این امیر سرافراز با همین منش مورد احترام و توجه سربازانش قرار داشت . یکی از سربازان او می گوید : « پس از رشادت ها و تلاش فراوان امیر کهتری در عملیات مختلف صدام برای سر امیر جایزه تعیین کرده بود! رادیوی عراق نیز به سربازان ایرانی می گفت : به حرف های او گوش نکنید و وی را اسیر کنید و تحویل دهید وگرنه کهتری همه شما را به کشتن می دهد! »
او می گوید : « به خاطر دارم که عینک امیر مدت های طولانی شکسته می ماند و او فرصت تعمیر یا تعویض عینک را پیدا نمی کرد. »
این گونه بود که این امیر نامی در خاطر اهالی آبادان ماند و امروز بعد از گذشت ربع قرن از حماسه آن روزهای آبادان کمتر کسی در آبادان هست که او را نشناسد و به احترامش نایستد. هنوز هم نام کهتری برای آبادانی ها یادآور حماسه و مردانگی است . او پهلوان آبادانی هاست .
اهالی این خطه حتی برای تقدیر از امیر کهتری این خواسته را از مسئولان داشته اند که بهمنشیر را کهتر شیر بخوانندمسئولان هم قدردان او هستند. امیر سرتیپ کهتری نشان درجه یک فتح را به پاس رشادتی که در آبادان از خود نشان داده از فرماندهی معظم کل قوا دریافت کرده است .
علاوه بر این خاطرات زیبایی از امام خمینی هم دارد. می گوید : « ما در بانک ملی مستقر بودیم یک شب دو هواپیمای عراقی آمدند بمباران کردند و رفتند. منافقین عادتشان بود که هر وقت هواپیما می آمد یا توپخانه تیراندازی می کرد آن مرکزی را که بیسیم های ما در آنجا بود گزارش می کردند. ما مشغول رد گم کردن آنها بودیم و داشتیم اوضاع بعد از بمباران را جمع و جور می کردیم که تلفن زنگ زد. یکی از نفرات مدتی صحبت کرد و بعد گفت : جناب سرهنگ ! شما را می خواهند. گفتم : کیست گفت : « حاج احمدآقا! » تعجب کردم . گوشی را گرفتم و با ایشان صحبت کردم . گفت : « من از بیت حضرت امام (ره ) صحبت می کنم ; چی شده ! » گفتم : « مشکلی نیست ; هواپیماها آمدند بمباران کردند و رفتند! » حاج احمدآقا گفتند : « همین ها را بگو; امام (ره ) گوش می کنند.! »
باور کنید وقتی صدای امام (ره ) را شنیدم روح از بدنم پرواز کرد.
امام (ره ) چند سوال کردند و من هم پاسخ گفتم . ایشان زیر لب دعا کردند و گفتند : « فالله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین » .
همیشه همین آیه را بر لب داشتند. وقتی صحبت ایشان تمام شد همین طور خشکم زده بود و گوشی در دستم مانده بود!
همه باید بدانند که حضرت امام (ره ) در جریان جنگ و جبهه ها بودند.
هنوز چند دقیقه از بمباران نگذشته بود که ایشان تلفن زدند. خب آبادان هم جای حساسی بود!
ویژگی های شکسته شدن حصر آبادان که بیشتر شبیه به یک معجزه بود خارج از چارچوب مسائل نظامی بود که حتی معادلات نظامی جهان را هم برهم زد.
امیر کهتری ویژگی های این عملیات را بر می شمارد و می گوید : اول فرمان تاریخی حضرت امام (ره ) که برای همه حجت بود و دوم رسیدن این فرمان به گوش رزمندگان که والله از پای ننشستند تا حصر آبادان را شکستند.
ما ساعت ۱۲ نیمه شب عملیات را شروع کردیم و ۱۰ صبح آن را با پیروزی به پایان رساندیم این معجزه نیست !باور کنید خود من ۵۵ شب نخوابیدم و آب به بدنم نخورد. ماجرای جنگ ما ماورا الطبیعه بود و این را فقط آنهایی می دانند که در جبهه حضور داشتند.
عشق و علاقه مردم آبادان به ناجی آبادان یکسویه نیست و او هم آبادان را دوست دارد : « همین حالا اگر حتی کلمه آبادان را روی ماشین ببینم آن قدر چشمم آن را دنبال می کند تا از نظرم برود. آبادان قلب جنگ بود که با چنگ و دندان حفظش کردیم . محبت من به آبادان وصف ناپذیر است . وصف ناپذیر! »
وقتی وارد نخلستان های اطراف بهمنشیر شدیم جنگ تن به تن بالا گرفته بود و نیروهای ما مدام درحال پیشروی بودند. در یکی از صحنه ها با یکی از فرماندهان عراقی مواجه شدم که مرتب فریاد می زد و به نیروهایش می گفت : برگردید فرار نکنید .
شکسته شدن حصر آبادان که بیشتر شبیه به یک معجزه بود خارج از چارچوب مسائل نظامی می باشد و معادلات نظامی جهان را به هم زد .
فرمان تاریخی امام خمینی که برای همه حجت بود مهم ترین عامل برای شکسته شدن حصر آبادان بود
وقتی در جریان نبرد در آبادان صدای امام را از پشت گوشی تلفن شنیدم روح از بدنم پرواز کرد. وقتی صحبت های آرامش بخش امام تمام شد همین طور خشکم زده بود و گوشی دردستم مانده بود!