دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی

  1. #1
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    Red face چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی

    چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی
    چقدر هم تنها!

    خیال می‌کنم
    دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی
    دچار یعنی عاشق
    و فکر کن که چه تنهاست
    اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد
    چه فکر نازک غمناکی!



    و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
    و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
    خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند


    و دست منبسط نور روی شانه آنهاست
    نه، وصل ممکن نیست
    همیشه فاصله‌ای هست

    اگرچه منحنی آب بالش خوبی است
    برای خواب دل آویز و ترد نیلوفر
    همیشه فاصله‌ای هست
    دچار باید بود
    و گرنه زمزمه حیرت میان دو حرف
    حرام خواهد شد

    و عشق
    سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست
    و عشق
    صدای فاصله‌هاست
    صدای فاصله‌هایی که
    غرق ابهامند
    دلم تنگه پرتقالِ من!


  2. 8 کاربر از پست مفید تووت فرنگی سپاس کرده اند .


  3. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    معماری
    نوشته ها
    30
    ارسال تشکر
    16
    دریافت تشکر: 32
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : چرا گرفته دلت ، مثل آنکه تنهایی

    سهراب نیستم و پدرم تهمتن نبود.
    اما زخمی در پهلو دارم.زخمی که به دشنه ای تیز پدر برایم به یادگارگذاشته است.
    هزار سال است که تز زخم پهلوی من خون می چکد و من نوشدارو ندارم.
    پدرم وصیت کرده است که هرگز برای نوشدارو برابر هیچ کی کاووسی گردن کج نکنم و گفته است
    که زخم درپهلو وتیر در گرده خوشتر تا طلب نوشدارو از کسان.
    زیرا درد است که مرد می زاید و زخم است که انسان می افریند
    پدرم گفته است:قدر هر آدمی به عمق زخمهای اوست.پس زخمهایت را گرامی دار.
    زخمهای کوچک را نوشدارویی اندک بس است.تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوشدارویی شگفت بخواهد.وهیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست
    و نوشداروی عشق تنها در دستان اوست.او که نامش خداوند است.پدرم گفته بود که عشق شریف است وشگفت است
    و معجزه گر.
    اما نگفته بود که عشق چقدر نمکین است.و نگفته بود او که نوشدارو دارد دستهایش این همه از نمک عشق پر است.

    و نگفته بود که او هر که را دوست تر دارد بر زخمش از نمک عشق بیشتر می پاشد!
    زخمی بر پهلویم است وخون می چکد و خدا نمک کی پاشد من پیچ می خورم و تاب می خورم و دیگران گمانشان که می رقصم!
    من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم.زیرا به یادم می اورد که سنگ نیستم
    چوب نیستم خشت و خاک نیستم که انسانم.....

    پدرم وصیت کرده و گفته است:
    از جانت دست بردار از زخمت اما نه.
    زیرا اگر زخمی نباشد دردی نیست
    و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود
    و اگر در پی نوشدارو نباشی عاشق نخواهی شد
    و عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت......
    دست بر زخمم می گذارم و گرامی اش می دارم که این زخم عشق است و عشق میراث پدر استمیراث پدر علیه السلام!
    و خدا از رگ گردن به من نزدیک تر است

  4. کاربرانی که از پست مفید دختر سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خبر: نمایش تماشایی فوران آتشفشان زیردریایی از ایستگاه فضایی
    توسط طلیعه طلا در انجمن اخبار هوا فضا
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 4th January 2012, 04:54 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 8th March 2010, 10:04 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 6th December 2009, 03:40 PM
  4. معرفی: رویایی به زیبایی Windows Live Sync
    توسط diamonds55 در انجمن ویندوز
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 19th February 2009, 04:34 AM
  5. خبر: صد و نوزدهمین راهپیمایی فضایی از ایستگاه فضایی بین المللی
    توسط diamonds55 در انجمن اخبار هوا فضا
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 25th December 2008, 09:20 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •