دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 3 , از مجموع 3

موضوع: اسارت در جهنم تکریت

  1. #1
    یار همراه
    نوشته ها
    1,717
    ارسال تشکر
    367
    دریافت تشکر: 5,490
    قدرت امتیاز دهی
    91
    Array
    Isengard's: جدید151

    Arrow اسارت در جهنم تکریت

    برگرفته از سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران ، معاونت سیاسی
    منبع اصلی :
    روزنامه جمهوری اسلامی /
    گفت وگو از : حسین زکریائی عزیزی




    اسارت در جهنم تکریت

    به خاطر اختلافی که بین ما و عراقی ها برای نحوه استقرار روی منطقه مرزی وجود داشت ما آنجا مستقر بودیم و این اختلاف توسط نیروهای سازمان ملل بررسی شد و به نتیجه نرسید و نهایتا منجر به این شد که عراقی ها ما را دور زدند و با تانک هایشان پشت ما را بستند و بدون تیراندازی ما را اسیر کردند. در حقیقت ما آخرین گروه ایرانی بودیم که روز عاشورا به اسارت عراقی ها درآمدیم .

    گفت وگو با سرهنگ آزاده مجتبی جعفری ; نویسنده و مدیر سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران

    سرهنگ آزاده مجتبی جعفری یکی از رزمندگان ارتش جمهوری اسلامی است که سالهای دفاع مقدس را در جبهه های جنگ سپری کرده و در روزهای پایانی جنگ به اسارت دشمن درآمد.
    وی پس از آزادی از بند رژیم بعث به نوشتن روی آورد و اولین اثر تالیفی خود را بنام « جهنم تکریت » به زینت طبع آراسته . وی امروز بعنوان مدیر سازمان ایثارگران نیروی زمینی ارتش در کنار خدمت به ایثارگران این نیروی جان برکف تالیف تاریخ جنگ را نیز در برنامه های خود دارد. برای آشنایی بیشتر با این رزمنده محقق گفت وگویی با ایشان انجام دادیم که از نظر شما می گذرانیم . امید آنکه درنظرتان مقبول افتد.

    در ابتدای گفت وگو بفرمائید کی وارد ارتش و همچنین چگونه وارد جبهه های دفاع مقدس شدید

    بسم الله الرحمن الرحیم دقیقا یک سال پس از پیروزی انقلاب یعنی بهمن ماه 1358 وارد ارتش شدم . جنگ هم 31 شهریور 1359 آغاز شده بود. از آنجائیکه ما دانشجوی دانشکده افسری بودیم نمی توانستیم در جبهه حاضر شویم ولی بلافاصله در اولین فرصت ایجاد شده یعنی عید سال 1360 داوطلبانه با تعداد زیادی از هم دوره ای هایمان از طریق گروه شهید چمران (جنگ های نامنظم ) وارد سوسنگرد شدیم که امیرحسینی (جانشین فرماندهی نیروی زمینی ) نیز حضور داشتند . روز 12 فروردین سال 1360 برای شکستن سدی که عراقی ها بالای پادگان امیر جلوی کرخه نور بسته بودند یک عملیاتی هم انجام دادیم .
    این حضور همچنان ادامه داشت و در هر فرصتی که دست می داد به جبهه می رفتیم . بعنوان مثال تابستان همان سال رفتیم خرمشهر و حدود 20 روز حضور پیدا کردیم تا زمانیکه فارغ التحصیل شدیم و به طور مستمر از اول مهر سال 1362 بعنوان نیروی نظامی و با مسئولیت نظامی وارد جبهه های جنگ شدیم و 5 سال مستمر در جبهه حضور داشتیم . تا اینکه به اسارت دشمن درآمدیم .

    کی به اسارت دشمن درآمدید

    سال 1367 اواخر جنگ بود که به اسارت دشمن درامدم .

    و کی آزاد شدید

    حدود دو سال بعد یعنی سال 1369 به وطن بازگشتم .

    درمیان مسئولین و فرماندهان ارتش بخاطر مسائل حفاظتی کمتر دیده شده که به بیان خاطرات و تالیف کتاب بپردازند اما جنابعالی با انگیزه و همت خاصی این کار را در ارتش آغاز نمودید بفرمائید از چه وقتی تصمیم گرفتید تا این کار را انجام دهید

    معمولا افرادی که به سمت نوشتن و کتابت می روند احتمالا خمیرمایه قبلی هم دارند. ما از همان دوران کودکی به خواندن و نوشتن علاقه داشتیم . من دفترچه خاطرات دوران دبیرستانم را که می نوشتم الان دارم و همچنین خاطرات جبهه را.
    ولی به طور جدی بحث خاطرات اسارت بود که مرا وارد این عرصه کرد. دقیقا پس از اسارت مجموعه اتفاقاتی که در آنجا رخ داده بود را به یک زبان ساده نوشتم و اسم آن را گذاشتم جهنم تکریت که دفتر ادبیات حوزه هنری آن را منتشر کرد. البته مسئولین آنجا در ابتدا استقبال نکردند و گفتند از این نوشته ها ما زیاد داریم ولی 48 ساعت بعد تماس گرفتند و ضمن تعریف و تمجید برای چاپ اثر اظهار آمادگی کردند . این کتاب در سال 1375 کتاب منتخب بیست سال ادبیات مقاومت شناخته شد .
    به دنبال چاپ این کتاب کار من ادامه پیدا کرد و نسبتا تعداد قابل توجهی از نوشته های رزمندگان را تدوین کردم تا آن کتاب معروف اطلس نبردهای دفاع مقدس بعنوان یک کار جدی و تاریخی دفاع مقدس انجام شد. و هم اکنون نیز بخشی از کارها در سازمان ایثارگران نیروی زمینی به همین امر اختصاص دارد.

    یعنی الان در ایثارگران بخشی تحت این عنوان وجود دارد

    سازمان ایثارگران دو قسمت دارد. یک قسمت رسیدگی به امور ایثارگران یعنی جانبازان آزادگان و خانواده شهداست . یک قسمت هم تحت عنوان مدیریت حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس . این مدیریت چند بخش دارد که یک بخش آن تبلیغات دفاعی است که وظیفه جمع آوری خاطرات و تدوین و انتشار آن در جامعه را به عهده دارد.

    در این بخش چه کارهای ماندگاری انجام دادید

    کار زیادی انجام شده است ولی در کنار همه آنها یک کار بسیار حجیم و ریشه ای در حال انجام است .
    اگر ممکن است در مورد این کار توضیح بدهید.

    این کار مجموعه کتاب تقویم تاریخ دفاع مقدس است . این مجموعه از 1359 6 1 یعنی یک ماه قبل از شروع جنگ تا آخر شهریور 67 را شامل می شود . و مجموعه ای از حوادث روزانه جنگ به همراه مدارک و اسناد بسیار متنوع که توسط 3 تن از امرای بازنشسته که فرماندهان زمان جنگ بودند آقایان امیرپورداراب (از فرماندهان لشکر 21 حمزه ) امیر نبی کریمی (از فرماندهان لشکر 21 حمزه ) و امیر بهروزی (از فرماندهان لشکر 23 تکاور) انجام می شود .
    پس هر سه فرمانده لشکر بودند
    بله . و با شناخت کاملی که از تاریخ و منطقه جنگی دارند مشغول تالیف این کتب هستند.

    الان کار در چه مرحله ای قرار دارد

    الان که ما در خدمت شما هستیم 27 جلد این کتاب تدوین شده و 5 جلد آن توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است و به مرور ماهی یک یا دو جلد از آن منتشر خواهد شد.

    این کتب حدود چند جلد خواهد شد

    پیش بینی می کنیم حدود 60 جلد شود و تقریبا می توانیم بگوئیم در این زمینه نمونه ای این چنینی نداریم .

    والسلام....


  2. #2
    یار همراه
    نوشته ها
    1,717
    ارسال تشکر
    367
    دریافت تشکر: 5,490
    قدرت امتیاز دهی
    91
    Array
    Isengard's: جدید151

    پیش فرض پاسخ : اسارت در جهنم تکریت

    آیا فقط اقدامات ارتش در این کتاب جمع می شود یا همه نیروها مانند سپاه و بسیج هم لحاظ می گردد

    سئوال خوبی را مطرح کردید ما جنگ را بطور کامل دیدیم . ولی با توجه به دست رسی اسناد خودمان تدوین کردیم . یعنی هرگونه سندی راجع به هر گروهی که در جنگ فعالیت کرده اعم از پشت جبهه وزارت خانه ها نهادهای مردمی یا نیروهای نظامی آن زمان مثل ژاندارمری و شهربانی کمیته انقلاب اسلامی در دست داشته باشیم در این مجموعه جای می دهیم . و هیچ تفاوتی قائل نیستیم .
    حسن این کار هم این است که از همه کتاب های تاریخی جنگ مثل کتاب های مرکز مطالعات جنگ سپاه و دیگر مراکز نیز در این مجموعه استفاده می شود. و سعی می کنیم مطلبی از قلم نیفتد.

    از زمانی که وارد جنگ شدید تا زمان اسارت در چه عملیات هایی شرکت نمودید

    آن سال اول که عرض کردم در سوسنگرد بودیم . تابستان همان سال قبل از عملیات ثامن الائمه (ع ) در خرمشهر با شهید جهان آرا بودیم و سال 61 در منطقه فتح المبین حضور پیدا کردیم .

    در حقیقت آن فرصت هایی را که از درس فارغ می شدید و باید استراحت می کردید بعنوان نیروی بسیجی به جبهه می رفتید


    بله . دقیقا.

    خودتان بودید یا بچه های دیگر هم از دانشگاه با شما می آمدند

    بله ! حدود 20 نفر از هم دوره ای های ما بودند .

    کی بعنوان یک افسر ارتشی وارد جبهه شدید

    اول مهر سال 1362 زمانی که فارغ التحصیل شدیم . شروع ما پل مارد نزدیک خرمشهر بود . یک پایگاهی در آنجا بود که همان زمان یگانی از منطقه عملیاتی والفجر 2 حاج عمران برگشته بود در آنجا برای استراحت و احتیاط منطقه که ما به آنها پیوستیم و اولین تجربه مان را از پاسگاه زید عراق شروع کردیم . و از این منطقه جنوب تا دره شیر و سردشت به تناسب و تناوب حضور داشتیم .

    بعنوان یک نویسنده رزمنده بفرمائید در این سالها نکته خاصی در تاریخ دفاع مقدس وجود دارد که تاکنون به آن نپرداخته باشند

    بله در تاریخ جنگ عملیات والفجر هشت منحصر می شود به منطقه فاو و واقع امر هم همین بوده است عملیات اصلی یا به قول ما نظامی ها تک اصلی در منطقه فاو بوده اما این تک اصلی با دو تک پشتیبانی همراه بوده که یکی توسط سپاه در منطقه ام المرصاص انجام شد و یک تک بسیار گسترده از شلمچه تا کوشک در حدود 60 کیلومتر توسط 4 لشکر ارتش در همان شب عملیات والفجر هشت انجام شد که خود من در آن عملیات فرمانده گروهان خط شکن بودم و فرمانده لشکرمان فرمانده فعلی ارتش امیرصالحی بود. و این در حالی بود که ما نمی دانستیم تک پشتیبانی هستیم . لذا حمله کردیم و چند خاکریز عراق را گرفتیم و در منطقه مستقر شدیم و 3 روز مداوم در آنجا مستقر بودیم تا عملیات والفجر هشت تثبیت شود.

    جالب است تاکنون در مورد تک های پشتیبانی که توسط ارتش انجام شد کمتر صحبت به میان آمده ...

    ببینید منطقه فاو یا اروندکنار ما جنوبی ترین نقطه عراق است . این منطقه به دو لحاظ برای عملیات انتخاب شد یکی برای اینکه منطقه خلوتی بوده و درگیری در آنجا صورت نگرفت و فقط آتش های پراکنده صورت می گرفت . دوم عبور از رودخانه اروند کار بسیار غیرممکنی بود. منتهی برای اینکه عراق را فریب دهیم تا متوجه عملیات اصلی نشود نقطه عملیات را شرق بصره انتخاب کردند که عراق دژهای محکمی آنجا داشته و چهار لشکر ارتش در این منطقه وارد عمل شد. ما بصورت آشکار و بدون هیچ استتاری وارد عمل شدیم که نشان دهیم می خواهیم اینجا حمله کنیم ولی عملیات در منطقه فاو در استتار کامل انجام شد. لذا یک هفته قبل از عملیات والفجر هشت که فرمانده سپاه سوم عراق : ماهر عبدالرشید در منطقه فاو حضور پیدا کرد و علی رغم تاکید فرماندهان منطقه فاو که تقاضای نیرو داشتند اظهار داشت احتمال دارد ایرانی ها از این منطقه حمله کنند ولی او بدون هیچ توجیهی نیروها را از منطقه فاو به منطقه شلمچه منتقل و 48 ساعت بعد از عملیات هم هرچه تقاضای کمک می کردند به فرماندهان مستقر در فاو می گفت آن تک فرضی است تک اصلی همین شرق بصره است که بعد از یک هفته فهمیدند که تک اصلی در منطقه فاو بوده است .

