دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: درس سقراط برای بد رفتاران

  1. #1
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    Lightbulb درس سقراط برای بد رفتاران


    اگر کسی با شما بد رفتاری کند چه می کنید ؟





    روزي سقراط حكيم مردي را ديد كه خيلي ناراحت ومتاثراست .علت ناراحتي اش را پرسيد، مرد پاسخ داد ، درراه كه مي آمدم يكي از آشنايان را ديدم ،

    سلامي كردم . جواب نداد وبا بي اعتنايي وخودخواهي گذاشت ورفت ومن ا زاين طرز رفتار او خيلي رنجيدم .

    سقراط گفت : چرا رنجيدي ؟ مرد با تعجب گفت:

    خوب معلوم است كه چنين رفتار ناراحت كننده است.

    سقراط پرسيد : اگر درراه كسي را مي ديدي كه به زمين افتاده وازدرد وبيماري به خود مي پيچد ، آيا از دست او دلخورورنجيده مي شدي ؟

    مرد گفت : مسلم است كه هرگز دلخور نمي شدم .آدم از بيمار بودن كسي دلخور نمي شود .

    سقراط پرسيد به جاي دلخوري چه احساسي مي يافتي وچه مي كردي ؟

    مرد جواب داد : احساس دلسوزي وشفقت ، وسعي مي كردم طبيب يا دارويي به او برسانم . سقراط گفت : همه اين كار ها را به خاطر آن مي كردي كه

    اورا بيمارمي دانستي !

    آيا انسان تنها جسمش بيمار مي شود ؟ وآيا كسي كه رفتارش نادرست است ، روانش بيمار نيست ؟

    اگر كسي فكر وروانش سالم باشد هرگز رفتار بدي از او ديد ه نمي شود . بيماري فكر وروان ، نامنش غفلت است وبايد به جاي دلخوري ورنجش نسبت

    به كسي كه بدي مي كند وغافل است ، دل سوزاند وكمك كرد وبه او طبيب روح ووداروي جان رساند ، پس از دست هيچ كس دلخور مشو وكينه به دل مگير

    وآرامش خودررا هرگز از دست مده.


    وبدان كه هرقت كسي بدي ميكند در آن لحظه بيمار است!

    تبیان
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  2. 13 کاربر از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند .


  3. #2
    همکار بخش مذهبی
    نوشته ها
    4,395
    ارسال تشکر
    7,424
    دریافت تشکر: 12,850
    قدرت امتیاز دهی
    7192
    Array

    پیش فرض پاسخ : درس سقراط برای بد رفتاران

    بیشتر بدانیم




    سقراط در ۴۷۰ یا ۴۶۹ پیش از میلاد در آتن به‌دنیا آمد. پدرش مجسمه‌سازی سرشناس و محترم بود. این اعتبار برای سقراط مجالی فراهم آورد تا از بهترین

    آموزش‌های آن زمان آتن، از حساب و هندسه و نجوم تا شعر کلاسیک یونان را فراگیرد.

    همهٔ مورّخان متفق‌القول هستند که سقراط مردی بسیار زشت‌رو بوده‌است. سر او طاس، صورت او پهن و گرد، و چشمان او فرورفته و بی‌حرکت بود و دماغی

    بزرگ و در عین حال کوفته داشته‌است که بر روی آن لکه‌ای واضح دیده می‌شده‌است.



    افکار سقراط متوجه مفهوم انسانیت شد. تا آن زمان بیشتر تلاش‌های فیلسوفان و اندیشمندان، درباره جهان و چیستی آن بود و این که از

    چه موادی تشکیل شده و ماده اصلی آن چیست. اما او اعلام کرد که باید جهان‌شناسی را کنار گذاشت و به انسان بازگشت،

    شعار او خودت را بشناس بود.

    سقراط در بازار آتن(آگورا) جوانان و متفکران را دور خود جمع می‌کرد و آن‌ها را به زیر سایهٔ معابد می‌کشاند و از آنان می‌خواست تا سخنان و

    کلمات خود را تحت تعریف دربیاورند.


    همشهریان آتنی‌اش را تشویق می‌کرد تا خدایانشان، ارزش‌هایشان و خودشان را مورد پرسش و ارزیابی قرار دهند. تا می‌دید که مردم

    به سهولت راجع به عدالت گفت‌وگو می‌کنند، وی به آرامی می‌پرسید که آن چیست؟ این شرافت، فضیلت، اخلاق و وطن‌دوستی که از آن

    سخن می‌گویید؛ چیست؟

    جوانانی که دور او جمع می‌شدند، از گروههای مختلفی بودند:ثروتمندانی چون افلاطون و آلکیبیادس که از تحلیل هجوآمیز سقراط از

    دموکراسی آتن لذت می‌بردند؛

    امثال آنتیستنس که فقر بی‌اعتنای استاد را می‌ستودند و از آن دینی درست می‌کردند؛ و آنارشیست‌هایی(به تعبیر امروزی) از قبیل آریستیپوس که در آرزوی

    دنیایی به سر می‌بردند که در آن بنده و رئیس و مرئوسی نباشد و همه همچون سقراط کاملآ آزاد باشند.


    احترام و علاقهٔ بی‌حدی که سقراط در نزد شاگردانش داشت، نه تنها به خاطر سابقهٔ افتخارآمیز او در میدان جنگ، یا بی‌اعتنایی به مظاهر دنیا؛

    بلکه بیش از همه به سبب فروتنی سقراط در عقل و حکمت بود. او مدعی حکمت نبود، بلکه تنها می‌گفت که با شور و شوق به دنبال آن می‌رود.

    مبدا فلسفهٔ او همانا اعتراف به جهل خویشتن بود، آنچنان که می‌گفت:«دانم که ندانم».[


    در سال ۳۹۹ پیش از میلاد، سقراط به فاسد کردن جوانان متهم شد. اتهام دیگر او بی‌اعتقادی به خدایان بود. سقراط را به دادگاه فراخواندند و قضّات

    مجازات مرگ را برای سقراط خواستار شدند.

    بر اساس آنچه افلاطون که خود در جلسهٔ دادگاه حاضر بوده، در رسالهٔ آپولوژی نوشته است؛ در ابتدا اتهام سقراط به او فهمانده می‌شود و سپس

    سقراط در مقام دفاع از خود برمی‌آید. او منکر آن است که جوانان را فاسد کرده باشد. سقراط شرح می‌دهد که نه تنها عموم مردم بلکه معبد دلفی او

    را داناترین افراد بشر دانسته، در حالی که تنها علمی که او دارد؛ علم به جهل خویشتن و ناچیزی علم بشر در برابر علم خداست.

    سقراط می‌گوید که او منکر خدایان آتن است، خود به خدایی یگانه باور دارد. او تعلیم فلسفه را وظیفه‌ای می‌داند که از سوی خدا به او محوّل شده و او اطاعت

    خدا را بر اطاعت مردم ترجیح می‌دهد. پس از پایان این خطابه، قضّات حکم به سرکشیدن جام زهر صادر می‌کنند، و سقراط خطابه‌ای نهایی ایراد می‌کند که

    در آن بیش از پیش، از اعتقادش به زندگی پس از مرگ سخن می‌گوید. در نهایت، در حالی که شاگردانش پیشنهاد فرار به او می‌دهند،

    او مرگ را به فرار ترجیح می‌دهد.


    ویکی پدیا
    اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر


  4. 7 کاربر از پست مفید طلیعه طلا سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •