دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9

موضوع: نـبـیـنـم جـز بـه زیـبـایـی !

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    دوست جدید
    نوشته ها
    149
    ارسال تشکر
    298
    دریافت تشکر: 408
    قدرت امتیاز دهی
    34
    Array

    پیش فرض نـبـیـنـم جـز بـه زیـبـایـی !

    چه نوری در درون سینه، مهمان است
    چه روشن می‌شود این دل،
    بر این مهمانِ صاحب خانه‌ی زیبا


    تو باور می‌کنی گاهی
    به یک بارش، ز باران بهاری
    این دلم پر می‌کشد تا ابر
    دلم گاهی همین نزدیک
    حتی در هیاهوی غریب شهر
    به آواز حزین کودکی در کوچه می‌گیرد
    و می‌بخشد گُلی تا خنده‌ای را بر لبان بسته بنشاند
    که می‌دانم اگر دستی بگیرم
    دست او، در دست می‌گیرم



    تو می‌دانی که عاشق می‌شوم
    گاهی به ناز غنچه‌ای در باغ
    دلم تابی میان بازوان نور می‌بندد
    تبسم می‌خرم از دوره گردی با سلامی پاک
    شبی تا صبح می‌دوزم لباس کهنه یک قاصدک را
    تا بگردد باز دور کوچه‌ها
    با این پیام خالق هستی،
    شما را مردمان، بادا بشارت
    عشق با پرجاست



    تو باور می‌کنی وقتی که می‌بوسم دو دست مادرم را
    می‌روم تا مشق‌های کودکی
    آنگه، دوباره کوکب و تصمیم کبری در دو چشم بسته‌ام
    با قطره اشکی می‌شود پیدا
    تو باور می‌کنی دیشب میان کهکهشان راه شیری راه می‌رفتم
    و دیدم دب اکبر را
    سلامی کرده، من چیدم کمی از خوشه زیبای پروین را
    جواب چشمک آهسته دادم من سلام دب اصغر را



    تو باور کن،
    آری هنوزم آرزوی کودکی را خواب می‌بینم
    هنوزم یاکریمی می‌زند بر شیشه این خاطراتم
    تا بریزم خرده نانی گوشه ایوان
    تا فراموشم نگردد، آب می‌خواهد
    و می‌دانم که روزی یک نفر با اسب می‌آید
    هنوزم از قفس، از بند، بیزارم
    و آواز قناری در قفس را، شکوه از صیاد می‌دانم
    و مرگ ماهی سرخی درون تُنگ تنهایی
    هنوزم می‌پراند خواب از چشمم

    چه شرمی دارد این طعمه، که بر قلاب می‌بندیم
    فریب ماهی و صیدی که آغازش نوید بخششی دارد
    تو باور می‌کنی وقتی که یاد قصه‌های کودکی
    شب‌های زیبای زمستان باز می‌افتم
    دو چشم خسته‌ام
    تا صبح در یاد کلاغ خسته‌ای بیدار می‌ماند
    و زیر لب دعایش می‌کنم، شاید بیابد خانه خود را
    تو باور می‌کنی،
    باور ندارم، باوری جز عشق پا برجاست
    بگوید هر که، هر چیزی بجز از عشق، نازیباست

    سلام ای نور
    زیبا خالق و پرودگار هر چه زیبایی


    خداوندا
    هر آن سینه که تاریک است، با نوری تو روشن کن
    بتابان روشنای عشق را بر ظلمت قلبی که افسرده‌ست
    که می‌دانم خدا در قلب عاشق نور می‌کارد
    و بذر نور را حاصل چه باشد مهربان،
    جز نور

    تو باور کن اگر روشن شوی با نور او
    دیگر به چشم دل نخواهی دید، جز او را
    مخوان مخلوق خالق را تو نازیبا
    هلا ای عاشق خوبی
    تمام جلوه هستی
    بسان خالق زیبای خود
    زیباســـــــــت…


    کیوان شاهبداغی



    پـایـیـز مهـــری دارد کـه بـر دل ِ هـر خیــابــان می نـشـیـنـد !






  2. 8 کاربر از پست مفید ؛ شادی ؛ سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 13th January 2013, 02:43 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 5th February 2011, 12:37 AM
  3. درگیری 2 بازیکن فوتبال و فیلم بازی کردن بازیکن(متحرک)
    توسط بانوثریا در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: 17th April 2010, 04:17 PM
  4. انگلستان 0 – 1 برزیل: نصف انگلیس به تمام برزیل باخت
    توسط Victor007 در انجمن اخبار دنیای فوتبال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th November 2009, 05:51 PM
  5. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 26th March 2009, 12:46 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •