دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: خاطره ای از دریادار حبیب الله سیاری (آب و آتش 1)

  1. #1
    یار همراه
    نوشته ها
    1,717
    ارسال تشکر
    367
    دریافت تشکر: 5,490
    قدرت امتیاز دهی
    91
    Array
    Isengard's: جدید151

    Arrow خاطره ای از دریادار حبیب الله سیاری (آب و آتش 1)

    www.njavan.com All rights reserved©

    برگرفته از آب و آتش / ( اداره عقیدتی سیاسی نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران )


    خاطره ای از دریادار حبیب الله سیاری


    • در انتظار شهادت


    شهادت تفنگ

    روزهای آغاز جنگ بود. دشمن بعثی یورش بی امان اش را به خرمشهر آغاز کرده بود. شهر در شرف سقوط بود. ما به عنوان تکاوران نیروی دریایی که در منطقه حضور داشتیم ، تمام همت و تلاشمان را مصروف به دفاع از شهر و نجات آن کرده بودیم. در میدان فرمانداری شهر مستقر شده بودیم و خط مقدم نبرد ما با دشمن خیابان 45 متری بود. موقعیت محل و منطقه بسیار حساس بود ، چون با فتح خیابان 45 متری و تسخیر میدان فرمانداری ، شهر کامل در دست دشمن قرار می گرفت.
    شهید بزرگوار اسماعیل شعبانی به عنوان تنها تیربارچی یکان ما بود. علاقه زیادی به تیربار داشت و همیشه به ما می گفت : تا وقتی زنده هستم ، تیربارم کار میکند و شما صدای آن را می شنوید. اگر روزی صدای آن قطع شد ، بدانید که من و تیربارم با هم شهید شده ایم. من و تیربارم هرگز از هم جدا نخواهیم شد. بچه ها از این صحبتهای شعبانی تعجب می کردند و گاهی از خود می پرسیدند که مگر می شود تفنگ هم شهید شود و یا با صاحب خود با هم به شهادت برسند. چند روزی گذشت ، یک شب که فشار تهاجم دشمن زیاد بود ، دیدیم که شهید شعبانی تیربارش را به همراه مقدار زیادی مهمات بر دوش گرفته و به طرف جایگاه استقرار برای تیراندازی به دشمن می رود. بعد از دقایقی کوتاه صدای تیربار شعبانی را بار دیگر شنیدیم.

    ساعت حدود 3 بامداد بود که صدای تیربار شعبانی قطع شد. نگران شدم. از جایم برخاستم و به طرف محل استقرار او به راه افتادم. وقتی به او رسیدم با صحنه عجیبی رو به رو شدم. شعبانی بر اثر اصابت آتشبار دشمن به شهادت رسیده بود. همچنین بر اثر اصابت ترکش و گلوله بر تیربار شعبانی ، تیربار قطعه قطعه شده بود و به بدنش فرورفته بود ، به طوری که گویی جزیی از بدن او شده بود. اینجا بود که به یاد صحبت او افتادم که مدام می گفت : (( من و تیربارم از هم جدا نمی شویم و اگر روزی صدای آن را نشنیدید ، بدانید که ما هر دو با هم به شهادت رسیده ایم.))

    والسلام....


  2. کاربرانی که از پست مفید Isengard سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: سالشمار 1400 ساله شعر و موسیقی ایران و جهان
    توسط ICE در انجمن کارگاه آموزشی موسیقی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th March 2010, 10:08 AM
  2. بحثی پیرامون دعا
    توسط moji5 در انجمن دعا و نیایش
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th December 2009, 04:02 AM
  3. جایگاه توبه و نقش آن در امور کیفری اسلام
    توسط moji5 در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th December 2009, 08:25 PM
  4. روایاتی با ارزش درباره بسم لله الرحمن الرحیم
    توسط matrix در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 11th November 2009, 02:48 PM
  5. معرفی: زندگینـــــــــــامه آیت­ الله بروجردی
    توسط kamanabroo در انجمن معصومین علیهم السلام
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th October 2009, 07:06 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •