد مفید ایرانیان تنگ‌تر می‌کند و تلاش برای به ظهور رسانیدن استعدادهای نهفته به منظور رسیدن به جایگاه واقعی شایستگی‌ها، خاستگاه اصلی پارس شیر می‌باشد. جایگاهی در حوزه صنعت و تجارت کشور که در آن اروپائیان نمی‌توانند اجناس خود را به ما گران‌تر بفروشند و در تحویل آن غفلت ورزند و در هنگام مذاکرات بر ما تسلط داشته باشند .

    شاید افق دید و چشم انداز لحظات نخستین تنفس پارس شیردر دنیای پرتحول صنعت ایران، برگردان این ورق بود، آن‌‌چنان که بستری را فراهم آورد که در مبادلات خود با اروپائیان فروشنده باشد و نه خریدارو امروز این تفکر و اندیشه ارزشمند با تامین حدود 80 درصد از نیاز بازار مصرف داخلی و نیز صدور محصول به کشورهایی نظیر انگلستان، فرانسه،‌ آلمان، تونس، مصر، سوریه تحقق یافته است به طوری که در برخی از این کشورها (همچون انگلیس) محصولات تولیدی پارس شیر با مارک و لوگوی همان شرکت اروپایی عرضه می‌شود. به اعتقاد، دکتر صدیق - بنیانگذار و مدیر عامل گروه صنعتی پارس شیر – لازمه رسیدن به چنین سطحی، علاوه بر عشق و علاقه و امکانات ماشینی، فراهم آوردن بسترهای علمی مورد نیاز آن و آشنایی با ادبیات کاری و رفتاری و فرهنگ مصرف آنها و نیز تسلط و آگاهی بر استانداردهای بین‌المللی است. به گفته او، فعالیت در حوزه صنعت همچون کاشتن درخت گردوست که بعد از سال‌ها انتظار به بار می نشیند و چنانچه این درخت گردو تناور شود، بهره‌برداری از آن تداوم خواهد داشت . برخلاف کار تجاری که همچون سبزی کاری بوده و در یک دوره چند ماهه کشت وبرداشت تمام می‌شود .

    درخت دافعه دارد که

    سیب می افتد



    وگرنه هیچ سقوطی نشان جاذبه نیست



  12. 3 کاربر از پست مفید B a R a N سپاس کرده اند .


  13. #7
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مديريت
    نوشته ها
    4,874
    ارسال تشکر
    2,734
    دریافت تشکر: 6,835
    قدرت امتیاز دهی
    110
    Array

    Smile پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    محمدعلى اینانلو

    براى علاقه‌مندان به سینما با نقش بازیگر نقش خلبان در فیلم «ارتفاع پست» شناخته مى‌شود؛ اما نزد مخاطبان تلویزیونى به عنوان چهره‌اى فعال در حوزه طبیعت ایران شناخته شده است.
    اینانلو برای دوستداران سفر و طبیعت، نامی آشناست. او در سال ۷۳ برنامه «با طبیعت» را در شبكه 2 روى آنتن داشت و از ۸ سال پیش «ایران جهانى در یک مرز» را در شبكه جهانى جام جم اجرا مى‌كند. سابقا صبح هر یكشنبه در برنامه «مردم ایران سلام» با موضوع طبیعت ایران به خانه‌ها مى‌آمد و یک سالی است که در برنامه روز از نو، برای مخاطبان این برنامه صبحگاهی از جاذبه‌ها و زیبایی‌های بی‌نظیر ایران می‌گوید. در كنار این سردبیری مجلاتى همچون شكار و طبیعت، طبیعت و گردش را نیز بر عهده داشته است. البته کارهایی که اینانلو در زمینه‌های گوناگون انجام داده، آن‌قدر متنوع است که نمی‌توان در این چند سطر به همه آن‌ها پرداخت.


    محمد علی اینانلو، تحصیلات ادبیات دارد و از ۲۶ فروردین امسال وارد ۶1 سالگى شده است. یکی از تازه‌ترین کارهایش در زمینه ساخت فیلم، مستند‌های گردش و کرمان است. سینمایى كه به نظر مى‌رسد در ایران نمود بارز و كاملى ندارد و کمتر به آن توجه می‌شود.
    نام محمدعلی اینانلو این روزها به واسطه اجراهای تلویزیونی در برنامه‌های صبحگاهی و تلویزیون‌های برون‌مرزی بیش از پیش برای ایرانیان و دوستداران طبیعت آشناست؛ اما جالب‌تر می‌شود اگر از زبان خودتان درباره آنچه انجام داده‌اید و می‌دهید و اینکه چطور وارد این عرصه شدید، بیشتر بشنویم.
    من از ایل شاهسون هستم و در ایل به دنیا آمده‌ام. حدود 7 سالگی به همراه خانواده به تهران نقل مکان کردم. در همین شهر درس خواندم و در سال 1349 که دانشجوی دانشکده ادبیات بودم، به عنوان کار دانشجویی به رادیو معرفی شدم و چند سالی در آنجا فعالیت کردم. در سال 1353 امتحان ورودی تلویزیونی را دادم و در نهایت کارمند رسمی تلویزیون شدم. سال 1358 با مدیرعامل وقت تلویزیون اختلاف پیدا کردم و از آنجا اخراج شدم.فعالیت در زمینه طبیعت‌گردی را چگونه آغاز کردید؟
    طبیعتا چون من و خانواده‌ام اصالتا ایلیاتی هستیم، طبیعت و طبیعت‌گردی از ابتدا همیشه با ما بوده و هست؛ اما من طبیعت‌گردی را تبدیل به یک حرفه کرده‌ام. از زمانی که به تلویزیون آمدم، به عنوان مفسر ورزشی آمدم. برنامه‌ای داشتیم با عنوان ورزش از نگاه دو که پربیننده‌ترین برنامه تلویزیونی بود. پس از انقلاب وارد کار فیلم‌سازی طبیعت شدم.
    برخلاف دیگران شما فعالیت خود را در یک زمینه خاص متمرکز نکرده‌اید. اگر بخواهید بگویید شغلتان چیست، از کدام یک از این فعالیت‌ها به عنوان حرفه خود یاد می‌کنید؟
    من هنوز واقعا نمی‌دانم که چه کاره‌ام، شما خودتان پیدا کنید که من چه شغلی دارم؟ اگر بخواهم تک‌تک این فعالیت‌ها را به شمار بیاورم، باید بگویم بیش از 40 سال است که روزنامه‌نگارم و در پنج مجله فعالیت داشتم، مفسر ورزشی بوده‌ام، در رادیو اجرای برنامه‌های صبح و برنامه‌های زنده را بر عهده داشته‌ام، برای رادیو نویسندگی می‌کردم، سال‌ها شرکت تبلیغاتی داشتم و در این عرصه با بسیاری از طراحان گرافیک از جمله قباد شیوا و مرحوم مرتضی ممیز همکاری داشتم. اگر همه این‌ها را با دقت بررسی کنم، می‌توانم بگویم در جامعه ورزش من را به عنوان یک ورزشکار و مفسر ورزشی می‌شناسند، در میان مستندسازان من را یک مستندساز می‌دانند، از نظر روزنامه‌نگاران هم یک روزنامه‌نگارم، در گروه مجریان تلویزیون من را همکار خود می‌دانند و گویندگان نیز من را به‌عنوان یک گوینده پذیرفته‌اند. این است که دقیقا نمی‌توانم حرفه مشخصی برای خود در نظر بگیرم.
    اولین بار که وارد بازار کار شدید، چند سال داشتید و انتظارتان از حرفه‌ای که برگزیده بودید چه بود و الان چقدر تفاوت کرده است؟
    خانواده ما از خانواده‌های زمین‌دار بود که یک دوره‌ای املاکشان توسط حکومت شاه مصادره شده بود. بنابراین ما مجبور شدیم برای گذران زندگی کار کنیم. من که تا آن زمان نمی‌دانستم کار کردن یعنی چه، نخستین بار در 15 سالگی با نقاشی روی کاشی شروع به کار کردم و از این راه هزینه تحصیلم تامین می‌شد. در کل کار همیشه در کنار من بوده و به جرئت می‌توانم بگویم نزدیک به نیم قرن است که دارم کار می‌کنم. در واقع زندگی‌ام، کار من است و کارم زندگی‌ام.
    تعریف شما از سفر و طبیعت‌گردی چیست و از کاری که انجام می‌دهید، چه انتظاری دارید؟
    من در واقع طبیعت‌گردی نمی‌کنم، با طبیعت و در آن کار می‌کنم. درباره آن آموزش هم دیده‌ام. همچنین خودم در حال حاضر مسائل مربوط به آن را آموزش می‌دهم. انتظار من از کاری که انجام می‌دهم این است که در مرحله سوم از آن درآمدی داشته باشم، در مرحله دوم آثار ارزشمندی از خود به یادگار بگذارم و در مرحله اول بتوانم در حفظ طبیعت ایران تاثیر بسزایی داشته باشم.
    خوب به نظر خودتان تا چه اندازه به این اهداف دست پیدا کرده‌اید؟
    خوشبختانه بسیار موفق بوده‌ام و این را از بازخوردهایی که از مردم می‌گیرم، متوجه می‌شوم.
    زمانی که وارد این حرفه شدید، خانواده تا چه اندازه مشوق یا مخالف شما بودند؟
    درباره من نمی‌توان مانند دیگران قضاوت کرد؛ چون از پانزده سالگی جدا و تنها زندگی کرده‌ام و خانواده تنها در این اندازه که نتیجه کار مرا ببینند در زندگی حرفه‌ای من دخیل بوده‌اند. من همواره خودم کار کرده‌ام و خودم تصمیم گرفته‌ام. اگر با مشکلی هم روبه‌رو می‌شدم، با تلاش فراوان آن مانع را از سر راه بر می‌داشتم و به کارم ادامه می‌دادم.
    در برخی مشاغل، شرایطی حاکم است که افراد ناچارند بیشتر وقت خود را برای انجام کار بگذارند و همین مسئله گاهی تاثیراتی در زندگی خانوادگی دارد. این مسئله برای شما و خانواده چگونه بود؟
    در حال حاضر مدت‌هاست که تنها زندگی می‌کنم و همان موقع که با خانواده زندگی می‌کردم، همسر و فرزندانم با من موافق بودند و سفرها را با هم می‌رفتیم. پسر بزرگم آرش که در عمان کار می‌کند، از کودکی همراه من بود و با من کار می‌کرد. پسر کوچکم البرز نیز تا زمانی که در ایران بود، با من همکاری می‌کرد و هم اکنون در خارج از کشور در حال تحصیل است. من زمانی که زندگی خانوادگی داشتم، خیلی دچار مشکل نبودم.
    تا چه اندازه ارتباط با حوزه آموزش را مفید و ضروری می‌دانید؟
    تا حالا شده به جایی سفر کنید و وقتی از آنجا بازگشتید، کسی به شما بگوید که آیا در این سفر فلان جا را هم دیده‌ای و شما ناگهان متوجه شوید که از نزدیکی آن محل رد شده‌اید. ضمن اینکه امکان رفتن دوباره به آن محل هم تا مدت‌ها میسر نباشد. این کمترین اندازه مطالعه کردن است که اگر کسی به قصد جایی به سفر می‌رود، دست کم آگاهی‌هایی را درباره آنجا داشته باشد. بنابراین باید مطالعه را عمیق‌تر کرد تا سوژه‌ها و بازدید از مکان‌های گوناگون برای افراد جالب باشد. بنابراین آموزش حتما برای کسانی که به سفر می‌روند و به مسافرت علاقه‌مندند، بسیار ضروری و دارای اهمیت است.
    در این صورت داشتن تحصیلات دانشگاهی تا چه اندازه مهم و در کیفیت کار افراد موثر است؟
    من هرگز مخالف تحصیلات دانشگاهی نبوده‌ام و نیستم؛ اما اختلاف نظر من با دانشگاه‌ها این است که نباید دانشجویان را سر کلاس‌های دانشگاه‌ها زندانی کرد. به ویژه باید دانشجویانی را که در رشته‌های مرتبط با طبیعت درس می‌خوانند، به انجام پاره‌ای از فعالیت‌های عملی وادار کنند. بنابراین تجربه و دانش آکادمیک را هر دو با هم قبول دارم و در صورت با هم بودنشان نتیجه مثبتی از آن‌ها به دست آید.
    در سال‌های اخیر، موسسات بسیاری در زمینه آموزش سفر و جهانگردی فعالیت می‌کنند و حتی برای آن رشته‌های دانشگاهی هم وجود دارد. وضعیت آموزش این رشته‌ها را در ایران چگونه می‌بینید؟
    در حال حاضر من با یاری چند تن از همکارانم موسسه‌ای را اداره می‌کنم که جوانان تحصیلکرده به اینجا می‌آیند، دوره‌های کوتاه‌مدت می‌گذرانند و با طبیعت از نظر عملی آشنا می‌شوند. زمانی که خواستم موسسه طبیعت‌گردی را بنیان‌گذاری کنم، برای مجوز آن به معاونت وزارت ارشاد مراجعه کردم. متاسفانه در آن زمان هیچ گونه آگاهی درباره ماهیت حقیقی تاسیس چنین موسسه‌ای نداشتند. توریسم از نظر آنان به معنای شب‌گردی و نهایتا توریسم فرهنگی بود. من رشته اکوتوریسم را به آن‌ها پیشنهاد دادم که در همه دنیا شناخته شده است و چارت دروس مرتبط با آن را ارائه دادم. از همان موقع هم نخستین کسانی که در این موسسه آموزش دیده‌اند، با من همکاری دارند و بعدها چندین موسسه دیگر هم به پیروی از ما تاسیس شد. البته از نظر من دوره‌هایی که در موسسات آموزش سفر و جهانگردی گذاشته می‌شوند، اگرچه خوبند، کافی نیستند. چون هر چند موسساتی مانند آنچه ما تاسیس کرده‌ایم، بسیارند و عنوان تخصصی هم دارند، اما من آموزش‌هایی که در عرض چند ماه ارائه می‌شود را چندان هم تخصصی نمی‌دانم. این آموزش‌ها را می‌توان آموزشی کاملا پایه‌ای دانست. کسانی که در این موسسات آموزش می‌بینند، با وجود اینکه چند سالی هم در دانشگاه در رشته‌های مرتبط تحصیل کرده‌اند، ابتدایی‌ترین دانستنی‌های طبیعت را آموخته‌اند. من انتظار دارم سازمان میراث و گردشگری ضمن اینکه از این موسسات حمایت بیشتری بکند، کم‌کم آن‌ها را به سمت تخصصی شدن سوق دهد. این تخصصی ‌شدن از نگاه من دو جنبه امکان‌پذیر دارد که اولا از نظر جغرافیایی افراد متخصص شوند. بدین معنا که کسی بتواند ادعا کند کارشناس طبیعت‌گردی استان اردبیل یا جزیره قشم است. دیگری از نظر موضوعی بتواند مدعی شود که کارشناس راهنمایی طبیعت‌گردی پستانداران فلان منطقه از ایران است و… . دوم اینکه از نظر جغرافیایی کارشناس برای بخش شمالی فلان استان داشته باشیم یا کسی باشد که گیاهان را به خوبی بشناسد. در این صورت است که وقتی گردشگران به همراه چنین افرادی به سفر می‌روند، حتما به دانش آنان افزوده خواهد شد.
    رشته‌ای به نام محیط زیست در دانشگاه‌ها وجود دارد و بسیاری از دانشجویان این رشته، تنها به صرف پذیرفته شدن در دانشگاه و گرفتن مدرک دانشگاهی در این رشته مشغول به تحصیلند. به نظر شما بهتر است چه کسانی وارد این رشته شوند؟
    این رشته از معدود رشته‌هایی است که کسی با هر انگیزه‌ای که وارد آن می‌شود، حال مدیر باشد یا محیط‌بان و دانشجو، باید به این کار و رشته بسیار علاقه‌مند باشد. چه در غیر این صورت جز اتلاف وقت برایش سودی نخواهد داشت.
    به غیر از طبیعت‌گردی و توریسم فرهنگی، چه تقسیم‌بندی‌هایی برای گونه‌های مختلف توریسم صورت گرفته است؟
    درباره انواع توریسم تقسیم‌بندی‌های متفاوتی صورت گرفته است و آنچه در سال‌های گذشته وجود داشت، بیشتر توریسم شبانه بود. پس از آن توریسم فرهنگی و تاریخی باب شد و در این نوع توریسم، افراد به دیدن بناهای تاریخی و انسان‌ها و نحوه زندگی آن‌ها می‌روند. اکوتوریسم هم که از دیرباز وجود داشت، در ده سال اخیر رشد چشمگیری داشته است. به طوری که سازمان ملل سال 2002 را سال اکوتوریسم نام‌گذاری کرد.
    سفر و طبیعت همواره برای شما دارای جذابیت خاصی بوده است. چه چیز این جذابیت را برای شما بیشتر می‌کند؟
    هر بار که به طبیعت می‌روم، حتی اگر بارها به همان نقطه خاص رفته باشم باز اتفاق تازه‌ای در آن می‌افتد. طبیعت در واقع پدیده‌ای غیرقابل پیش‌بینی است و همین ویژگی است که آن را برایم همواره جذاب‌تر می‌کند. این جذابیت تا آنجاست که فرد بازدید از آثار باستانی را برای یک بار کافی می‌داند؛ اما در طبیعت صرف نظر از محیطی که می‌بینید، اتفاقاتی در آن می‌افتد که هر بار تازگی خود را دارد و غیرقابل پیش‌بینی است.
    ویژگی منحصر به فرد حرفه شما چیست که آن را از سایر رشته‌های مرتبط متمایز می‌کند؟
    ویژگی منحصر به‌فرد حرفه ما این است که تماما با طبیعت سر و کار داریم و آموزش مستقیم و رو در رو با طبیعت از نظر من، دلنشین‌ترین آموزشی است که هر کس می‌تواند ببیند.
    اگر بخواهید این حرفه را آسیب‌شناسی کنید، چه مواردی را از همه مهم‌تر می‌دانید؟
    همکاری نکردن موسسات و مسئولان دولتی به طور عام را مهم‌ترین مسئله می‌دانم. آن‌ها متاسفانه حرفه ما را به خوبی نمی‌شناسند. از این گذشته، بیشتر مواقع سنگ‌اندازی هم می‌کنند و جلوی کار ما را می‌گیرند. البته درصد کمی از این همکاری نکردن‌ها از روی بی‌علاقگی و بدجنسی است و درصد بالای آن از روی نداشتن شناخت کافی از کاری است که ما انجام می‌دهیم. برای نمونه، این افراد نمی‌دانند اهمیت تصویربرداری از پلنگی که در منطقه‌ای بچه‌دار شده و من باید به سرعت خود را به او برسانم، تا چه اندازه است. مسائل مالی و نداشتن پشتوانه نیروی انسانی برای این کار هم یکی از آسیب‌هایی است که شاید بتوان آن را از همه مهم‌تر دانست. چون برای نیروی انسانی کار بسیار سنگین و دشوار است که در هر نوع آب و هوا و شرایطی به مناطق مختلف با کمترین امکانات سفر کند.
    این همکاری نکردن‌ها به چه صورت است؟
    برای نمونه، ممنوع بودن عکاسی و فیلم‌برداری در بسیاری از مناطقی که ما می‌خواهیم در آنجا کار کنیم، حال اینکه در همه جای دنیا عکاسی و فیلم‌برداری را با این شدت ممنوع نکرده‌اند. یادم است که یک‌بار در بازار سبزی‌فروش‌های ارومیه از طرز چیدمان سبزی‌ها، گوجه و خیار مشغول فیلم‌برداری بودم که ناگهان پلیسی از من مجوز خواست. گفتم مجوز گوجه می‌خواهد یا خیار؟ افسر گفت جناب سروان گفته‌اند بدون مجوز فیلم‌برداری نکنید. برای برخی مکان‌ها موافقت‌نامه‌هایی نیاز داریم که مسئولان مربوط آن‌ها را امضا نمی‌کنند. من برای فیلمی که مربوط به خود میراث فرهنگی است، نیاز دارم از درفشی که در جیرفت از زمان شهداد به دست آمده فیلم‌برداری کنم؛ اما به من این اجازه را نمی‌دهند. همکاری نکردن‌ها به این مسائل ختم نمی‌شود. ما سر تک‌تک مجوزها، قراردادها و… با سازمان‌ها و نهادها مشکل داریم و ناهماهنگی بخش‌های گوناگون این سازمان‌ها هم به این مشکلات دامن می‌زند.
    به نظر می‌آید فعالیت‌های شما باید درآمد خوبی داشته باشد.کلا مسائل مالی برای شما تا چه اندازه اهمیت دارد؟
    این کار در کل درآمد آن‌چنانی ندارد و شاید گاهی آنچه از این کار به دست می‌آید، تنها پاسخ‌گوی هزینه‌ها باشد. در واقع این کار در ایران اصلا توجیه اقتصادی ندارد. برای نمونه در سال گذشته 19 میلیون تومان در زمینه آموزش ضرر کردیم؛ اما باز به خاطر علاقه‌ای که داریم، به این کار ادامه می‌دهیم. چون هنوز هم هستند کسانی که برای دیدن دوره‌های طبیعت‌گردی به سراغمان می‌آیند و در این کلاس‌ها نام‌نویسی می‌کنند. چون انجام باکیفیت یک‌سری کارها بسیار برای ما هزینه‌بر است. پول در کاری مانند کار ما بسیار اهمیت دارد. تهیه لوازم مورد نیاز از ماشین گرفته تا دوربین‌ها و اقسام لنزها به علاوه گروهی که همکاری می‌کنند و باید دستمزدی بگیرند و همه این‌ها نیاز به پول دارد. بنابراین بزرگ‌ترین مشکل ما در مستندسازی و در آموزش، کمبود بودجه و مسائل اقتصادی است. کار ما بسیار پرهزینه است. تصورش را بکنید من هر بار که با هدف رفتن به طبیعت راه می‌افتم، روزانه در حدود یک میلیون تومان هزینه دارم. البته این مقدار در برابر مستندسازی‌های بزرگ دنیا، کم‌ترین میزان هزینه است؛ اما تامین همین مقدار هم برای ما دشوار است.
    آیا تاکنون به سبب مشکلاتی که در کار به وجود آمده و شما را دل‌زده کرده، تصمیم به ترک کارتان گرفته‌اید؟
    شاید بارها این اتفاق برایم افتاده باشد، اما باز هم به آن رو آوردم.
    با توجه به اینکه در طول سال‌های زندگی باورها و انتظارات آدمی به دلایل گوناگون دگرگون می‌شود، آیا امروز که در این نقطه ایستاده‌اید، نگاه شما به این حرفه تفاوت کرده است؟
    نگاه من البته تغییر چندانی نکرده و تنها پخته‌تر شده است. نگاهی که من در سال‌های پیش درباره پدیده‌های گوناگون در طبیعت داشته‌ام را همچنان دارم.
    به نظر شما کسانی که تازه می‌خواهند وارد این کار شوند، بهتر است از کجا شروع کنند؟
    بهتر است ابتدا با طبیعت آشنا شوند و طبیعت را از نزدیک لمس کنند و در کنار آن با گذراندن دوره‌هایی در این زمینه، از نظر علمی هم آگاهی‌هایی پیدا کنند.
    مهم‌ترین دغدغه‌های شما در این حرفه چیست؟
    تمام شدن عمر و تمام نشدن کار. امیدوارم دانشجویانی که در آستانه فارغ‌التحصیلی قرار دارند، پیش از اینکه از دانشگاه و رشته خودشان فارغ‌التحصیل باشند، از درس‌های طبیعت فارغ‌التحصیل باشند و از آنچه در طبیعت است، بسیار بیاموزند.



    منبع:www.fareghotahsilan.com
    ویرایش توسط MR_Jentelman : 20th November 2010 در ساعت 02:49 PM

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
    دعا كن كه بميرم چرا نمي آيي؟

  14. 3 کاربر از پست مفید MR_Jentelman سپاس کرده اند .


  15. #8
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    980
    ارسال تشکر
    4,502
    دریافت تشکر: 2,488
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    علی رضا اصغر پور



    مؤسس شرکت صنایع چوبی بهارنارنج شرکت صنایع چوبی بهارنارنج فعّالیت خود را از تاریخ 23 بهمن ماه 1380 با هدف تولید محصولات چوبی و mdf آغاز نمود. کارخانه‌ی این شرکت در زمینی به مساحت 000/7 مترمربّع و در فضای 000/3 مترمربّع و با دارابودن نیروی انسانی متخّصص در شهرک صنعتی بندپی شرقی احداث گردید. سالن‌های تخصّصی هریک از واحدهای تولید تحت کنترل و نظارت مهندسین مجرّب شامل: انبار موادّ اوّلیه، درودگری، پرسکاری و رنگ‌کاری می‌باشد. واحد mdf که خود به 3 بخش (برشپانل، لبه چسبان و مونتاژ اوّلیه) تقسیم می‌شود. نصب ماشین‌آلات و دستگاههای مدرن، سرآغاز فعّالیت همگام شرکت در زمینه‌ی mdf با تکنولوژی روز اروپا بود که باعث بالابردن سهم شرکت در بازارهای داخلی و خارجی و تضمین کیفیت موادّ اوّلیه‌ی آن گردید. این مجموعه در آبان‌ماه سال 84 موفّق به دریافت گواهینامه‌ی iso9001 از شرکت iqm ایتالیا شد که موجب افزایش کارآیی، بهره‌وری و درنهایت ارتقاء کیفیت محصولات تولیدی قابل رقابت با محصولات بین‌المللی و رضایت بیش از پیش مشتریان تولیدات بهارنارنج گردید.

    علیرضا اسماعیل‌پور که در سال 1341 در محلّه‌ی بیژن‌حاجی بابل متولّد شد و مدیرعامل شرکت بهارنارنج می‌باشد، درباره‌ی انتخاب این شغل چنین می‌گوید: «در سال 1359 بعد از گرفتن دیپلم به علّت تعطیلی دانشگاهها و انقلاب فرهنگی ناچار به بازار روی آوردم. بدلیل علاقه به رشته‌ی الکترونیک جهت آموزش اوّلیه به صندوق کارآموزی مراجعه نمودم که با تکمیل ظرفیت در این رشته مواجه شدم که به‌ناچار رشته‌ی چوب و نجّاری را پذیرفتم و یک دوره‌ی آموزشی سه‌ماهه را پشت‌سر گذاشتم و در بعدازظهرها هم نزد استادکاری به‌نام آقای “دایی‌پور” به‌صورت کارآموزی می‌کردم، او شرطی را برای پذیرش من گذاشته‌بود. این‌که تمام مغازه‌اش را در مدّت یک‌هفته تمیز کنم تا بعد تصمیم بگیرد که آیا مرا پذیرا است یا خیر؟ شاید حدود دو وانت‌نیسان از مغازه‌ی او خاک ارّه و پوشال را جمع‌آوری کردم و بعد از یک هفته استاد گفت: اگر این‌کار را نمی‌کردی تو را پذیرا نبودم. بلافاصله بعد از 3 ماه آموزش با000/2 تومان سرمایه‌ی اوّلیه که از 1600 تومان فروش دوچرخه‌ام (چون رشته‌ی ورزشی‌ام دوچرخه‌سواری بود) و 400 تومان قرض از چندجا مغازه‌ای 20متری در حوالی اوقاف با ماهی 1000 تومان اجاره کردم و ابزار اوّلیه‌ی نجّاری را خریداری کردم
    .»

    درخت دافعه دارد که

    سیب می افتد



    وگرنه هیچ سقوطی نشان جاذبه نیست



  16. 2 کاربر از پست مفید B a R a N سپاس کرده اند .


  17. #9
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    980
    ارسال تشکر
    4,502
    دریافت تشکر: 2,488
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    حسین ثابت

    حسین ثابت، فرزند اسماعیل متولد 1313 شهر مشهد است. در سال 1354 برای ادامه تحصیل به آلمان رفته و در رشته مهندسی برق از دانشگاه برلین فارغ‌التحصیل شده است.ثابت پس از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه، مدتی را به عنوان دبیر در مدارس آلمان به تدریس می‌پردازد. وی با سرمایه‌گذاری در مراکز گردشگری و توریستی در جهان هتلداری، چهره‌ای موفق از خود نشان داده‌است.وی از معدود ایرانیانی است که توانسته خود را در میان هتل‌داران جهان مطرح کند.

    ثابت دارای بیش از 5000 تخت در جزایر قناری اسپانیا و چندین هتل و پارک مدرن در ایران است. او در مشهد درس خوانده و نهج البلاغه را خوب می‌شناسد‌. از قرآن نمونه می‌دهد و به شش زبان زنده دنیا حرف می‌زند.

    او خود را یک ایرانی مسلمان می‌داند که به ذره ذره این خاک عشق می‌ورزد‌.

    اتاقش جمع و جور است و مانند هتل بزرگ داریوش روح ایرانی به وسیله، نقش برجسته‌ها و تصاویر هخامنشی موج می‌زند. حسین ثابت شعر می‌خواند. از عرفان می‌گوید و از ایران.حسین ثابت ابتدا اقدام به ساخت هتل بزرگ داریوش نمود. این هتل مجلل‌ترین هتل کشور محسوب می‌شود.

    وی پس از آن اقدام به ساخت پارک دلفین‌ها و پارک شیرها و چندین پروژه تفریحی دیگر در کیش نمود. پس از مدت یکسال از فعالیت پروژه‌هایش تصمیم گرفت تنها هتل‌دار کیش شود و اقدام به خرید 6 هتل آماده دیگر کرد. قیمت‌های تقریبی هر هتل 80-90 میلیارد ریال به بالا است، ولی برخی هتل‌داران زیر بار این کار نرفته و وی نتوانست به این آرزوی خود برسد.
    حسین ثابت در این زمان موفق شد چند هتل نیز در جزایر قناری اسپانیا تاسیس کند و هم اکنون نیز بزرگترین شرکت هتل‌داری اسپانیا را صاحب است و خود وی نیز در یکی از دو جزیره اختصاصی خود در اسپانیا زندگی می‌کند. در چند وقت اخیر، خبر برنده شدن ثابت در مزایده فروش، هتل لاله تهران نیز منتشر شد.

    - آقای ثابت هتل داریوش با این همه مجسمه، نقش برجسته و تصاویر بزرگ و کوچک، تخت جمشید کوچک و مدرنی است در دل آبهای خلیج فارس. در این هتل دو مورد مد نظر بوده، یکی مساله اقتصاد و دیگری مطرح کردن فرهنگ و هنر ایرانی.

    من با اقتصادش کاری ندارم اما قسمت دوم را نمی‌دانم که "ثابت" در مطرح کردن هویت ایرانی، سیاسی کار است یا عاشق؟


    همانطور که خودتان گفتید ساختن هتل دو وجه دارد. یکی سرمایه گذاری و بازدهی آن و دیگری هویت بخشی به یک فرهنگ است. فرهنگ ایرانی.


    - ثابت عاشق ایران است یا دیدگاه سیاسی دارد. که البته هر دو به یک سرچشمه بر می‌گردد. جنبه سیاسی و عشقی به یک فرهنگ؟


    (ثابت، دفترچه راهنما‌ی هتل داریوش که عکسی از 21 سالگی‌اش در تخت جمشید در صفحه اول آن چاپ شده را نشان می‌دهد و شعری می‌خواند). عشق، ناممکن را ممکن می‌سازد. من در 21 سالگی گفتم روزی تخت جمشید را می‌سازم. امروز آن را در قالب یک هتل ساخته‌ام که یک مقام عالی‌رتبه اسپانیا می‌آید و مقابل آن فرهنگ زانو می‌زند و آن را ستایش می‌کند.


    - شما که در خارج ایران آدم موفقی هستند چرا پس از موفقیت به ایران توجه کردید؟


    هشت سال جنگ را ما نبودیم. جوانان ما جنگیدند و نگذاشتند حتی یک سانتی متر از مملکت از دست برود. ما چه کار کردیم؟ من امروز آمده‌ام برای خدمت به ایران، به فرهنگ ایرانی، به فرهنگ اسلامی‌. انتظاری هم ندارم. نمی‌خواهم حتی یک دسته گل برای من بیاورید.


    من می‌خواهم همانطور که جوانان، ایران را نگاه داشتند من هویت ایران را به جهان بشناسانم.

    من کلکسیونی شامل 30000 پروانه که برخی از آنها نسلشان منقرض شده برای ایران خریده‌ام که می‌دانم تا سیصد سال دیگر هم سرمایه اولیه‌اش بر نمی‌گردد، اما این پروانه‌ها در یک موزه می‌تواند انگیزه‌ای باشد برای جلب توریست. من حاضرم این مجموعه بی‌نظیر را به ایران تقدیم کنم اما در جایی که با این رنگ‌ها، دانش، نوع زندگی و ارزش آن‌ها هماهنگی داشته باشد.

    - می‌خواستم بپرسم آیا شما تنها از طریق هتل و هتلداری می‌خواهید به هویت بخشی و گسترس آن بپردازید یا برنامه‌های دیگری هم دارید؟


    نه. فقط به هتل و هتلداری فکر نمی‌کنم. شما می‌بینید که در کیش کنار 7 هتل مطرح و مدرن پارک دلفین‌ها را ساخته‌ام. پارکی با وسعت 640000 متر مربع که برای اولین بار در خاورمیانه ساخته شده با مجموعه‌ای از پرندگان و گیاهان نایاب دنیا و نمایش دلفین‌هایی که مربیان ایرانی دارند؛ یا در همین رابطه برای نمایش هزاران پرنده از گونه‌های مختلف بزرگترین قفس دنیا را به ابعاد (550 * 400 متر) مطابق با محیط زیست طبیعی زندگی‌اشان ساخته‌ایم. این مجموعه دیدنی از طرف دیگر 2 تا 3 درجه دمای جزیره را پایین آورده‌است.


    - آقای ثابت من بر می‌گردم روی هویت ایرانی که شما بیشتر به آن پرداخته‌اید و آن فرهنگ و هنر قبل از اسلام است. برای بعد از اسلام چه کار کردید؟


    اسلام یک دین برتر است. من نهج البلاغه را حفظ هستم. نهج البلاغه دنیایی از ادب، فلسفه و ترتیب است. قرآن که جهانی دیگر دارد. ایران قبلا فرهنگ و هنر خودش را داشته و بعد اسلام را پذیزفته چون به فرامین و مقررات آن نیازمند بوده‌است.


    حضرت محمد (ص) هم انسانی والا بوده که خداوند بر اساس توانایی‌هایش او را به پیامبری برگزید. او به امر اقتصاد در کنار تعالیم دینی توجه داشت و حج توانست از همان آغاز تا امروز وضعیت مادی و اقتصادی مکه و در نتیجه عربستان را بهبود بخشد.

    اما ما در ایران تفکر اسلامی ‌را مثلا در مورد زیارت امام رضا (ع) انجام ندادیم. اسلام از اشخاصی دعوت می‌کند که به حج بیایند که استطاعت مادی داشته باشند و در نتیجه پول خرج کنند. در حالی که ما زیارت امام رضا را حج فقرا می‌نامیم و رویش تبلیغ می‌کنیم.

    - چرا شما که مشهدی هستید برنامه‌هایی برای مشهد ندارید؟


    داشتم و دارم. از سالهای گذشته سعی داشتم کار بزرگی در مشهد انجام دهم. اما برنامه‌هایم بنا به دلایلی مورد تصویب قرار نگرفت. امروز هم برای فردوسی برنامه دارم. همین امروز با یک آلمانی معدن شناس قرار ملاقات دارم تا بزرگترین سنگ را به مشهد حمل کنیم، برای ساختن مجسمه فردوسی، کسی که زبان و هویت ایرانی را زنده نگاه داشت. امیدوارم بتوانم برنامه‌هایم را برای فردوسی به پایان برسانم و مسئولین در این امر کمک کنند.


    - میانه شما با روزنامه نگاران چگونه است؟


    من 700 صفحه خاطره دارم. در آلمان که درس می‌خواندم برای گذران زندگی روزنامه می‌فروختم ولی بعد همان روزنامه را خریدم. از روزنامه نگاری اطلاعی نداشتم. منتقدان من این را مطرح کردند. من بهترین مفسران وخبره‌های هر بخشی را دور هم جمع کردم و از آنها آموختم و تجربه کسب کردم. اعتقاد دارم تجربه از علم و ثروت بالاتر است.


    - و صحبت پایانی ...


    این را در سر در دفتر آلمانم نوشته ام: «حق الناس را دست نزن. مصمم باش. عاشق تصمیمت باش. آن وقت است که محال پا به فرار می‌گذارد». برخی می‌گویند خوب است آدم فقیر باشد اما سالم باشد. اما من اعتقاد دارم آدم باید هم سالم باشد و هم ثروتمند.



    درخت دافعه دارد که

    سیب می افتد



    وگرنه هیچ سقوطی نشان جاذبه نیست



  18. 2 کاربر از پست مفید B a R a N سپاس کرده اند .


  19. #10
    همکار تالار مدیریت
    رشته تحصیلی
    مدیریت
    نوشته ها
    980
    ارسال تشکر
    4,502
    دریافت تشکر: 2,488
    قدرت امتیاز دهی
    184
    Array

    پیش فرض پاسخ : مصاحبه با كارآفرينان

    نام: اقاي مومني
    شركت:سيروسفر
    نام محصول:خدمات مسافرتي وتوريستي
    تحصيلات:ديپلم طبيعي

    معمولاَ 80درصدانهايي كه شغلهاي مختلفي دارند فرزندانشان دوست دارند شغل پدرانشان را ادامه دهند. پدرم هم دوست داشت كه من راهش را در شركت قديمي حمل و نقل خودش ادامه دهم.ولي من تحصيلاتم را تا ديپلم ادامه دادم وچون به خلباني علاقه داشتم امتحان دادم و قبول شدم به من پيشنهاد كرد كه من دست تنها هستم و كنار او كار كنم و من هم قبول كردم.


    ما به اتفاق يكي از دوستان كه شريك هستيم اين شركت را بنا كرديم.اين شركت در سال 69با توجه به مشكلاتي كه سازمان حمل ونقل براي مسافران و ارگانها بوجود اورده بود توانست موافقت براي حمل و نقل را تحت عنوان تعاوني كسب نمايد.وقتي كه شركت را بنا كرديم به اين نتيجه رسيدم كه نظمي در كارمان برقرار كنيم .ان چيزي كه مهم بود وضعيت بليط ،وضع سرويس دهي ،پيش فروش بليط ،اموزش رانندگان و برخورد كساني كه بليط مي فروختند با مردم بود .وقتي اين شركت را بنا كرديم مي خواستيم از لحاظ حمل و نقل پيشرفت كنيم در سال 70 به نمايشگاه اتوبوس رفتيم كه طي ديداري قرار شد براي ما اتوبوس وارد كنند كه متاسفانه افراد متعهدي نبودند و به وعده خود وفا نكردند.بنابراين خودمان در سال 72 كارخانه اي براي زدنشاسي زديم وبا شركت ايران خودرو هم براي اتاقها به توافق رسيديم كه دراسفند 72 اتوبوسها اماده شد كه حدود 15 دستگاه بود وبه حمل ونقل شهرداري پيشنهاد داديم اين باجه ها را براي سرويس دهي استفاده كنيم كه بالاخره با اين طرح موافقت شد كه ما از همين جا سرويس دهي ويژه را بنا كرديم.


    شاسي هاي ما همه وارداتي بوده كه البته الان شاسي در ايران توليد مي شود تا اينكه در حدود 3 ماه قبل شركت حمل ونقل به ما پيشنهاد دادند كه تعدادي شاسي از ايران خودرو بگيريم ودر اختيار اتاق سازان بگذاريم وما هم امادگي خود را اعلام كرديم اين ماشين تقريباَ در دنيا حرف اول را مي زند .


    ما وقتي وارد يك كاري شويم اول برنامه ريزي مي كنيم تا ببينيم مي شود يا خير.شركتهائي هستند مثلاَ در فرانسه بنام پرولكار اين شركت سواري كرايه مي دهد با راننده ،بدون راننده كه يك سيستمي برنامه ريزي كردند با اينترنت كه از تمام نقاط جهان هر كس بخواهد مسافرت كند تماس مي گيرد وماشين وهمه چيز در اختيارش قرار مي دهند .


    ما مشكل مجوزي نداشتيم يعني خودشان مي امدند وبه ما مجوز مي دادند ودرحال حاضر نيز فكر مي كنم با اين كارمان باعث تحرك هم در بخش خصوصي وهم در بخش دولتي در اين زمينه شديم.


    درخت دافعه دارد که

    سیب می افتد



    وگرنه هیچ سقوطی نشان جاذبه نیست



  20. 2 کاربر از پست مفید B a R a N سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چرا ژاپن به توسعه تكنولوژي دست يافته است
    توسط *مینا* در انجمن قاره آسیا
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 10th January 2013, 08:58 PM
  2. بيماري درختان ميوه
    توسط nafise sadeghi در انجمن بیماریهای گیاهی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: 7th June 2011, 12:28 AM
  3. تاریخچه موزه و موزه داری در ایران و جهان
    توسط nourooz در انجمن موزه و موزه داری
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th October 2010, 01:13 PM
  4. گفتگو با سيروس مقدم كارگردان زير هشت
    توسط neginekimiya در انجمن معرفی هنرمندان هنر هفتم
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th August 2010, 05:16 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •