تضاد منافع و گره هاي پردردسر


درس پنچاه وهفتم



214- صحنه هاي تک منظوره
استفاده از صحنه هاي کوتاه و اتصال دهنده تک منظوره در ساختار رمان اپيزوديک بسيار مهم است. اين نوع صحنه ها بدون اينکه روند قبلي داستان را پيچيده کنند، سرعت آن را افزايش مي دهند.
صحنه تک منظوره وقفه اي کوتاه و ناگهاني است و فقط يک هدف دارد: نکته اي آني را بيان کند. در حقيقت حادثه و فاصله کوتاهي است که بين دو حادثه طولاني جاي گرفته است.
مثال (اواسط داستان): موقع مسابقه قايقراني، بادبان قايق قهرمان پاره شده، پاروزنانش مست هستند و لنگرش شل و ول است. فرمانده قايق اوست و سعي مي کند قايق را کنترل کند. چون به 000/10 دلار جايزه مسابقه شديداً احتياج دارد.
نويسنده حادثه را با تقلاي قهرمان براي شناور نگه داشتن قايق، تمام مي کند. و بعد صحنه تغيير مي کند. همسر و مادر قهرمان در حال تماشاي مسابقه هستند.
مثال: برنيس بازوي مادرش را گرفت و غرغرکنان گفت: «مامان مي ترسم. مشکلي برايش پيش آمده.» زن گوشتالو دوربينش را روي صورتش تنظيم کرد:
«روزي که مي خواستي باهاش ازدواج کني چه به ات گفتم؟ نگفتم که او هميشه بازنده است؟»
«تو را خدا بس کن مامان. من دوستش دارم. دارد اين کار را براي من مي کند.»
«اگر تو هم او را مثل من مي شناختي، آن وقت واقعا نگران مي شدي.»
«مثلا تو چه از او مي داني که نمي دانم؟»
«شوهر احمقت شنا بلد نيست.»
دهان برنيس از تعجب باز ماند و دوربين را بيشتر به چشمانش چسباند.
اين صحنه سريع و تک منظوره فقط يک نکته آني را فشار مي کند. قهرمان در اقيانوس است و شنا بلد نيست. سپس نويسنده دوباره به صحنه قهرمان و قايق برمي گردد. بادبان مي افتد و دکل دو تکه مي شود و يکي از پاروزن ها به دريا مي افتد. اين حادثه داستان، طولاني تر و پيچيده تر است.
صحنه تک منظوره بين دو حادثه طولاني تر و پيچيده تر قرار مي گيرد و ضمن اينکه ناگهان است، تغيير سرعت داستان را نيز تسريع مي کند. اما اين صحنه مقدمه و پايان ندارد و از وسط شروع مي شود. چرا که مقدمه آن در صحنه قبل از آن و پايانش در صحنه بعد است.
استفاده از صحنه هاي کوتاه و اتصال دهنده تک منظوره در ساختار رمان اپيزوديک بسيار مهم است. اين نوع صحنه ها بدون اينکه روند قبلي داستان را پيچيده کنند، سرعت آن را افزايش مي دهند.


215- گره افکني

نويسنده هنگامي مي تواند در داستان گره افکني کند که حوادث منافع شخصيت ها در تضاد با يکديگر باشد. تضاد منافع، گره هاي پر دردسري ايجاد مي کند و شخصيت ها درصدد پيدا کردن راه حل بر مي آيند تا اين گره ها را بگشايند. گره هايي که در زندگي شخصيت ها ايجاد مي شود و آنها را به ستوه مي آورد بايد حاصل ترکيب دقيق طرح (بسط داستان) و حوادث (اتفاقات زندگي شخصيت ها) باشد.
گره افکني ها (ساده و پيچيده) بايد مثل رودهاي جنگل به نرمي و با سرعت هايي متفاوت در رمان جريان داشته باشند و خواننده هيچ گاه احساس نکنند که نويسنده در حال گره افکني است. به بيان ديگر خواننده نبايد آنقدر حواسش به روند کار نويسنده برود که از خواندن دست بردارد و از خود بپرسد: « آيا حادثه غافلگير کننده باعث چرخش در خط طرح داستان شد يا چرخش غافلگير کننده خط طرح باعث شد تا شخصيت ها با حادثه درگير شوند؟» بلکه بايد چنان در نوشته غرق شود که اصلاً به نحوه رخ دادن حوادث نمايشي و بسط خط طرح توجه نکند.
داستان: جواني بيکاره و دختري ثروتمند عاشق يکديگر شده اند و مي خواهند با هم ازدواج کنند. خانواده دختر به خاطر وضع بد اقتصادي پسر با اين ازدواج مخالف اند و معتقدند وي به طمع ثروت دختر مي خواهد با او ازدواج کند. آنها دخترشان را تهديد مي کنند که در صورت ازدواج با پسر، او را از ثروت شان محروم خواهند کرد. خانواده پسر نيز به دليل اينکه دختر در بند اعتقادات مذهبي نيست و سر به هواست با ازدواج آنها مخالف اند. بنا به عقايد قديمي آنها، وي در صورت ازدواج با دختر خواهد مرد.
در رمان دو نوع گره افکني اصلي داريم: ساده و پيچيده گره افکني ساده به سرعت حل و تمام مي شود. اما گره افکني پيچيده تداوم دارد و نامحدود است. گره افکني ساده باعث رخ دادن چند حادثه و بعد تمام مي شود، اما گره افکني پيچيده مدتي است ادامه پيدا مي کند و قبل از اينکه تمام شود گره پيچيده ديگري به داستان مي زند. به علاوه گره افکني ساده و پيچيده تأثيرات متفاوتي بر روابط شخصيت ها و خط طرح مي گذارند. از طريق سه معيار مطمئن زير مي توان مشخص کرد که گره افکني ساده يا پيچيده:
1- ميزان اهميت سود يا زيان حاصل از گره گشايي.
2- نوع تغيير شخصيت پس از گره گشايي.
3- کشف گره گشايي هاي غير منتظره ديگر.
يکي از چندين خط داستاني رمان «زوج با تربيت خانوادگي متفاوت،» داستان سنتي اي است که قبلاً نقل کرديم. تأثيري که روابط آنها در کل رمان بر زندگي اشخاص ديگر مي گذارد بستگي به نوع گره هاي زندگي آنها و نتيجه گره گشايي ها دارد.

1) گره افکني ساده: سود و زيان: زوج جوان ازدواج مي کنند و مطمئن هستند که خانواده هايشان به قول شان درباره قطع روابط با آنها پايبند نخواهند بود. آنها هر دو آدم هاي درستکاري هستند و خانواده آنها فقط مي خواستند آنها را امتحان کنند. بعد از ازدواج نيز خوشبخت مي شوند.
گره افکني پيچيده: خانواده هايشان آن دو را طرد و آنها ازدواج مي کنند. بعد از ازدواج نيز خانواده هايشان همچنان آنها را اذيت مي کنند وفاداري آنها نسبت به خانواده هايشان باعث اختلاف بين آنها مي شود و مشکل شان لاينحل مي ماند.
2) گره افکني ساده: تغيير شخصيت: آن دو با يکديگر ازدواج مي کنند. خانواده هايشان نيز با آنها آشتي و آنها به خوبي و خوشي با هم زندگي مي کنند. مرد از ثروت زن استفاده مي کند و زن به مذهب مرد مي گرايد. خانواده هاي آنها نيز به سرعت با هم دوست مي شوند. شخصيت آن دو نيز کمي تغيير مي کند.
گره افکني پيچيده: آنها با هم ازدواج مي کنند و از خانواده هايشان طرد مي شود اما سر پول و مذهب با هم اختلاف پيدا مي کنند. زن مجبور مي شود کار کند و نمي خواهد بچه دار شود. مرد نيز تصميم مي گيرد. نويسنده اي مذهبي شود و مي خواهد زنش بچه دار شود. شخصيت آنها به طور اساسي تغيير مي کند و اين تغييرات معنيدار است.
3) گره افکني ساده: گره گشايي هاي مختلف: آنها تصميم مي گيرند ازدواجشان را تا موافقت خانواده هايشان به تأخير بيندازند. با هم زندگي مي کنند و دختر حامله مي شود و چون هر دو خانواده دوست دارند نوه داشته باشند، اصرار مي کنند که آنها با هم ازدواج کنند. طرح رمان به پايان مي رسد و رمان گره گشايي ديگري ندارد.
گره افکني پيچيده: آنها تصميم مي گيرند ازدواجشان را به تأخير بيندازند. با هم زندگي مي کنند و دختر حامله مي شود. دشمني خانواده هاي آنها با هم بيشتر مي شود و آنها به دليل مسائل مالي و مذهبي با هم اختلاف پيدا مي کنند. دختر دو قلو مي زايد. هر کدام از زوج ها سرپرستي يکي از بچه ها را به عهده مي گيرد و آن دو از هم جدا مي شوند. رمان گره گشايي هاي بسيار زيادي دارد.
شخصيت هاي اصلي بايد با چندين گره پيچيده و گره هاي ساده زيادي مواجه شوند. به علاوه براي اينکه بتوانيم گره هاي ساده را به سرعت بگشاييم، بايد اوضاع و احوال بيروني شخصيت ها باعث به وجود آمدن آنها شده باشد. از طرف ديگر براي اينکه گره هاي پيچيده داستان تداوم داشته باشند و محدود نباشند بايد دروني، و ناشي از درگيري هاي دروني شخصيت ها باشند.