شیر ایرانی (2) -
در نقش برجسته هاي بزرگ و زيباي تخت جمشيد، بارها به تصاويري بزرگ از شير پارسي برمي خوريم ، گاهي هنرمند هخامنشي شيري را در حال شکار گاوي نر روي سنگهاي سرد حجاري کرده و گاهي پادشاه هخامنشي را مي بينيم که در حال شکار شيري خشمگين است.
شير نشانه قدرت و شجاعت است و اگر پادشاهي به شکار آن مي رفت به حتم در نگاه مردمش شجاع و جنگجو به نظر مي آمد. براي ديدن اين شيرها کافي است سري به موزه ايران باستان در تهران بزنيم تا به اهميت نقوش شير پارسي در بين سلاطين و هنرمندان ايراني پي ببريم اما پس از اسلام هم اين گربه بزرگ اهميت زيادي داشت ، اگر شيرهاي رام نشده در مقابل فردي آرام مي گرفتند و به سويش هجوم نمي بردند مردمان قديم آن فرد را از خانواده اهل بيت ع مي دانستند. براي نمونه در اردبيل ورودي مقبره شيخ جبرائيل پدر شيخ صفي الدين اردبيلي (بنيانگذار صوفي گري در ايران) نقوشي از شير پارسي ديده مي شود. شهرستان ايذه در شمال خوزستان که تا مدتي ديگر برخي از آثار تاريخي خود را در زير آب مي بيند (به خاطر پروژه سد کارون 3) ميزبان شيرهاي سنگي است.
در روستاي کوهباد تمامي قبور قديمي مسلمانان با سنگ قبرهايي به شکل شير تزيين شده است که روي تنه شيرها آياتي از قرآن و شمشير حضرت علي (ع) ديده مي شود (ذوالفقار). در نقوش شکارگاه ، فرشهاي دستباف ايراني شيرهاي پارسي در حال شکار ديده مي شوند. در مينياتورهاي خمسه نظامي بهرام گور در حال شکار شير به تصوير کشيده شده است.
شيرهاي بالدار اين حيوانات افسانه اي از هزاران سال پيش در ظروف قديم و مهرهاي هخامنشي نقش بسته اند. در ورودي کاخهاي قاجاري و حتي تخت مرمر کاخ گلستان شيرهاي پارسي آرام گرفته اند و اين سنت قديمي تا دوران پهلوي ادامه مي يابد (کاخ سبز در مجموعه کاخهاي موزه سعدآباد). گيلگمش ،افسانه اي است از قهرماني ايراني به همين نام که دوستي همراه و همدل دارد. «انکيدو» در شبي عجيب خواب شير بالداري را مي بيند که او را به سوي آسمان ها مي برد و از اين رو مرگ خود را نزديک مي بيند. اين حيوان زيبا که در تمدن و فرهنگ ما بسيار از آن ياد شده است ، در اواسط قرن گذشته از بين النهرين تا بخش غربي استان فارس ديده مي شد. بيشترين جمعيت آنها در بيشه ها و جنگل هاي خوزستان (سواحل رود کارون) و در بخش جنگلي فارس نظير دشت ارژن زندگي مي کردند. دشت ارژن منطقه اي است حفاظت شده در 40تا 80کيلومتري غرب شيراز که شامل زيستگاه هاي متنوعي در ارتفاعات زاگرس (3000 متر) تا کوهپايه هاي پست و بلند آن است.
تالاب هاي دشت ارژن (ارتفاع از سطح دريا 2000متر) تا درياچه پرشيان (ارتفاع از سطح دريا 850متر) در 15کيلومتري دشت ارژن زيستگاه هاي مهم شير پارسي به حساب مي آمدند. در شمال شرقي شيراز (ارتفاع از سطح دريا 1500تا 2600متر) پارک ملي بمو با 68هزار هکتار مساحت يکي ديگر از زيستگاه هاي اصلي شير پارسي است.
اين شير يال کوتاه و قوي جثه در جنوب شيراز (رود قره آغاج)، رامهرمز و دزفول هم زندگي مي کرده است.
آخرين بار بهار سال 1321 شمسي نقشه برداري هندي از قشون انگليس براي آخرين بار شير پارسي را در 65کيلومتري شمال غربي دزفول مي بيند اما هميشه تصور مي شد بخشي از هويت ملي ما که مي تواند برگي از طبيعت ما باشد، از دست رفته است و ديگر نمي توان حضور شير پارسي (آسيايي يال کوتاه) را دوباره تصور کرد. در شمال غربي هند مردم «گجرات» بخصوص آنهايي که در شبه جزيره «سوداشترا» سکونت دارند به حضور اين شير آسيايي در منطقه جنگلي خود افتخار مي کنند. جنگلهاي «گير» کمتر از 300 قلاده از خانواده شيرهاي پارسي را در خود حفاظت مي کند. گله داران اين منطقه با اين که شيرها گاهي دامهايشان را از بين مي برند اما از حضورشان ناراحت نيستند چون مي دانند جنگل «گير» به لطف حضور شير پارسي است که امروز از آن حفاظت مي شود. شيرها گربه هايي بزرگند که در صورت نابودي طعمه اصلي و زيستگاهشان رو به شکار دامها و حيوانات اهلي مي آورند و دولت هند با افزايش جمعيت اين گونه در تلاش است تا محلي ديگر را نيز براي جمعيت شيرها در نظر بگيرد. براي ديدن شير پارسي بايد به روستاي «ساسان» در ميان پارک ملي «گير» رفت ؛ جنگلهاي خشک و خزان دار، محلي مناسب براي شيرها به حساب مي آيند. موفق ترين پروژه در هند براي حفظ و نگهداري گربه سانان مربوط به پروژه جلوگيري از انقراض شير پارسي بوده است.
