دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: داستان درخت کهنسال

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    یار همراه
    رشته تحصیلی
    حقوق
    نوشته ها
    1,931
    ارسال تشکر
    7,109
    دریافت تشکر: 7,523
    قدرت امتیاز دهی
    1519
    Array
    بلدرچین's: جدید39

    پیش فرض داستان درخت کهنسال

    جواد پسری است که هفده سال سن دارد و طی این سال ها توانسته است که مدرک دیپلم بگیرد.دوست جواد، علی نام دارد که با جواد دوستی نه ساله ای دارند و طی این نه سال دوستی، بارها و بارها باهم نزاع و دعوا داشته اند.دوستی این دو بعضی وقتها حتی به فحش و درگیری نیز می کشید ولی جواد پسری عاقل بود و خود او از دعواها کنار می کشید.علی ، پسری وحشی و عوضی ای است که به طور مداوم و پی درپی به جواد فحش و بدوبیرا می گوید و این آخرها هم پس از این که با جواد به خانه ی جواد رفتند ؛ به طور خیلی زیرکانه دفترچه ی تلفن جواد را از درون کمدش برداشت و در جیب خود گذارد و به جواد هم چیزی نگفت.پس از سه ساعت جواد فهمید که علی دفترچه ی تلفن اورا برداشته است وخیلی هم عصبانی شد.او به گوشی علی زنگ می زند و از او می خواهد که به محل قراری که خود او ( جواد ) گذارده بیاید.محل قرار چنار بزرگی است که نام این محل را خود جواد بر این محل گذاشته است .در این محل یک چنار بزرگ قراردارد که بسیار بزرگ و تنومند است و وقتی که این دو به آن جا رفته بودند تا توپشان بیاورند ، این محل را برای تمامی قرار هایشان انتخاب کرده اند.علی ، به آنجا می آید. در اوایل این دو با هم صحبت می کنند.جواد می گوید چرا تو دفترچه ی منو برداشتی ؟؟علی به گردن نمی گیرد و این صحبت جواد را تحمت و افترا تلقی می کند و همین هم باعث می شود که این دو باهم دعوایی دگر داشته باشند.در اطراف این دو درختان زیادی وجود دارد و این درختان خطری بسیار مهلکی برای آنها هستند.جواد با یک پشت پا زدن به علی اورا به زمین می اندازد و به طور متوالی به علی می گوید که دفترچه تلفنم را بده؟؟!علی با زرنگی تمام با پایش یک لگد به شکم جواد می کوبد و جواد به یکطرفی پرت می شود و نزدیک است که سر جواد به لبه ی درخت کهنسال که شکسته است بخورد.جواد از روی زمین بلند می شود و بسیار عصبانی شده است .علی می چرخد و پشت به لبه ی شکسته درخت کهنسال می ایستد و جواد هم با زدن مشتی بر صورت علی تلافی می کند وعلی هم به عقب پرت می شود و سرش به آن لبه ی شکسته درخت برخورد می کند و پشت سر علی می شکافد و او در جا می میرد.جسد بی جان علی همان جا کنار درخت کهنسال می ماند و جواد هم ترسیده به خانه یشان می گریزد.پلیس قاتل علی را شناسایی می کند و جواد را دستگیر می کنند و به زندان می اندازند .سال ها می گذرد و رای دادگاه آن است که جواد به عمد ، علی را کشته است و او را به قصاص و اعدام محکوم می کنند.خانواده ی علی رضایت نمی دهند و جواد را در میدان اصلی شهر به دار می آویزند.
    پایان

    کانال ایده داستان را در تلگرام دنبال کنید... ideh_dastan@


  2. 2 کاربر از پست مفید بلدرچین سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 14th March 2010, 05:01 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th December 2009, 08:11 AM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th October 2009, 07:23 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 27th November 2008, 04:24 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •