روسيه و قطعنامة چهارم عليه ايران در گفتگوي آقاي بهشتي‌پور با ايراس
------------------------------------------------------------------------



ايراس: طي ماه‌ها و هفته‌هاي اخير، موضع‌گيري‌ مقامات روسيه در قبال ايران و پرونده هسته‌اي آن به نحو ملموسي تغيير كرده، به گونه‌اي كه افزايش همراهي آن‌ها با مقامات كاخ سفيد به نحو قابل تأملي با فشار بر تهران براي عقب‌نشيني از مواضع اصولي خود و قبول تحميل‌هاي غرب هم‌زمان شده است. اين روند به نحوي است كه اخيراً هيلاري كلينتون نيز از كسب موافقت مسكو براي رأي مثبت به قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران سخن به ميان آورده است. افزون بر اين، اهمال روسيه در انجام به موقع تعهدات خود در قبال ايران از جمله در تكميل نيروگاه بوشهر و تحويل سامانة اس‌300 نيز اسباب آن شده تا برخي در ايران از ضرورت تجديرنظر در مناسبات تهران- مسكو سخن به ميان آورند. اين در حالي است كه بعضي ديگر از كارشناسان ايراني بر اين باورند كه مقامات كشورمان بايد با در پيش‌ گرفتن ديپلماسي هوشمندانه‌تر در قبال روسيه، روابط را از جنبه‌اي سازنده‌ مورد بازبيني قرار دهند. مؤسسه ايراس براي تدقيق هر چه بيشتر اين موضوع گفتگويي را با آقاي حسن بهشتي‌پور، كارشناس مسائل روسيه ترتيب داده كه مشروح آن در ادامه از نظر مي‌گذرد.



آقاي بهشتي‌پور، اخيراً خانم كلينتون از موافقت روسيه با پيش‌نويس قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران خبر داده، ديدگاه شما در خصوص قطع و احتمال اين همراهي چيست؟
در ابتدا بايد به اين نكته توجه داشت كه ابتكار ديپلماتيك ايران در بيانية تهران وضعيتي غافل‌گيرانه را براي امريكا ايجاد كرد. هيلاري كلينتون شش ماه ديپلماسي امريكا را براي كسب موافقت چين و روسيه براي رأي مثبت به قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران بسيج كرده بود. پيش‌بيني او تا 24 ساعت پيش از صدور بيانية تهران نيز اين بود كه تهران شرايط مورد نظر تركيه و برزيل را نخواهد پذيرفت و رؤساي جمهور اين دو كشور دستاوردي را از سفر به تهران نخواهند داشت. اما وضعيت به گونه‌اي شد كه وزراي خارجة ايران، تركيه و برزيل با مذاكرات فشرده، نهايتاً در خصوص بيانية تهران به جمع‌بندي رسيدند و اين بيانيه آماده شد.
شايان توجه اينكه، مفاد بيانية تهران دقيقاً همان مواردي است كه وزاي خارجة بزريل و تركيه پيش از اين با مقامات غربي از جمله امريكا هماهنگ كرده و نقطه‌نظرات آنها را نيز در اين بيانيه لحاظ كرده بودند. در اين بيانيه شرايط برد- بردي طراحي شده بود كه واجد مزايايي هم براي ايران و هم براي گروه وين (روسيه، فرانسه و امريكا) باشد. در اين شرايط، وقتي خبر انتشار بيانية تهران منتشر شد و بازتاب بين‌المللي پيدا كرد، گويا ايران (به تعبير رسانه‌هاي غربي) يك گل دروازة غرب و به ويژه امريكا زده بود. ايران با اين اقدام خود ديپلماسي امريكا را در برابر يك عمل انجام شده قرار داد كه كه دو ويژگي داشت؛
اول اينكه، طراحي و اجراي اين بيانيه به وسيله كشورهاي در حال توسعه از جمله برزيل و تركيه انجام گرفت كه اين مسئله برخلاف گذشته بود كه طي آن همواره انگليس، آلمان، فرانسه و ... همواره پيش‌گام و محور بوده و از موضع «بالا» با ساير طرفين برخورد مي‌كردند. لذا چون ابتكار اين بيانيه در دست تركيه، برزيل و ايران بود و با تلاش آنها چنين بیانیة دقيقي طراحي شد، پذيرش آن براي غربي‌ها سنگين بود.
جنبة دوم مسئله اين است كه در شرايط موجود، مجموعه كشورهاي وين چه بيانية تهران را بپذيرند و چه نپذيرند، توپ در زمين آنها قرار دارد و آنها در شرايط دشواري قرار گرفته‌اند. با اين ملاحظه بود كه خانم كلينتون ظرف 24 ساعت تلاش كرد تا با حذف دو بند از پيش‌نويس قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران، موافقت چين و روسيه براي رأي مثبت به اين قطعنامه را به دست آورده، اين تحول را موفقيت خود قلمداد كند و از اين طريق فضاي ايجاد شده كه بعد از صدور بيانة تهران به نفع ايران بود را تغيير دهد. بنابراين، در قطعنامة چهارم تحريم عليه ايران، دو موضوع مهم حذف شده، يكي موضوع انرژي كه پيش‌تر بر آن بسيار تأكيد مي‌شد. به اين عبارت كه واشتنگتن تصريح داشت كه بايد تحريم‌هاي جديد موضوع انرژي از جمله فروش بنزين به ايران و خريد نفت از ايران را در بر گيرد. كه اين مسئله به ويژه با مخالفت چيني‌ها روبه‌رو شده بود.
بند دوم اين قطعنامه تأكيد بر تشديد تحريم‌هاي مالي و بانكي ايران بود. در شرايط جديد، امريكا بند مربوط به تحريم‌هاي انرژي را به صورت كلي حذف كرده و بند مربوط به تحريم‌هاي مالي و بانكي را نيز به صورت غیر الزام‌آور که جنبه توصيه‌اي دارد، مطرح كرده است. طبق‌ برنامه‌ريزي‌ها اين قطعنامه‌ قرار است در خردادماه بررسي و احياناً تصويب شود. چون دو مورد مورد مخالفت چين و روسيه در اين قطعنامه حذف و يا تخفيف داده شده، بنابراين، همان طور كه اشاره شد امريكا اميدوار است با تصويب اين قطعنامه و مانور تبليغاتي در اين خصوص، آن را موفقيت خود قلمداد كرده و پيروزي ايران را زير تأثير قرار دهد.
به اين اعتبار، امريكايي‌ها بر آنند تا در شرايطي با ايران وارد مذاكره شوند كه به اصطلاح دستشان خالي نباشد و چماق تحريم را همچنان در اختيار داشته باشند، تا بتوانند در مباحث مربوط به «هويچ تبادل سوخت» با ايران در مذاكرات هسته‌اي، موضع برتر خود را حفظ كنند.
بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه امريكايي‌ها تلاش كرده‌اند بين موضوع مبادلة سوخت در تركيه با موضوع ادامه غني‌سازي اورانيوم در ايران تفكيك قائل شوند. به اين ترتيب كه به تأكيد آنها، موضوع مبادلة سوخت به عنوان يك موضوع مستقل مي‌تواند زير نظر گروه وين انجام شود، اما مسئلة غني‌سازي اورانيوم بايد طبق قطعنامه‌هاي صادر شده، متوقف شده و روندهاي پيشين ادامه يابد. امريكا با اين تفكيك در صدد است تا نظر مثبت مسكو را جلب كند. از سوي ديگر، روس‌ها نيز از همان ابتدا تأكيد كرده‌اند كه با غني‌سازي اورانيوم در ايران بيش ازسطح توسعه و تحقيق مخالفند. هرچند آنها اين مخالفت را رسماً ابراز نكرده‌اند، اما در عمل تأكيد كرده‌اند كه با توليد سوخت‌ هسته‌اي در سطح صنعتي در ايران مخالفند، چرا كه ايران يكي از مشتريان بزرگ آنها در اين زمينه است و در صورت توليد سوخت هسته‌اي در ایران اين مشتري را از دست خواهند داد.
بنابراين، موضع روسيه از يك سو با توجه به اينكه دو بند مورد مخالفت اين كشور از قطعنامة چهارم حذف شده و از سوي ديگر به واسطة اينكه سياست آن کشور همواره اين بوده كه بجای وتوی قطعنامه‌ها علیه ایران که می‌تواند طرف آمریکایی را دلخور سازد شدت و يا به عبارتي جنبة منفي تحريم‌ها عليه ايران را كم کند تا لااقل توجیهی برای موضع غیردوستانه اين كشور در قبال تهران باشد. خدمتي كه روس‌ها از منظر خودشان به ايران مي‌كنند اين است كه به جاي مخالفت با قطعنامه‌اي كه به ناحق و ناروا عليه ايران در حال صدور است، تلاش مي‌كنند تا از شدت آن بكاهند. جالب تأمل اينكه آنها در اين راستا حتي رأي ممتنع نيز به قطعنامه‌هاي ضدايراني نداده، بلكه رأي مستقيم مثبت مي‌دهند.
اين موضوعي است كه ايران همواره از آن گله‌مند بوده و هست. به عبارتي، در حالي كه ايران موضوع مبادلة سوخت را به عنوان يك الگو مطرح كرده و اين مسئله حركت مثبتي است و هم مسكو و هم واشنگتن به سازنده‌ بودن آن اعتراف دارند، لذا قاعده بر اين است كه حركت مثبت با حركت مثبت پاسخ داده شود. با اين ملاحظه، اساساً پاسخ اقدام مثبت را از سوی هر کشوری باشد با پاسخ منفينمی دهند. . در اين زمينة خاص، صدور قطنامة تحريم عليه ايران پاسخي منفي به ابتكار ايران، تركيه و برزيل است و اين اقدام با هيچ چهارچوبي منطبق نيست. به اعتقاد بنده، امريكا اين اقدام را از اين جهت در دستور قرار داده تا نشان دهد كه دست اين كشور در مذاكرات دربارة ايران از جمله در مذاكرات گروه وين به اصطلاح «پر» است. اما چرا روسیه باید فریب این بازی را بخورد بر بنده مشخص نیست روس ها چگونه حاضر می شوند که افکار عمومی دنیا از انها برداشت یک کشور دنباله رو آمریکا را داشته باشد؟ پاسخ این سئوال به بد بفهمی روسیه از منافع بلند مدتش در قبال ایران باز می گردد.

به‌رغم استقبال مسكو از بيانية تهران، به ظاهر مقامات كرملين تصميم خود را براي همراهي با واشنگتن براي تشديد فشار‌ها عليه ايران گرفته‌اند. به عبارت ديگر، اين گونه به نظر مي‌رسد كه رفتار روس‌ها در قبال قطعنامة چهارم تحريم با قطعنامه‌هاي پيشين متفاوت است. به اين نحو همراهي آنها با واشنگتن بيشتر و فشار آنها بر ايران براي تسليم شدن بيشتر است. نظر شما در اين خصوص چيست؟
تا كنون كلاً پنج قطعنامه عليه ايران صادر شده كه سه مورد جنبة تحريمي و دو مورد جنبة توصيه‌اي داشته ‌است. غربي‌ها مرحله‌ به مرحله تلاش‌ كرده‌اند كه تحريم‌ها را افزايش دهند. در قطعنامة چهارم نيز اين رويه ادامه يافته، اما نه به اندازه‌اي كه قبلاً مطمح‌ نظر امريكا بوده است. در اين ميان، روسيه به طور مشخص رويه‌اي تعاملي را با امريكا در پيش گرفته و درصدد است اين رابطه را به نوعي تعريف كند كه بتواند با اين كشور در موضوعات مورد اختلاف به يك راهكار مشتركي دست يابد. چرا كه امريكا، و روسيه در زمينه‌هاي مختلف از جمله در نحوة برخورد با ايران با يكديگر اختلاف دارند.
در اين مسئلة خاص، مسكو در صدد است كه اولاً بر اساس منافع ملي خود به گونه‌اي رفتار كند كه مناسبات آن با ايران به گونه‌اي جدي دچار چالش نشود و از سوي ديگر، مشكلات خود را با غرب حل كند. اما روسیه به این واقعیت توجه ندارد که همراهی روسیه با آمریکا در بحث افزایش فشار بر ایران علاوه بر آنکه موقعیت روسیه را دربین مردم ایران بیش از گذشته تضعیف می کند بر وضعیت و اعتبار بین الملی روسیه تیز تاثیر بسیار بدتری خواهد داشت چرا که تلقی بین المللی از روسیه در سطح یک قدرت درجه دو که تابع سیاستهای دیکته شده از سوی واشنگتن است ، تنزل می دهد.
بعضی‌ بر اين باورند كه دلیل این همراهی روسیه کسب کمک‌های اقتصادی غرب است. در پاسخ به این نظر باید گفت كه اين مسئله واقعيتي است كه روس‌ها نيز خود به آن رسيده‌اند. آنها به خوبي مي‌دانند كه براي احياء و توسعة صنايع خود به سرمايه‌ نياز دارند و بيشتر سرمايه‌ها در غرب است. لذا مانند چين درصددند فضا را به نحوي آماده كنند تا سرماية بيشتري را جذب كرده و نه تنها از امريكا، بلكه از كليه كشورهاي غربي كمك‌هاي اقتصادي دريافت كنند. اما بايد به اين مهم توجه داشت كه اين مسئله نباید به امريكايي شدن روسيه منتهی شود. يعني از اين منظر، بر الگوی چیني توسعه تأكيد دارند. چینی‌ها آمریکایی نشدند، بلکه می‌خواهند به قدرت اقتصادی آمریکا برسند.
بنابراین نبايد اين گونه تصور كرد كه چون روسيه در پي توسعه اقتصادي است و چون درهاي اقتصاد خود را به روي غربي‌ها باز كرده، پس باید هر سیاستی که واشنگتن می‌خواهد را اجرا کند. برای مثال، روسيه براي «امريكا» شدن، بايد قبل از هر چیز بتواند منافع ملی خود را به خوبي بشناسد و مهم‌تر از ان در ارتباط با سایر کشورها اين منافع را تعریف کند.
اين تفكر‌ملي‌گرايانه كه هم‌اكنون در روسيه حاكم و تبلو ر آن در سیاستهای پوتين و مدويديف مشهود است، به دنبال احياء نقش روسيه به سان دورة روسية تزاري، اما به شكل جديد آن در قرن 21 است. روس‌ها به واقعيت عقب‌ماندگي صنايع اين كشوراعتراف دارند، اما زماني كه آقاي يلتسين درهاي اقتصادي روسيه را براي سرمايه‌گذاري غربي‌ باز كرد، فساد مالي شديدي به ويژه از سوي اوليگارش‌ها و سرمايه‌داران خانوادگي از جمله برزفسكي، گوزينسكي، خادوركفسكي و آبراموويچ كه در ظرف مدت کوتاهی ميلياردر شدند، فضاي اقصادي اين كشور را ورطة نابودي برد و حتي وضعيت آن را از دورة شوروي بدتر كرد.
لذا پوتين و مدويدف با عنايت به تجربة دهة 1990 و غرب‌گرايي آن دورة، مي‌دانند كه باز كردن درهاي اقتصادي روسيه به سوي غرب بايد به تدريج و طبق برنامه صورت گيرد تا فساد و نابساماني دهة 1990 مجال بروز و ظهور نيابد. بنابراين نبايد تصور كرد كه به صِرف اينكه روس‌ها در پي توسعة اقتصادي به كمك غرب هستند، لذا در همگرايي كامل با غرب را پذيرفته‌ و مي‌خواهند از جمله در مورد ايران با غربي‌ها مصالحه كنند. اين گونه نيست، روس‌ها مي‌دانند كه اگر در شرايط حاضر به همگرايي اقتصادي با غرب معطوف نشوند، عملاً با شرايط موجود نمي‌توانند وضع اقتصادي كشورشان را بهبود دهند. آنها مي‌دانند كه نياز به سرمايه‌گذاري خارجي دارند. اما تفكر توسعة ملي، چه غلط و چه درست، درحالي عملياتي شدن است. بنابراین در مناسبات خارجی روسیه بدون همراهی و کمک به کشورهایی مانند ایران روسیه نمی تواند اهداف خود را به پیش ببرد .
بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه بدون شك طي سال‌هاي اخير ايران يكي از مؤلفه‌هاي تأثير‌گذار بر روابط مسكو و واشنگتن بوده و است. اما اين بدان معنا نيست كه كل رفتاري كه هم‌اكنون از سوي روسيه سر مي‌زند متأثر از اين است كه امريكا در صدد نفوذ در اين كشور است و يا اينكه روسيه در صدد امريكايي شدن است. من با اين ديدگاه شديداً ‌مخالف هستم. مسئله غربي‌ شدن و امريكايي شدن روسيه در ميان نيست. روسيه در حال به منصة ظهور رساندن يك نوع ملي‌گرايي است، اما در همين بين نوعي تعامل با غرب را همچون دوره دنگ شيائوپنيك درچين در دستور دارد.
بنابراين، اگر بخواهیم واقع‌بين باشيم، بخشي از نوع رفتار روسيه در قبال ايران متأثر از امريكا و بخشي ديگري از آن متأثر از رفتارهاي ايران است. و بخش دیگر ناشی از کج فهمی روسیه از منافع بلند مدت خود است . بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه روس‌ها هنوز به اين نتیجه مهم نرسيده‌اند كه منافعشان اين نيست كه «تمام تخم‌مرغ‌هاي خود را در سبد غرب بگذارند». آنها حتماً مي‌دانند كه ايران در جايگاهي است كه آنها نمي‌تواند به صورت دلخواه و در هر زمان ممكن با كارت آن بازي كنند. هرچند قبلاً اين مسئله مطرح بوده كه روسيه هميشه با كارت ايران بازي كرده، اما واقعيت اين است اين گونه نيست كه تهران همواره دست‌ و پا بسته باشد و روس‌ها هر وقت تمايل داشته باشند بتوانند با كارت ايران بازي كنند.
به عنوان مثال، بيانة تهران و ديپلماسي كه ايران در اين باره به نمايش گذاشت، به خوبي به روس‌ها نشان داد كه وقتي اينچنين امريكا، انگليس و فرانسه در عمل انجام شده قرار مي‌گيرند و نمي‌توانند روند تحولات در مورد ايران را پيش‌بيني كنند، لذا اين امكان وجود دارد كه روس‌ها نيز در قبال ايران غافل‌گير شوند. روس‌ها بايد توجه داشته باشند كه ديپلماسي يك روند يك طرفه نيست و قطعناً بايد دو سويه باشد، تا دو طرف در مورد منافع به تفاهم برسند.
به باور من، بايد هرچه سريع‌تر هيأتي از تهران راهي مسكو شده و با هدف يك شروع مجدد، گفتگوهايي را با طرف روس بر اساس بيانة تهران آغاز كند. در اين بين، بايد وضعيت موجود براي طرف روس‌ به خوبي وضعيت تشريح شود، اما از موضعي «بالا»، هم‌اكنون موقعيت ايران در سطح بالايي قرار دارد و نسبت به يك ماه پيش بسيار بهتر شده است. ولو اينكه،‌ امريكا، انگليس و روسيه اين موضوع را انكار كنند و از اين مسئله ناراحت باشند.
در برخي منابع از تدوين راهبرد سياست خارجي جديد روسيه سخن به ميان آمده كه در آن بر عنصر غرب‌گرايي با هدف توسعة اقتصادي روسيه تأكيد بسيار شده است. تأثير اين راهبرد جديد بر روية مسكو در قبال تهران را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
در اين زمينه من مجدداً ‌به دو موضوع تأكيد مي‌كنم، اول، تجربة دهة 1990 روسيه در همگرايي با غرب كه از سوي يلتسين پي‌گيري شد و شكست آن به وضوح به اثبات رسيد. يلتسين بر اساس اين سياست، درهاي اقتصاد روسيه را به سوي غرب و شركت‌ها غربي باز كرد، اما اين راهبرد با آنچنان شكستي مواجه شد كه هم‌چنان اثرات مخرب آن را مردم اين كشور لمس مي‌كنند. لذا پوتين و مدويديف مي‌دانند كه تكرار تجربة دهة 1990 يلتسين به عبارتي تكرار شكست اين دهه است. ارزيابي من اين است كه ملي‌گرايي روسي كه در حال شكل‌‌گيري است بر اين مهم متمركز شده كه در عين بهره‌مند شدن از كمك‌ها و سرمايه‌گذاري غرب براي احياء اقتصادي، دنباله‌روي غرب نباشد، چرا كه همان طور كه اشاره شد،نتبجه اين سياست تكرار همان وضعيت دهة 1990 يلتسين است.
در اين بين بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه ايران در اين معادله يكي از طرف‌هاي بسيار تأثير‌گذار است كه مي‌تواند كمك روسيه باشد و يا با اتخاذ مواضع مشترك با اين كشور (در بسياري از زمينه‌ها) به منافع هر دو كشور مساعدت كند. اين وضعيتي است كه اخيراً بين ايران و تركيه و برزيل شكل گرفته و مي‌تواند بين ايران و روسيه نيز شكل بگيرد. بايد به اين مهم نيز عنايت داشت كه مذاكره، تعامل و گفتكو با روسيه نيازمند شناخت ادبيات، مردم و نوع رهبران اين كشور است.
تعاملات تهران با مسكو نبايد از جنس تعاملات ايران با غرب باشد. بخشي از مشكلات موجود در روابط ايران با روسيه مربوط به توجه نکردن به اين شناخت است. لذا نبايد تمام مشكلات در روابط تهران- مسكو را ناشي از رفتارهاي روسيه دانست، بلكه بخشي از اين مشكلات به رفتارها و روية ايران نيز مربوط است. با اين ملاحظه، رويكرد ايران در قبال روسيه بايد قاطع، مبتني بر منافع ملي، اما بر ادبيات و نوع تعامل خاص روسي استوار شود كه كاملاً ‌متفاوت با نوع تعامل با كشورهاي غربي است و شرايط و ويژگي‌هاي خاص خود را دارد.
با توجه به نوع برخوردهاي اخير مسكو در قبال تهران، برخي در ايران از ضرورت تغيير متقابل رويكرد ايران در قبال روسيه سخن به ميان مي‌آورند، ديدگاه شما در اين زمينه چيست؟
قطعاً مخالفم. به جاي اينكه ايران به دنبال قطع و يا كاهش روابط با روسيه باشد كه بدون شك به نفع غرب و از جمله امريكا است، بايد ديد كه مشكل كجاست. نبايد اين گونه تصور كرد كه همة مشكل از جانب روسيه است، بلكه بايد ارزيابي مجددي از رفتارهاي خود نيز داشته باشيم. بايد ببنيم چگونه مي‌توانيم منافع خود را تأمين و موضع خود را حفظ كنيم. در اين زمينه بايد در نوع رابطة تعاملي ايران با روسيه بازنگري شود. لذا دوستاني كه معتقد به كاهش سطح روابط با روسيه هستند، به نظر من بايد به دنبال بازبيني نوع تعاملات با اين كشور باشند. شايد نياز به بازنگري اين روابط باشد، اما نه از باب كاهش يا افزايش سطح روابط، بلكه از باب اين كه تهران در كجاي روابط خود با مسكو اشتباه كرده، كجا بايد قاطعنانه‌تر عمل‌ مي‌كرده كه نكرده و كجا بايد با زبان و ادبيات خاص روسي وارد عمل مي‌شده كه نشده است.
در اين زمينه، بايد نوع روان‌شناسي رهبران كرملين نيز به طور دقيق مورد توجه قرار گيرد كه در يك مصاحبه مجال پرداختن به آن نيست. ضمن آنکه طرف روسیه هم باید نگاه خود را تغییر دهد روس ها فکر نکنند ایران تا ابد به انها نیاز مند است و هر بازی که خواستند می توانند با قطعنامه ها علیه ایران انجام دهد. ایران کشور تاثیر گذاری در سطح منطقه است که بخوبی می داند چگونه اقدام های غافلگیرانه را برای کسانی که منتفعش را نادیده می گیرند، سازمان دهی کند
در صورت رأي مثبت روسيه به قطعنامه چهارم تحريم عليه ايران، آيندة همكاري‌هاي تهران و مسكو از جمله در حوزة نظامي (اس‌300)، نيروگاه بوشهر و صنايع هوايي را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
اولاً بايد يين مسائل و جنبه‌هاي مختلف روابط ايران و روسيه تفكيك قائل شد. به اين معنا كه روس‌ها از همان ابتدا موضوع نيروگاه بوشهر را از موضوع هسته‌اي و تحريم‌ها تفكيك كرده‌ و بر اين تفاوت تأكيد دارند. نكته دوم بحث اس‌300 و صنايع هوايي است كه مشمول تحريم‌هاي قطعنامة‌ چهارم است. در اين مورد، بايد ديد آيا روس‌ها به اين قطعنامه‌ رأي مثبت مي‌دهند يا خير (كه به احتمال بسيار زيادي رأي‌ مثبت مي‌دهند). در اين صورت، همكاري‌ در صنايع هوايي و از جمله در تحويل سامانة اس‌300 به ايران تعاملات دچار مشكل خواهد شد.
اما بايد به اين نكته توجه داشت كه ايران، همچناني كه تاكنون ديپلماسي هوشمندانه‌اي داشته، مي‌تواند با يك حركت غافل‌گيرانة ديگر، فضاي بازي امريكا در مناسب تهران- مسكو را تغيير دهد. به اين معنا كه معادله قابل تغيير است، يعني اين گونه نيست كه واشنگتن به دلخواه و در هر زمان بتواند در روابط ايران و روسيه از جمله در قالب قطعنامه‌هاي مختلف خدشه وارد نمايد. اين معادله را بايد با طرف روسي حل كرد و به اين منظور بايد با مسكو وارد مذاكرات جديدي شد.
ديگر اينكه، نبايد كار را تمام شده ديد. به اين معنا كه همين قطعنامة چهارم نيز قابل پيش‌گيري است. در اين زمينه بايد منتظر نامة ايران به آژانس و توافق ايران با گروه وين براي تبادل سوخت هسته‌اي شد و ديد كه آيا ايران در قبال كشورهايي كه مايل به پايان يافتن موضوع هسته‌اي ايران نيستند، مي‌تواند با اتخاذ يك ديپلماسي هوشمندانه، اقدامات آنها را خنثي كند. لذا شايد اساساً قطعنامة جديدي عليه ايران صادر نشود تا منتظر آن شويم كه آيا روسيه به آن رأي مثبت مي‌دهد يا خير. بنابراين بايد با اتخاذ مهارت ديپلماتيك اساساً در پي ممانعت از صدور قطعنامة جديد بود. در اين بين، ادامة حركتي كه منجر به صدور بيانة تهران شد مي‌تواند مفيد به فايده بوده و مانع صدور قطعنامة جديد شود.
در هر حال، حتی اگر روسیه باز هم اصرار دارد منافع بلند مدت خود را با بازی رآی دادن به قطعنامه‌های تحمیلی از سوی آمریکا ادامه دهد، بطور قطع هزینه آن را خواهد پرداخت.
با تشكر از آقاي بهشتي‌پور كه وقت خود را در اختيار مؤسسه ايراس قرار دادند.