    آیا شما بعنوان تک پشتیبان هم موفقیت هایی داشتید یا خیر

    موفقیت تک پشتیبانی همین بس که بتواند دشمن را فریب دهد و تثبیت کند و در همان منطقه نگه دارد. لذا حتی از این عملیات بعنوان یک عملیات انتحاری هم نام بردند که کار بسیار بزرگی بود. چون ما می دانستیم از آن دژهای سنگین نمی توان گذشت و عملیات رمضان هم این موضوع را نشان داد . و سال بعد در عملیات کربلای 5 هم مشخص شد که عبور از این دژها چقدر سنگین است ولی ما سه شب در آنجا مداوم عملیات انجام دادیم . واقعا در این سه شب کارهای عجیب و غریبی را شاهد بودیم .
    پس این را می توانیم بعنوان نقش ارتش در عملیات والفجر هشت بیان کنیم . که تاکنون از آن کمتر حرف به میان آمد.
    البته این یک بخشی از حضور ارتش در عملیات والفجر هشت بود. در کنار این موضوع پشتیبانی از عملیات را هم به عهده داشت .
    چون توپخانه ارتش هم در این عملیات سپاه را پشتیبانی می کرد و شاید بیش از دو سوم توپخانه ارتش در آن منطقه مستقر شده بودند و روی نیروهای دشمن اجرای آتش داشتند. غیر از این دو قرارگاه هم در فاو مستقر بود. یکی قرارگاه رعد نیروی هوایی و دیگری قرارگاه هوانیروز. لذا درست است که نیروهای ارتش در خط مقدم و میان خط شکن های عملیات مانند غواص ها که کار تاریخی و نادر و اعجاب انگیزی انجام دادند حضور نداشتند ولی روز سوم عملیات لشکر 30 گرگان در خط خورعبدالله مستقر شد . لذا من در کتاب های ارتش از این عملیات (والفجر هشت ) بعنوان عملیات مشترک سپاه و ارتش نام می برم .


    والسلام....


  3. #3
    یار همراه
    نوشته ها
    1,717
    ارسال تشکر
    367
    دریافت تشکر: 5,490
    قدرت امتیاز دهی
    91
    Array
    Isengard's: جدید151

    پیش فرض پاسخ : اسارت در جهنم تکریت

    چگونه اسیر شدید

    سال 1367 ما در حال خاصی اسیر شدیم . چرا که قطعنامه 598 را ایران پذیرفته بود و ما منتظر بودیم تا آتش بس اجرا شود . ولی در این میان ما به اسارت دشمن درآمدیم .

    کجا مستقر بودید

    ما در منطقه شرهانی مستقر بودیم و دو روز هم بود که آتش بس اجرا شده بود. ولی به خاطر اختلافی که بین ما و عراقی ها برای نحوه استقرار روی منطقه مرزی وجود داشت ما آنجا مستقر بودیم و این اختلاف توسط نیروهای سازمان ملل بررسی شد و به نتیجه نرسید و نهایتا منجر به این شد که عراقی ها ما را دور زدند و با تانک هایشان پشت ما را بستند و بدون تیراندازی ما را اسیر کردند. در حقیقت ما آخرین گروه ایرانی بودیم که روز عاشورا به اسارت عراقی ها درآمدیم . البته ما رفته بودیم تا با عراقی ها در مورد اختلاف ها مذاکره کنیم ولی آنها ما را اسیر کردند.
    چون شما بعد از جنگ اسیر شدید این سئوال را می پرسم . آیا فرقی بین شکنجه و اذیت هایی که بعثی ها در زمان جنگ بر اسرا وارد می کردند با پس از آتش بس و صلح وجود داشت
    زمان جنگ هر وقت ما عملیاتی انجام می دادیم و به پیروزی ختم می شد بچه ها در امان نبودند. بعد از جنگ هم هر وقت مذاکره ای بود وقتی به نتیجه می رسید که هیچ ولی اگر به نتیجه نمی رسید حسابی بچه ها شکنجه می شدند. ولی به نسبت کمتر از زمان جنگ بود.

    تلخ ترین خاطره ای که از زمان اسارت دارید بفرمائید.

    واقعا تلخ ترین خاطره من در دوران اسارت شنیدن خبر رحلت حضرت امام بود که برای ما دو بعد داشت . یک بعد اینکه ما چون در سالهای پیروزی انقلاب در حوادث حضور داشتیم یک انس معنوی با امام داشتیم که برای ما سخت بود که در اسارت این خبر را بشنویم .
    آن هم اخبار ضد و نقیضی که عراق پخش می کرد مانند اخبار غیرواقعی بیماری و عدم رسیدگی به امام که برای ما خیلی سخت بود.
    بعد دوم هم نگرانی بعد از رحلت حضرت امام (ره ) بود و وضعیت ادامه مذاکره برای آزادی اسرا که با رهبری حضرت آیت الله خامنه ای این بعد از موضوع نیز حل شد.
    بعنوان مثال حتی زلزله رودبار که تعداد قابل توجهی از اسرا اهل رودبار بودند و از بستگان یکی دو نفر از اسرا در این حادثه جان باختند اینقدر که خبر رحلت حضرت امام آنها را تحت تاثیر قرار داده بود خبر زلزله رودبار آنها را اذیت نکرد.

    معمولا این اخبار و اطلاعات چگونه به دست شما می رسید

    معمولا از رسانه های عراقی اخبار را می شنیدیم البته شنیدید که اسرا از راههای مختلف رادیو تهیه می کردند. ما هم تهیه می کردیم که منحصر می شد به اخبار ساعت 12 شب به بعد و مباحث خاص ما هم مفقودالاثر بودیم و به خانواده هایمان نامه هم نمی نوشتیم . به اصطلاح صلیب (نمایندگان صلیب سرخ جهانی ) ندیده بودیم .

    یعنی تا پایان اسارت همینگونه مفقود الاثر ماندید یا به خانواده تان اطلاع دادند

    نه ! یکی از اسرای ما بنام سرهنگ پرویز طلوعی که خلبان هوانیروز بود دندانهایش را در عراق از دست داد ما به عراقی ها گفتیم غذای شما را با دندان نمی شود خورد چه برسد به این بنده خدا که دندان هم ندارد. و گفتیم یک دندان مصنوعی برایش بگذارند. گفتند : فردا برود بیمارستان .
    وقتی این موضوع حتمی شد ما اسامی 400 نفر از اسرا که در آن اردوگاه بودند را نوشتیم و داخل کفش او جاسازی کردیم . وقتی او به بیمارستان رفت یک هفته آنجا ماند و اسامی را به اسرای صلیب دیده ای که در آنجا بودند داد و آن اسرا اسامی را برای اسرای اردوگاه های خودشان خواندند. در آنجا یکی از اسرا اسم من و اخوی مرا برای اسرا خواند و به آنها گفت این دو برادر یعنی مجتبی و محسن جعفری ورامینی هستند کسی از ورامین اینجا هست . در آنجا شهید حسن هداوند میرزایی اسم ما را بصورت رمزی در نامه ای که برای خانواده اش ارسال کرد نوشت و خانواده ایشان به خانواده ما اطلاع دادند که ما اسیر هستیم .

    از این که در این گفت و گو شرکت کردید متشکریم .

    ما هم از شما و همکارانتان کمال تشکر را داریم .
    دقیقا پس از اسارت مجموعه اتفاقاتی که در آنجا رخ داده بود را به یک زبان ساده نوشتم و نام آن را گذاشتم « جهنم تکریت » که دفتر ادبیات حوزه هنری آن را منتشر کرد
    زمان جنگ هر وقت ما عملیاتی انجام می دادیم و به پیروزی ختم می شد بچه ها در اسارتگاه های عراق در امان نبودند بعد از جنگ هم هر وقت مذاکره ای بود وقتی به نتیجه می رسید که هیچ ولی اگر به نتیجه نمی رسید حسابی بچه ها شکنجه می شدند
    والسلام....


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فرجام شناسي يهود به روايت تلمود
    توسط kamanabroo در انجمن يهوديت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 6th December 2015, 12:09 AM
  2. مگه جهنم يخ بزنه که ...
    توسط A.L.I در انجمن شیمی عمومی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: 2nd April 2011, 03:15 PM
  3. مقاله: جهنم و عذابهاي جهنمي
    توسط Victor007 در انجمن مقالات مذهبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th December 2009, 09:59 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •