تاريخچه تصويرسازي در ايران و جهان


تاريخچه تصويرسازي:

آدميزاد از هزاران سال پيش ميدانسته كه مي تواند به كمك ابزار تصوير بسياري از مفاهيم را خوب وخوبتر منتقل كند . مفاهيمي كه واژه هايي براي آنها وجود نداشته ، واگر داشته ،رسايي كافي نداشته است حتّي به ياري واژه هاي متعدد توصيفي وقيدي .
قديميترين خطها ،تصويرهايي بوده كه انسانها براي ارسال پيام وبيان مقاصد واهداف ونظرات،يا بيان عواطف واحساسات خود ،بر ديواره هاي غارها ،تنه ي درختان ، يا برسنگها تصوير ميكردند.


تاريخچه تصويرسازي در جهان:

تصويرسازي در طول تاريخ چيزي جز روايت گري تصويري يا داستان پردازي تصويري نبوده است. اما شروع داستان سرايي به صورت مكتوب خود با آغاز تمدن هاي اسطوره اي وپيدايش اشكال خطوط نوشتاري ( كه قديميترين آنها خطوط تصويري مانند خط هيروگليف مصري وخطوط ميخي باستان از قبيل خط سومري و عيلامي) بوده است كه به كمك آنها افسانه هـــــاي اساطيري در كتيبه هاي سنگي و مهرها يا پاپيروس نوشته مي شد . در خلال تمام آن تصاوير داستانهايي در مورد خلقت جهان و انسان ،نيروهاي مافوق طبيعي وراز تولد ومرگ و جهان ماورا موجود بود كه در پلانهاي داستاني به هم مربوط ميشدند . هنر تصويرسازي قبل از پيدايش خط در دوران پارينه سنگي و ميان سنگي در نمونه هايي مثل نقاشي غارها مثل غارهاي لاسكو و التاميرا و غار مير ملاس در لرستان چيزي جز نقاشي جادويي نبوده است . درآن دوران نقوش در ارتباط با انتقال جادويي قدرتهاي مرموز جهان طبيعت به درون زندگي جمعي انسانها در موقع شكار براي سيطره بر قدرت حيوانات در مواقع ديگر به همراه مراسم ورقصهاي آييني به منظور چيرگي بر قدرتهاي تخريب گر طبيعت يا ظاهر كردن باران وامثالهم به تصوير كشيده ميشدند .

سپس به تدريج در دوران نوسنگي با به وجود آمدن كشاورزي ودامپروري وظهور هسته هاي اوليّه زندگي اجتماعي انسان در شهرها وتوتم هاي افسانه اي ( علامتهاي مقدس ) وحماسه ها شكل مي گيرند وتصوير سازي به همراه متون كتابهاي مقدس ( مانند انجيل عهد عتيق و انجيل عهد جديد ) وسيله اي مي شود براي بازگو كردن روايتهاي مذهبي وداستانهاي پيامبران ومردمان هم عصر آنها وتجسم چهره هاي اديسه وفرشتگان و رويارويي نيروهاي خير وشر. درمشرق زمين مثلاًدر سرزمين چين تصويرسازي باز گويي نمادين گونه نقوش بود و به تدريج تحت تأثير تعليمات فرزانگاني چون كنفسيوس و لائوتسه پس از دورانها تصويرسازي حكايتي اندرزگونه وپرداختي شاعرانه از پديده هاي طبيعي ميشود .


تاريخچه تصويرسازي در ايران:

در سرزمين ايران درسنت نقاشي مينياتور پس از دوره عباسي (مكتب بين المللي عباسي ) سلجوقي (مكتب سلجوقي تا دوره تيموريان مكتب هرات ) و سپس آغاز عصر نوين در عهد صفويّه (مكتب تبريز و قزوين و اصفهان ) نقوش تصويري روايي (داراي محتوي داستان ) راوي قصص وحكايتهاي منظوم شعرگونه بوده اند .

آثار منظومي چون مقامات حريري ورقه و گلشاه ،كليله ودمنه وديوانهاي اشعار چون شاهنامه وداستانهاي عاشقانه در منظومه هايي مثل خمسه نظامي كه در اين ها تصاويربيانگرمضامين داستاني موجود در اشعار مي باشند.سپس دردوره صد ساله اخير تصويرسازي معاصر در سبكهاي قهوه خانه اي و سقا خانه اي ديگر بار داستانهاي حماسي شاهنامه در پرده سازي و حكايت هاي مذهبي مانند داستانهاي مربوط به واقعه كربلا به تصوير كشيده شدند .

انواع متون داستاني :متون داستاني بر اساس دو مولفه:

1- شخصيّت قهرمان وقهرمان پردازي.

2- محيط وفضاي داستان تقسيم ميشوند كه شامل : اسطوره ،رمانس (داستانهاي ديو وپري )، محاكات (تقليدي اندرزگونه ازنوع برتر وفروتر) ،طنزآميز مي باشند.


پيدايش تصويرسازي گرافيكي در غرب:

پايه ريزي طراحي گرافيكي در دهه 1920 به وسيله لاسلو ماهولي ناگي و يان تاشي كولد انجام گرفت .
آنها در كتابي به نام تايپوگرافي جديد استانداردهاي جديدي رادرجهت ستايش سازه هاي ماشيني درتصاوير فتوگرافيك طرح ريزي كردند .و از اين پس شاخه اي به نام طراحي محض از تصويرگري داستاني جدا شد و گسترش يافت.

توسعه دوربين عكاسي به عنوان يك ابزار ثبت در اواخر قرن نوزدهم ميلادي بسياري از هنرمندان را از مسئوليّت واقعه نگاري رهايي بخشيد ،دوربين جزئيات محيط بيروني را ثبت ميكرد واز اين طريق هنرمندان را به جستجوي ذهن گستره هاي نهان مجاز كرد ابتدا به وسيله نهضت امپرسيونيسم (اصالت دريافت حسي ) وسپس اكسپرسيونيسم (اصالت بيان) هنرمندان آن قرن از سخت گيريهاي رئاليسم (واقع گرايي ) آكادميك رهايي يافتند و پوسته هاي حفاظتي را از احساسات خود به كناري افكندند.

سپس در اوايل قرن بيستم به وسيله كوبيست ها فهم جديدي از روابط فضايي و زماني و گسترش تكنيكي در هنرهاي تجسمي پا گرفت و رفته رفته به واسطه وسايل جديد ارتباطات نظير راديو تصاوير متحرك ونهايتاً تلوزيون خصيصه هاي بصري جديد در حوزه تبليغات براي فروش كالاهـا و تجارت شكل گرفت .در اواسط قرن نوزدهم تصويرسازي فقط به منظور اهداف روزنامه نگاري به كارگرفته شد اما از دهه 1870 به بعد طراحي تصويرسازانه به شكل جديدي كه همانا تركيبي از تايپ ورسّامي بود به وسيله ژول شره در پوسترهاي تبليغاتي تغيير يافت .حروف نگاري او در هماهنگي با تصاوير سحر انگيز و رنگارنگ و مملو از تأثيرات حسي (امپرسيون) طراحي مي شدند .

پوسترهاي او پيشاهنگ نهضت جديدي به نام آرت نووه (هنر جديد) شد كه توسط فرم هاي اندام وار (ارگانيك) زاده شده و از ماشين براي دنياي جديد مصرف تعريف مي شد . سپس اين سبك گرافيكي توسط افراد ديگري چون تولوز لوترك و آلفونز موكا پي گيري شد و در دهه اول قرن بيستم طراحي تصويرسازانه با سبك جديدي كه پوسترهاي (شي واره) ناميده مي شد ابتدا در آلمان وسپس در انگلستان و فرانسه و ايتاليا ادامه يافت. اين سبك ابتدا توسط (لوسيان برنارد) هنرمند آلماني با طرد عناصر غير ضروري تصويري و نوشتاري به نفع صورت پردازي از يك شي يا موضوع تبليغي شكل گرفت .چنين پوسترهايي معمولاً فقط با علامت تجاري كالا به جاي متن ارائه مي شدند. آن پوسترها كه از لحاظ زيبايي شناختي گيرا وبه لحاظ تجاري موفق بوده اند وحدت عميقي از رسّامي وطراحي را به نمايش گذارند.پوسترهاي برنارد براي كمپاني پريستر مچ مصاديقي بودند براي قدرت تصوير ونوشتار طراحي شده در يك مجموعه موزون.در طي ساليان نخستين قرن بيستم تصويرسازي وعكس با وزن و ارزشي يكسان البته در ارتباط با متن نياز و بودجه اي خاص استفاده مي شدند. عكس بهترين وسيله براي نشان دادن واقعيت بود در حالي كه تصويرسازي براي افسانه پردازي و قهرمان پردازي از يك كالا يا يك ايده مناسب تر بود و چنين چيزي يك استراتژي (روش راهبردي دراز مدت) معمول براي فروش بود خصوصاً در ايالات متحده كه رقابت براي كالاهاي بيشتر سرعت بيشتري نسبت به اروپا داشت اين روش تا نيمه اول قرن بيستم ادامه داشت. ما بين دو جنگ جهاني واقع گرايي در هنرهاي زيبا و كاربردي آمريكا بالاترين مرتبه را داشت. در حاليكه اروپاييان به سمت تصاوير انتزاعي و ماشين واره پيش مي رفتند.حتي در اروپا دو رويكرد به صورت موازي (گهگاه ادغام شده)ظاهر شد يكي خالص وديگري دكو راتيو.ساده كردن فـــرم در بعضي از هنرهاي كاربردي معمول گشت كه تحت تاثير جنبشهاي ايدئولوژيك و مكتبهاي هنر مدرن قرار داشتند . چنين امري مشتمل بر بكارگيري كولاژهاي تصويري و تجزيه فرمهاي نوشتاري به عنوان عناصر طراحي كه همانا سمبل عصر ماشين بودند
مي باشند.رويكردي كه هم فتوريست هاي ايتاليايي وهم دستيل هاي هلندي و سازه گراهاي روسي و اروپاي شرقي و هم چنين باهاوس آلماني را در بر مي گرفت . تصويرسازيهاي (ال ليستيزكي) براي كتاب اشعار انقلاب (ولاديمرماياكوفسكي)با عنوان (براي صدا) مثال بسيار خوبي است براي يك تصوير سازي غير تزييني كه در آن سمبلهاي گرافيكي هم براي همراهي با متن و هم به لحاظ زيبايي شناسي طراحي استفاده شده است .به عنوان يك شيوه متفاوت و تجاري در مقابل رويكرد مدرن ،طراحان ،يك نوع شيوه گرايي استيليزه (سبكي) را در آثار متنوعي به كار گرفتند كه در آن موقع با عنوان (هنر مدرن يا مدرنستيك) يا عامه آن به عنوان (آرت دكو) ناميده مي شد.

در اواخر دهه 20 واويل دهه30 يك نوع آميزه ويژهاي از مدرن ومدرنه توسط پوستر سازان فرانسوي به نامهاي (اي-ام كاساندر) (ژان كارلو) (چارلزلوپو) و ديگران ظهور كرد . تبليغات آنها به طور مشخص،طراحي تصوير سازانه آن روزگار را به خوبي مجسم مي ساخت كه در خلال آنها شيوه هاي متعددي براي تركيب تايپ و گرافيك و تصاوير نقاشانه به چشم ميخورد .
__________________