شير آسيايي (پارسي در ايران) زيرگونه اي از شير آفريقايي است که يکصد هزار سال پيش از دسته اصلي خود جدا شده است.
در ابتدا پراکندگي آنها از سوريه ، ايران ، عراق تا بيشتر مناطق شمالي و مرکزي هند بوده است. شير پارسي بسيار زود در معرض خطر انقراض قرار گرفت.
اواخر نيمه قرن نوزدهم ميلادي تنها به فاصله 3 دهه نسل اين شير محدود به جنگلهاي «گير» شد و اين حيوانات زيبا در بقيه نقاط آسيا بخصوص ايران ناپديد شدند و از سال 1945 ميلادي جنگلهاي گير ، تنها زيستگاه آنها محسوب مي شد. جمعيت اينگونه شير (پارسي) از 1880 ميلادي در يک دوره 35 ساله تا مرز انقراض پيش رفت ، به طوري که جمعيت آنها از 12 قلاده تا حداکثر 30 قلاده مي رسيد. تا اين که با مديريت و تدابير جديد دولت هند جمعيت شيرهاي آسيايي يال کوتاه در بهار 1995 ميلادي به 304 قلاده رسيد. در اوايل قرن بيستم شکار شير پارسي در هند امري عادي و روزمره بود. اما يکي از بزرگان منطقه شمال غربي هند شکار اين حيوان را ممنوع کرد و باعث نجات اين نسل از موجودات زميني شد. اگر جمعيت شيرهاي پارسي در پارک ملي گير کمتر از 500 قلاده باشد، اين جمعيت را کوچک قلمداد مي کنيم ، اما همان اتفاقي که براي زيستگاه هاي شير ايراني افتاد در هند هم تکرار شد. دامداران با چراي بي رويه خاک و گياهان محل را تا سر حد نابودي از بين مي بردند و محل زندگي شيرها را ناامن مي کردند. با به کارگيري روشهاي علمي از دهه 70 ميلادي تا دهه 80 ميلادي جمعيت شيرها افزايش يافت و يا امن اعلام کردند ، برخي مناطق جنگل از ورود دام به درون جنگل ممانعت شد. در اين فاصله شيرها که 75 درصد غذاي خود را از دامهاي روستاييان تهيه مي کردند در مدت اندکي طعمه اصلي شان تغيير کرد و روي به طعمه هاي طبيعي آوردند. تا اين که در دهه هشتاد ، 75 درصد از شيرهاي پارسي از طعمه اصلي تغذيه مي کردند. با اين که شيرها بسيار اجتماعي اند، در بيشتر مواقع به تنهايي به شکار مي روند. شيرهاي نر قلمرويي 200 کيلومتر مربعي دارند و ماده شيرها تا 120 کيلومتر مربع سالانه در حال جابه جايي اند. بيشه هاي اطراف رودخانه هاي دايمي بهترين محل براي تابستان گذراني آنهاست.
شير پارسي را کمتر دستجمعي مي توان ديد و زمان جفتگيري و خوردن لاشه ها، اعضاي گله شيرها به دور هم جمع مي شوند. شايد علت شکار تنهايي ماده شيرها به علت نوع پوشش گياهي جنگلي است که در آن به سرعت يالهاي بلند شير نر مانع حضور مي شود. از طرف ديگر شکارچي قوي هيکل طعمه هاي کوچکتري را نسبت به گونه آفريقايي خود شکار مي کنند. ماده شيرها قلمرو خود را با ادرار روي تنه درختان و سنگها و ماليدن خود روي زمين مشخص مي کنند. ماده شيرهاي جوان غالبا با مادرشان مي مانند اما شيرهاي نر جوان براي يافتن جفت و قلمرو جديد بايستي بي صبرانه بجنگند. بوميان اندک اندک دريافتند که زندگي خودشان مستقيم وابسته به بقاي اين شيرهاست.
شيرهاي آسيايي (پارسي) بيشتر آهو شکار مي کنند و آينده آنها بستگي به حفاظت مستمر مسوولان پارکهاي هند و ايجاد مناطق بيشتر براي جمعيتهاي بعدي دارد. تفاوت شير آسيايي يال کوتاه با شير آفريقايي در وزن ، درازاي يالها و چينهاي بالاي پوست آنهاست که در طول زير شکمشان ديده مي شود که البته در شيرهاي آفريقايي وجود ندارد. افسوس که شير پارسي در دشت ارژن ديگر جايي ندارد و صداي غرش رعد آسايش شنيده نمي شود. تحقيقات جديد نشان مي دهد که با اندکي حوصله و فداکاري مي توان زيستگاه هاي قبلي را به وضعيت مناسبي باز گرداند و شکارهاي اصلي اين حيوان را تا 5000 يا 6000 راس در اين مناطق افزايش داد و با حصارکشي اطراف منطقه مورد نظر و خريداري شيرهاي پارسي سالم از گله هاي متفاوت (در منطقه جنگلي گير) جمعيت اين حيوان در هند و رهاسازي آنها (در کنار گروههاي تحقيقاتي قوي) در مناطق آبا و اجدادي شان دوباره شاهد حضور سلطان جنگل و بيشه زارهاي ايران بود. بايد بدانيم که دولت هند امروز به دنبال يافتن مکاني تازه براي شيرهاي پارسي است تا بتواند تنوع ژنتيکي آنها را در دو جمعيت مجزا حفظ کند و در دراز مدت اثرات ازدواج هاي درون خانوادگي باعث انقراض نسل اين گربه زيبا نشوند. اما شيرها خصوصيات عمومي جالبي دارند: آنها کله هاي گرد و کوتاه دارند و سبيلهايشان اندامي است براي احساس دنياي اطرافشان ، بدنهايي عضلاني و انعطاف پذير دارند و سينه هايشان پهن و قدرتمند است.
شيرها روي پنجه هايشان راه مي روند و دمشان مانند سکان ، تعادل آنها را در تغيير مسيرها حفظ مي کند.ديد آنها در شب مانند روز است اما سياه و سفيد مي بينند و البته در روز هم کيفيت تصاويري که مي بينند در مقايسه با انسانها کمتر است.
مردمک چشمان گربه سانان در روز دايره اي تنگ خواهد بود تا حداقل نور را عبور دهند، ولي در شب مردمک آنها تا حد امکان باز مي شود تا نور کافي به شبکيه برسد. شير تنها گربه اجتماعي است که در گروههاي خانوادگي زندگي مي کند به آن گله مي گويند. آرواره شيرها به سمت چپ و راست از گوشه اي به گوشه ديگر حرکت مي کند و قادر به بالا و پايين رفتن نيستند و به همين خاطر تنها از يک طرف دهان در يک زمان مي توانند شکار خود را تکه تکه کنند و اغلب کله شان در اين موارد کج مي ماند. اسکلت گربه سانان 230 تکه استخوان دارد در حالي که انسان ها اسکلتي 206 استخواني دارند. معده و روده شيرها طوري شکل گرفته است که گوشت را سريع و راحت هضم مي کنند چون طول روده کوتاه است اما آنها قادر به هضم گياهان نيستند. غذا به سرعت از اجزاي گوارشي عبور مي کند و به همين علت به سرعت هم نياز به غذا دارند. زماني که ماده شيري طعمه بزرگي را شکار مي کند تا چندين روز به غذا خوردن مجدد نياز نخواهد داشت.
خانواده شيرها در هنگام خوردن لاشه حيوانات ديگر ترتيبي خاص را رعايت مي کنند و از بزرگ به کوچک همگي کم و بيش سير مي شوند. ميدان ديد چشمان گربه ها زياد است و در شيرها فاصله بين 2 چشم کمي بيشتر است تا حيوان به راحتي قادر به تشخيص مکان دقيق طعمه باشد. پاهاي شير بسيار قوي است و بيشترين اتکاي آنها به پاهايشان است.
در هنگام دويدن ، شير با اين پاهاي قوي قادر است به راحتي شکار را تعقيب کند. شيرها با کشيدن پنجه هاي خود روي تنه درختان آنها را تيزتر مي کنند. زبان ارتباطي شيرها بسيار جالب است آنها مي توانند از سن جنس و حس و حالشان با خبر شوند. غدد بويايي روي سروچانه ، ادرار و ديگر بوها ، خود يکي از روشهاي ارتباطي در خانواده است.
حرکات دم يکي ديگر از اين وسايل ارتباطي است.
گوشها نيز حتي به کمک آنها مي آيند و با تغيير شکل سبيل هايشان مي توانند به ديگري اعلام خطر کنند. شيرها بعد از ببر 300 کيلويي سيبري بزرگترين گربه جهانند (150 تا 250 کيلوگرم وزن شيرهاست). اميد مي رود که سلطان جنگل که يکي از عوامل تعيين کننده در ورود گردشگران خارجي به زيستگاه هاي طبيعي است ، بار ديگر با درايت کارشناسان محيط زيست به ايران باز گردد.
منبع : بیابان های ایران
علاقه مندی ها (Bookmarks)