نویسنده : محرم علی خلیلی
منبع : اختصاصی راسخون








آغازسخن

دین واخلاق از واژگانی است که به درازای تفکر و یا خلقت بشر بازمی گردد، اگر نگوئیم این دو تلازم دارند، واژگانی هستند که در توسعه همدیگر نقش اساسی دارند، جامعه اخلاقی استعداد دین باوری دارند و جامعه دینی اخلاق را جزء لاینفک زندگی و فرهنگ خویش می دانند. سخن در این است که اصالت و تقدم از آن کدام است، از آنجهت که این جستار روی نظریات کانت متمرکز است درحیطه نظریات ایشان به این موضوع پرداخته می شود. ضروری است مقدمةً به بررسی وضعیت دینی واخلاقی، ظرفیت زمانی ومکانی که کانت درآن پروریده است(جامعه غربی) پرداخته شود، که بطورکلی می توان گفت جامعه غربی از این لحاظ دومقطع بسیارحساس ومتفاوتی را پشت سرگذاشته است.
الف : جامعه غربی قبل ازرنسانس: منظور مدت زمانی است که جامعه غربی درحاکمیت مطلق کلیسا، دست وپنجه نرم می کنندومردم این دیاردرتفکر، تعلیم وتعلم، اقتصاد وجلوه های دیگر از حیات اجتماعی کاملا مطیع فرامین اربابان کلیسا هستند.
ب : جامعه غربی پس ازرنسانس: رنسانس درستیزکامل بادین واخلاق وهرنوع تعبد، حیات خویش را آغاز، و با بسیج کردن « ابر و باد و مه وخورشید و فلک» جهت دین زدائی ازجامعه متمدن اروپائی حیات خویش را ادامه می دهد. اما فطری بودن دین مانع ازآن می شود که تلاش گران دراین عرصه به اهداف خویش نائل آیند، بلکه علی رغم آن، دین درلایه های مختلف زندگی انسان ها ی مدرن غربی چهره نمائی می کند.(1) مثلا درآلمان(2) افراد هرساله درفرم مالیاتی خود به یک سوال باید پاسخ بدهند. آیاعضو کلیسا هستند؟ واگرهستند عضوکدامین کلیسا؟ در بلژیک هرسال دوبار بچه های مدارس را به کلیسا برای اعتراف، طبق آیین کلیسای کاتولیک، می برند،در امریکا تا حدود چهل سال پیش هریکشنبه صندلی های سالن اصلی کنگره راجمع می کردند وقسمت اصلی ساختمان را که محل تشکیل جلسات روزانه مجلس یاکنگره است دراختیار کلیسا می گذاشتند، وکنگره امریکا کار خود را بادعا خواندن آغازمی کند، وهمینطورسازمان های مذهبی درصحنه سیاست امریکا بسیار فعال هستند و از مراسم مذهبی برای تبلیغ به نفع یک کاندیدایایک حزب سیاسی نهایت استفاده را می کنند، و در فنلاند 70 درصدخود را مسیحی معتقد اعلام کرده اند، و30% خود راسکولاریافرد غیردینی دانسته اند، بیشتر کشورهای اروپائی تا اوایل این قرن دین رسمی داشته اند و ناخن شماری هم بوده اند که کلیسای رسمی را لغو کرده اند. (3)تلاش های زیادی درجهت سکولاریزه کردن این کشورهای صورت گرفته است اما تاهنوز آنطوریکه باید، موفق نبوده است.
ایمانوئل کانت ازجمله کسانی است که دردامن رنسانس غربی تولد یافته و از پستان مادران چون سکولاریسم،اومانیسم، فمینسم، کاپیتالیسم، و..... شیرمکیده است، طبعا باید کاملا لائیک و متنفر از دین و اخلاق ببارآمده باشد، اما واقعیت خلاف آن را نشان می دهد، درحالات و شرایط مختلف، و با زبان وبیان های مختلف وگاها بازبانی بی زبانی ازدین واخلاق صحبت می کند.

کلیات

دین : دین ازمسائلی است که ذهنی بسیاری از اندیشمندان را بخود مصروف کرده است، وهرکدام بزبانی وبیانی به تعریف دین پرداخته اند، واین خود بیانگرآن است که تعریف واحد وجامعی از دین وجود نداشته باشد ، ساموئل كينگ از انديشمندان غربي اعتقاد دارد كه از دين، هزاران تعريف ارايه شده است.(4) دراینجا لازم است فهرستی ازتعاریف دین درجامعه غرب را ذکرکرده وسپس تعریف کانت ازدین را که موضوع بحث می باشد بیاوریم.
1- تی یل(1902-1830) دین وضعیتی روحی یاحالتی ناب وحرمت آمیزی است که آن را خشیت می خوانیم.(5)
2- برادلی(1924-1864) دین کوششی است برای اینکه حقیقت کامل خیررا درتمام وجوه هستی مان بازنمایم.(6)
3- شلایرماخر: دین عبارت است از احساس خدا آگاهی(7)
4- تعریف کانت : دین عبارت است از شناخت تکالیف مابه عنوان احکام الهی(8)

اخلاق

کانت اخلاق را چنین تعریف می کند: «اخلاق عبارت است از نسبت کارهای آدمی به استقلال اراده، یعنی به قانون گذاری عام بالقوه ، به وسیله آیینها(قاعده ها)ی کردار او»(9)

كانت

گفته اند سقراط فلسفه يونان را بدودوره قبل وبعد ازخود تقسيم كرد، هم چنين دكارت به حدفاصل فلسفه
قديم وجديد شهره است. ودرمورد كانت نيزگفته اند فلسفه را بدوبخش تقسيم كرد،‌ وي هرچند ازانديشه متقدمين ازخود چون؛ دكارت، هيوم،‌وروسو متأثربوده است. اما انديشه هاي او بديدگاهي جديد ومستقلي درفلسفه منجرشد.
كانت درشهركونيكزبرك آلمان (konigs berg) درسال1744م، ازپدرومادر كه به فرقه «پتيسم»(10)منتسب بود متولد شد. درهشت سالگي به يكي ازمدارس پتيسم رفت ودرهفده سالگي ازآنجافارغ شد، وبه دانشكده فلسفه شهرخود پانهاد تاالهيات را فراگيرد وكشيش شود، اما چندي بعدازاين تصميم منصرف شدو دردانشكده رياضيات وفلسفه رفت، ودرسال 1746 پايان نامه دانشگاهي خودرا انتشار داد، دراين پايان نامه تلاش كرده بودتابين دكارت ولايب نيتس درمسئله (‌سنجش نيروي جسم متحرك) سازش دهد.اوبعدازدرگذشت پدرش نُه سال رابراي تأمين هزينه هاي زندگي به تدريس فرزندان خانواده هاي ثروتمند پرداخت، اما علي رغم آن ازتحصيل وتفكردست نكشيد، كه درپايان اين نه سال كتابي بدون نام ، پيرامون (تاريخ طبيعي ونظريه آسمانها)‌ منتشركرد. وي درسال 1755 درشهركونيكزبرك مستقرشد،وپس ازچندي بدودرجه دانشگاهي نائل شد، اولي بخاطرنوشتن (رساله درآتش) دومي براي( رساله اي درمبادي اوليه معرفت مابعدالطبيعه) بود. وسپس درسال1770 بعنوان استاد ويژه دانشگاه تعيين شد، وي بعداز آنكه ازعقايد ولف ،نيوتن،لايب نيتس پيروي مي كرد، آثار شافتبري، هاچسون، هيوم، وبعد روسو را مطالعه كرد وتفكر اوعميقا تغير كرد،‌ وگفته شده دراطاق او فقط يك قاب عكس ديده مي شد كه متعلق به روسوبود.وي پس ازآنكه مقام استادي دانشگاه را احراز كرد، كتاب «نقدعقل محض» را نوشت، ودرسال 1781 منتشركرد، اين كتاب بسيار دقيق بود وفهم آن به آساني ممكن نيست، شايد بهمين دليل درسال1983 كتاب « تمهيدات» را منتشركرد كه اصول فكري كانت را دركتاب نقد عقل محض به بياني ساده تربيان كرده بود.درسال 1785 كتاب« مباني اساسي فلسفه اخلاق » ودرسال 1786 كتاب« مبادي متافزيكي اوليه علوم طبيعي » درسال 1788 ويرايش دوم كتاب نقد عقل محض وكتاب « نقد عقل عملي» ، درسال 1790 «نقدحكم وتصديق» ودرسال 1793 كتاب« دين درمحدوده عقل تنها» ودرسال 1795 رساله «صلح دائم»، درسال 1797 كتاب« فلسفه اخلاق »‌ را منتشركرد. وبالاخره درسال 1804م رحلت كرد.
شايد رمزموفقيت اورا درجديت، تلاش، اميد به آينده، بدور ازهرگونه خوش گذراني،‌وخصوصا درنظم ووقت شناسي او پيدا كرد، كه گفته شده خانه داران درهمسايه گي او ساعت شان را با لحظه عبور او اززيرپنجره منزل شان تنظيم مي كردند.(11)