دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نصوح که بود و ماجرای توبه نصوح چیست؟

  1. #1
    کاربر فعال سایت
    رشته تحصیلی
    کلام,فقه,اصول,
    نوشته ها
    4,108
    ارسال تشکر
    27,914
    دریافت تشکر: 19,740
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    kamanabroo's: جدید150

    پیش فرض نصوح که بود و ماجرای توبه نصوح چیست؟

    نصوح که بود و ماجرای توبه نصوح چیست؟

    نصوح مردی بود كه چهره و صدایش مانند زنان بود، لیك شهوتش كامل و بیدار بود .
    در حمام شهر ، زنان را می شست و كیسه می كشید و از این راه كسب رزق و هوس می كرد و كسی از این داستان خبری نداشت.
    بارها خواسته بود از این كار دست بكشد و به درگاه خدا بازگردد و هر بار توبه و عهد و پیمان می شكست و باز هم ادامه می داد. آن عشیق دختران خسروان را زین طریق خوش همی مالید و میشست.

    روزی به نزد پیری از عرفا رفت و از او خواست تا برایش دعا كند، پیر تبسمی كرد و گفت: خداوند توفیق این كار را به تو می دهد تا اینكه یك روز دختر پادشاه به حمام آمد از قضای روزگار گوهری از دختر حاكم در حمام گم شد. پس درها را بستند و گفتند كه همه باید عریان شوند...
    و نصوح را از روى احترام مجبور به عریان شدن نكردند با این حال خطر آنچنان نزدیك بود كه حد نداشت زیرا خارج از اینكه آبرویش می رفت محكوم به اعدام هم می شد.
    رنگ از روی نصوح رفت و ضعف تمام وجودش راگرفت. آن‏ نصوح از ترس در خلوتی در آمد در حالی که رویش زرد و لبش كبود از خشیت مرگی که پیش چشم خویشتن می دید بر خود همچو برگ سخت می لرزید.
    بارها گوشه ای با خدا خلوت كرد و به عجز و لابه و ناله و درآمد كه خداوندا برگشته‏ام توبه ‏ها و عذرها بشكسته‏ام ای خدا آن كن كه سزاوار تو است...
    خلاصه غلط كردم در همین حین به نزد او آمدند و گفتند كه همه عریان شدند و گوهر پیدا نشد و باید كه تو هم عریان شوی نصوح از حال رفت انگار روح از تنش خارج شد در همان لحظه آن گوهر در كف حمام پیدا شد و دیگر او را عریان نکردند.
    نصوح به هوش آمد و همه برای عذر خواهی از او به دستبوسی اش آمدند دختر پادشاه هم پیغام فرستاد كه فقط نصوح باید او را بشوید.
    اما این بار نصوح عهدی بسته بود و تلخی مرگ را حس كرده بود و قدرت بازگشت به سوی ناپاكی را نداشت. و لذا بسان شیری كه از پستان حیوانی خارج می شود و بازگشتی در او نیست، نصوح از حمام رفت.
    شب تا صبح را به تزرع و ندامت و زاری به درگاه خدای تعالی و بیزاری از گناه می گذراند و صبح تا شب را به كار سخت در بیابان و كوه با پای برهنه سنگ بر پشتش حمل می كرد و استغفار می گفت.

    توبه ای كردم حقیقت با خدا
    نشكنم تا جان شدن از تن جدا
    بعد آن محنت كه را بار دگر
    پارود سوی خطر الا كه خَر



  2. کاربرانی که از پست مفید kamanabroo سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: آثار استغفار و توبه
    توسط Non-Existent در انجمن مناجات
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd November 2008, 11:44 AM
  2. خبر: ماجرای وبلاگ دختر مک کین چیست؟
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار وب و اینترنت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 3rd November 2008, 12:17 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •