زنان نامدار شاهنامه

<H3>قسمت ششم از مقاله " زنان سرباز نامدار تاریخ"</H3>

الف - آدمیرال آرتمیز

ب- زنان نامدار شاهنامه



اگر شخصیت زن را در شاهنامه فردوسی مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم می‌بینیم زن نه تنها در هر گونه عملیات قهرمانی و لشکرکشی‌ها و موفقیت‌ها و عدم موفقیت‌های پادشاهان و پهلوانان به طور مستقیم و یا غیرمستقیم نقشی موثر داشته است که خود می‌تواند لااقل موضوع یک کتاب جداگانه گردد، بلکه زنان سرباز نامداری به‌چشم می‌خورند که خود رأساً در جنگ‌ها شرکت نموده و عده‌یی را رهبری کرده و یا با فداکاری و درایت و هوش بی‌نظیر خود مسیر وقایع تاریخی را غالباً تغییر داده‌اند که می‌تواند اثر بدیعی را بنام تجزیه و تحلیل حماسه زنان شاهنامه به وجود آورد.

در این بررسی کوتاه سعی شده است بدون طولانی کردن کلام از میان تعداد زیادی زنان قهرمان شاهنامه به‌طور نمونه چند تن را معرفی نمائیم:
1-سین‌دخت

مهراب پادشاه کابلستان از خانواده ضحاک است. شاه از سام خواسته است که به کابلستان لشکرکشی کرده و آنجا را به خاک و خون بکشد.
زال عاشق رودابه دختر مهراب است. سین‌دخت زن مهراب و مادر رودابه است و زنی با کفایت و درایت می‌باشد. وقتی می‌فهمد سام به کابلستان لشکر خواهد کشید شخصاً برای دیدن او حرکت کرده و به نزد سام می‌رود و با او به صحبت می‌پردازد و سین‌دخت می‌خواهد سام را از این لشکرکشی منصرف نماید.

دل بی‌گناهان کابل مسوز که آن تیرگی اندر آید بروزاز آن ترس کو هوش و زور آفریددرخشنده ناهید و هور آفرید

سام از هوش خرد سین دخت متعجب می‌شود.

زجائی کجا مایه چندین بودفرستادن زن چه آیین بودچو دید آن‌چنان پهلوان پر خرد ستائید او را چنان چون سزد

مجدداً سین دخت با بیان نغز و هوشمندانه خود می‌خواهد سام را بر سر آشتین آورد.

چنین گفت سین دخت با پهلوان که بارای تو پیر گردد جوانبزرگان زتو دانش آموخته به تو تیره گیتی برافروختهبه داد تو شد بسته دست بدی به گر زت گشاده ر ه ایزدی

به این ترتیب سام نرم می‌شود و به او قول مساعدت می‌دهد و سین دخت می‌گوید اگر کسی اشتباه و خطائی کرده است چرا مردم کابل بایستی نابود شوند:

اگر ما گنه کار وبد گوهریم بدین پادشاهی نه اندر خوریمگنه کار اگر بود سهراب بود ز خون دلش مژه بر آب بودسر بی‌گناهان کابل چه کرد کجا اندر آورد آید بگردهمه شهر زنده برای تواند پرستنده‌ی خاک پای تواند

سام از شاه اجازه می‌خواهد از گناه مردم کابل صرف‌نظر شود. بر اثر هوش و کفایت و سخن دانی سین دخت نتایج زیر حاصل می‌شود:
- شاه ایران وساطت سام را می‌پذیرد.
- سام اجازه می‌دهد که زال با دختر سین دخت، رودابه ازدواج کند.
- از قتل و خونریزی جلوگیری می‌شود و کابل از خطر انهدام نجات می‌یابد.

2- گردآفرید


سهراب به تحریک افراسیاب به ایران حمله کرده و فرمانده ارتش ایران را از میان می‌برد گردآفرید خواهر کژدم زن شجاع و دلیریست که در جنگ‌آوری مشهور و بی پروا است و به قول فردوسی هرگز در جهان مردی نظیر او دیده نشده است. گردآفرید هنگامی که می‌فهمد هژیر فرمانده سپاه ایران به دست سهراب منکوب شده است بدون هیچ‌گونه تردیدی سلاح نبرد را می‌پوشد.

چو آگاه شد خواهر کژدهم که سالار آن انجمن گشت گمغمین گشت و برزد خروشی به درد برآورد از دل یکی باد سردکه بدنام آن دخت گرد آفریدزمانه زما در جهان ناوریدچنان ننگش آمد زکار هژیر که شد لاله رنگش به کردار قبربپوشید درع سواران به جنگ نکرد اندر آن کار جای درنگنهان کرد گیسو به زیر زره برافکند بند زره را گره

گردآفرید از دژ پایین می‌آید و مانند شیری سوار بر باد پای می‌شود و مانند پهلوانی در مقابل سپاه دشمن قرار می‌گیرد و مانند رعد می‌غرد و مبارز می‌خواهد و می‌گوید کدام یک از شجاعان و جنگجویان و فرماندهان کار کشته که خود را در جنگجوئی و دلاوری همانند نهنگ می‌داند، پیش می‌آید که با من جنگ آزماید.

فرود آمد از دژ به کردار شیرکمر بر میان باد پائی به زیر به پیش سپاه اندر آمد چو گرد چو رعد خروشان یکی دید گردکه گردان کدامند و نام آوران دلیران کار آزموده سرانکه بر من یکی آزمون را به جنگ بگردد به سان دلاور نهنگ

3- زن گشتاسب

ترک‌ها به بلخ تاخته و آنجا را به غارت گرفته و مردم را قتل عام نموده‌اند. لهراسب با اینکه با آنها دلیرانه رزم کرده ولی کشته شده‌ است.
گشتاسب در این موقع شاه سیستان است و زن او در نزد لهراسب می‌باشد. این زن دارای یک دنیا احساس و در عین حال محتاط و خیلی عاقل و هوشمند می‌باشد. برای نجات بلخ از دست ترکان به شیوه‌ی آنها لباس می‌پوشد و اسبی از اصطبل سوار شده و به سرعت راه سیستان را که شوهرش گشتاسب در آنجا بوده است، در پیش می‌گیرد. ناراحت و مضطرب برای آنچه در بلخ گذشته، بدون اینکه خواب به چشمش آید شب و روز راه می‌پیماید، به‌ طوریکه در هر روز راه دو روز را طی می‌کند تا به نزد گشتاسب می‌رسد و به او خبر می‌دهد که یک سپاه تورانی به بلخ آمده و لهراسب کشته شده و روز از این واقعه شب تاریک و پر از درد و رنج شده است.

زنی بود گشتاسب را هوشمندخردمند و دانا و رایش بلنداز آخر چمان باره‌ای بر نشست به کردار ترکان میان را به بستاز ایران ره سیستان بر گرفت وز آن کارها مانده اندر شگفتنخفتی به منزل چو برداشتی دو روزه به یک روز بگذاشتی چنین تا به نزدیک گشتاسب شدبه آگاهی درد لهراسب شد

گشتاسب ابتدا کار را سهل می‌پندارد و زنش به او می‌گوید که موضوع خیلی جدی‌تر از آنست که تصور می‌کنی:


چنین داد پاسخ که یاوه مگوی که کاری بزرگی که آمدش رویشهنشاه لهراسب را پیش بلخ بکشتند شد بلخ را روز تلخوز آنجا بنوش آذر اندر شدند ز دوهیر بد را همه سر زدندزخون‌شان فروزنده آذر بمرد چنین بد کسی خوار نتوان شمردببردند بس دخترانت اسیر چنین کار دشوار آسان مگیر

و اضافه می‌کند که تمام دختران تو را اسیر کرده‌اند و به آفرید دختر تو را که وزش نسیم به او دسترسی نداشت، تاج از سرش برداشته‌اند و ظلم‌های ناگفتنی کرده‌اند و طوری با احساس صحبت می‌کند که اشک‌های خونین از چشم شوهرش جاری می‌شود و گشتاسب چنان تحت تاثیر قرار می‌گیرد که فوراً برای نجات بلخ لشکر می‌آ‌راید و حرکت می‌کند.
ادامه دارد...


نویسنده : دکتر میر حسن عاطفی