کلا این «نشئه» قابلیت ارائه عدالت اطلاقی را ندارد. برای اجتناب از تناقض، لاجرم باید از تجرید مفاهیمی مثل «حکمت» استفاده کنیم و بگوئیم عقل انسانی قادر به ادراک و توصیف چنین پدیدارهائی در دستگاه آفرینش نیست.در ابتدا از وقتی که گذاشتین و پاسخ دادین متشکرم.
ولی راجع به آیات و بحث:
در آیاتی که ذکر کردین همگی از حکمت (هدف دار بودن) و مهربانی و لطف و نعمت های خداوند ذکر شده است. پس باید اینگونه تصور کنیم که خداوند لطف کرده است که موجوداتی با هوش بسیار بالایی را از پوچ بوجود اورده است. خب طور دیگری به قضیه نگاه می کنیم.
1- اگر چیزی وجود نداشته باشد؛ نیازی نخواهد داشت پس بنابراین انسان ها که قبل از خلقت هیچ بوده اند هیچ نیاز و رنج و دردی نداشته اند چون در واقع هیچ بوده اند و هیچ در بعدهای جهان نظیر زمان, مکان و نیازهای گوناگون نظیر خوراک و پوشاک و.... نمی گنجد.
2- اگر خالقی تصمیم به خلقت بگیرد و ادعا کند که با این خلقت به مخلوق خود لطف نیز کرده است؛ باید بتواند اثبات کند که چه نوع حکمتی در این خلقت وجود دارد که یک مخلوق در صحرای آفریقا خلق می شود و از گرسنگی میمیرد تا بدنش غذای پرندگان شود و مخلوقی دیگر در سوئیس در ناز و نعمت بدنیا می آید و بهترین زندگی را نیز خواهد داشت. و یا قضیه را پیچیده تر می کنیم؛ کدام حکمت این امر را توجیح می کند که مخلوقی در خانواده ای بد به دنیا آید و در آخر سعادت دو دنیا را از دست دهد و برعکس
3- کدام آفریننده حکیم در عصری که امکان ثبت وقایع و اثبات ادیان و معجزات وجود دارد تصمیم می گیرد که این راه هدایت را بر مخلوقاتش ببندد ؟
4- آیا این نشانه از حکمت خداوند است که مردم بسیاری ناگهان در حوادث طبیعی می میرند و خداوند واکنشی نشان نمی دهد؟ مگر نه این است که خداوند برای حفظ خانه خودش پرندگان را مامور حفاظت آن کرد پس چگونه است که در همان دوره جان مردم برای این آفریننده حکیم و دانا که در جنگ های قبیله ای به حق و نا حق کشته می شدند اهمیتی نداشت و پرندگان را مامور حفاظت از جان آنان نکرد؟
5- از طرفی در قران ادعا شده است که این خالق بسیار حکیم و داناست؛ پس چگونه است که در قران این خالق حکیم دستور داده است که هر کس به دین شما نگرایید یا باید خراجی به شما پرداخت کند و یا کشته شود؟نمونه اون رو میشه در جنگ ایران و اعراب مشاهده کرد که چه بسا بسیاری از مردم در برابر اعراب مقاومت کردند ولی به محض ورود اعراب به شهر سر مردان از تن جدا و زنان به کنیزی برده شدند که فکر کنم در تاریخ طبری خونده بودم این مورد رو. (حالا من صحفه اسناد تاریخی اش رو به یاد ندارم. اگر براتون نا اشنا اومد بگین تا ادرس دقیق بدم از کتب تاریخی)
حالا سوالاتم در این رابطه حکیم بودن زیاد است؛ ممنون میشم به همین موارد پاسخ بدین.
جام می و خون دل، هر یک به کسی دادند
در دایره قسمت، اوضاع چنین باشد
آئینه چو نقش تو بنمود راست _ بفهم که از ماست که بر ماست!
انتخاب سریع یک انجمن
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
قبل از هر گونه فعالیت در سایت به قوانین توجه نمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)