هر کجا هستم باشم :پنجره فکر هوا عشق زمین مال من است این قطعه مورد علاقه منه.
يك شعر آلوده
در این دیار سربی ، یک استکان، هوا نیست
درد و غم و مرض هست، یک جرعه ی دوا نیست
معشوقه های این شهر بر چهره، ماسک دارند،
احوال عاشقان نیز، چندی ست روبِرا نیست
فرهاد آسم دارد ، خسرو، سیاه سرفه
هیچ آدمی به فکرِ شیرین بینوا نیست
"اطفال و سالمندان" در خانه ها اسیرند
ویران شود هر آنجا ، غوغای بچه ها نیست
تاوان دیدن تو ، سنگین تر از جریمه ست
من زوجم و تو فردی ، این شهر جای ما نیست
چراغي داشتم، كردند خاموش،خروشي داشتم، كردند تاراج
شعر طنز در مورد چت کردن
دوباره شب شد و من بیقرارم
كانِكْتْ كن زود بیا در انتظارم
بیا من آمدم پای مُسِنْجِر
شدم مسحورآوای مُسِنْجِر
بیا هاردِ دلت را ما ببینیم
گلی از كنجِ هْم پِیجت بچینیم
بیا آیكون نمایِ بی نشانم
كه من جز آدرسِ مِیل ات ندارم
بیا امشب كمی آن لاین باشیم
ویا تا صبح .تا ساین شاین باشیم
بیا ای عشقِ دات كامِ عزیزم
به پای تو دبلیو ها بریزم
بیا ای حاصلِ سِرچِ نهایی
بیا اجرا كن آن فایلِ نهایی
بیا در دل تو را كم دارم امشب
حدوداَ صد مگی غم دارم امشب
اگر آیی دعایت می نمایم
دعا تا بی نهایت می نمایم
اگر آیی دعای من همین است:
مبادا لحظه ای دی سی شوی یار
جدا از پایِ آن پی سی شوی یار
مبادا نامِ ما را پاك سازی
و كاخِ آرزو را خاك سازی
شعر طنز در مورد آلودگی هوای تهران
هوا آ لوده شد، جونت سلا مت!
دهان پر دوده شد، جونت سلا مت!
***
آهای همشهری جون حالت چطوره
حال میزون امسالت چطوره
پرنده تو قفس بالت چطوره
توی این وضع، اقبالت چطوره
بکن شکر خدا، خوش باش و راحت
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
دهان پردود شده جونت سلا مت!
***
می بینی شهرمون پردود و دم شد
می بینی کله هامون باز خم شد
می بینی دم شبیه بازدم شد
هوای پاک می بینی چه کم شد
ولی با این همه دنیا بکامت
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
ریه چون روده شد جونت سلا مت!
***
نگو آفتابمون بی مشتری شد
نگو خورشیدمون خاکستری شد
نگو بابای پیرم بستری شد
ببین تجریش مثل آذری شد
همه هستند در حال فلا کت
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
دهان پردوده شد جونت سلا مت!
***
می گن باید برن کم کم از این شهر
می گن باید برن نم نم از این شهر
می گن باید برن از دم از این شهر
همه نسل بنیآدم از این شهر
شما اما بمون با استقامت!
هوا آلوده شد جونت سلا مت!
ریه چون روده شد جونت سلا مت!
حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگو
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جون
نه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبود
تنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !
باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رم
به دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دم
گل پری جون با زانتیا
ویبره می رفت تو کوچه ها
گلیه چرا ویبره میری ؟
دارم میرم به سلمونی
که شب برم به مهمونی
گلی خانوم نازنین با زانتیای نقطه چین
یه کمی به من سواری می دی ؟!
نه که نمی دم
چرا نمی دی ؟
واسه اینکه من قشنگم ، درس خونم وزرنگم
اما تو چی ؟
نه کا رداری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ، زبون دراز ،واه واه واه
در واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچه
پری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری ،از اون بالا
نگاه می کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوی ! بی حیا
برو خونه تون تورا بخدا
دختر ریزه میزه
حسابی فرز وتیزه
اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
نازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟
من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ؟
نه جانم
چرا نمی ای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوب
اما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واه
حسنی یهو مثه جت
رسید به یک کافی نت
ان شد ورفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!
هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟
تو دنیای مجازی
علافی کرد وبازی
خوشحال وشادمونه
رفت ورسید به خونه
باباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام
چاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوام
حسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشو
درست وراست وریس کرد
رفت و توو کوچه فیس کرد
یه زن گرفت وشاد شد
زی ذی شد و دوماد شد
هر كجا هستم، باشم به درك!
من كه بايد بروم!
پنجره، فكر، هوا، عشق، زمين، مال خودت!
من نمي دانم نان خشكي چه كم از مجري سيما دارد!
تيپ را بايد زد!
جور ديگر اما…
كار را بايد جست.
كار بايد خود پول. كار بايد كم و راحت باشد!
فك و فاميل كه هيچ…
با همه مردم شهر پي كار بايد رفت!
بهترين چيز اتاقي است كه از دسته چك و پول پر است!
پول را زير پل و مركز شهر بايد جست! سيد خندان يه نفر! سوئيچم كو!
ویرایش توسط *FATIMA* : 20th August 2012 در ساعت 04:26 AM
پاسخ دندان خورد کن خانمانه:
به نام خدايي كه مرد آفريد
و در طنز ما سوژه آمد پديد!
سي و پنج تن اعتماد به نفس
به هر ذره مردهايش دميد
تو اي مرد خودخواه اين را بدان
تو را گر خداوند زشت آفريد
دليلش بود اين كه زن مثل تو
فقط در پي خوشگلي نپريد
نه با چشم و ابرو نه با خط و خال
نخواهي توانست زن را خريد
اگر بي نيازي ز لاك و كرم
نباشد دليلش جمال مزيد
كه زن را نباشد توقع كه تو
كني مو سياه و كني رو، سفيد
تو را مي پسندد به مردانگي
نگردد ز زشتي تو نااميد
كه عقل زنان نيست در چشمشان
خصوصيت توست اين، اي پليد!
چه بسيار مردان كوته كه هست
به آغوششان بانواني رشيد!
اگر زن بود زشت پس از چه رو
به او از حسادت بپاشي اسيد؟!
اگر مكر زن مي فريبد تو را
دمش گرم چون عقل او مي رسيد!
خطاهايت از حمق و گولي بود
به آنها نگو سادگي اي مجيد!
بپرسي كنون پس چرا شو كنم؟
جواب تو اين است: زيرا... حميييييد!!
و
به نام خداوند مرد آفرین
و بر خلقت زن هزار آفرین
به مردان غرور و صدای زمخت
بداد و نصیب زنان شد جنین
به گیتی قدم بر نهادی سپس
شدی قددراز و رشید و وزین(سنگین وزن)
کنی ادعاها که از مکر من
فرود آمدی از بهشت برین!
گرفتم مقصر بود مکر زن
ببین تو چه کردی به روی زمین
به هرجا که پایت رسیده شما
نبوده به جز غارت و خشم و کین
به غارتگری گشته ای مفتخر
کشیدی تو لشکر از اینجا به چین!
سپس خوانده ای علت جنگ خود
زن و مال و نقره، طلا و نگین
تو ظاهر ببینی فقط ای پلید
چو میزان عقل تو باشد همین
چو زیبا نبودی میسر نشد
عمل کردن بینی ات این چنین
وگرنه که گفته بری بوده ای
تو از محو خطهای روی جبین؟
ندارد اثر روی زشتی هنر
و داری به زشتی خود بس یقین
شعر اول مال ناهید نوری است دومی برای آقای نادر جدیدی سومی ارمغان چهارم هم من!
ویرایش توسط ارغنون : 20th August 2012 در ساعت 10:54 AM
به تعطيلات، جاي خارك رفتن
خوشا يك دم به سوي پارك رفتن
كه سرسبزيش مانند شمال است
نخواهد رفت ازياد، اين محال است!
از اين بابت بود مانند آمل
و از بعضي جهاتش مثل زابل!
بيابد هر كسي همسن خود را
ميان اجتماع پارك روها
براي بچه ها الاكلنگ است
براي پيرها شهر فرنگ است
براي تاب خوردن تاب هم هست
براي آب خوردن آب هم هست!
بساط چاي و شام و هندوانه
بچين در كنج دنجي، دانه دانه
(اگرخيلي زرنگي، پنج- شش بار
بكن مصراع قبلي را تو تكرار!)
زيادي هم نبايد شد صميمي
به هرحال اين مكان باشد عمومي
بنابراين اگر حتي شود dark
نبايد پا كني پيژامه در پارك!
نود در صد درآنجا حوض هم هست
(نه هرحوضي مكان خوض هم هست!)
كه بنشيني لب جوي و ببيني
گذار عمر را زين همنشيني
نگاهي گر بيندازي به اطراف
و بشماري تو انسان هاي علاف
مشخص مي شود آمار چون زهر
كه بيكاري چقدر است اندراين شهر!
به جز وقتي كه مامور است و گير است
پر از دزد وگدا و فالگير است
يكي با موي مش يا سيخ سيخي
كناري ايستاده مثل ميخي!
يكي از دوره گردان، زيرگوشي
بگويد:" مي خري يا مي فروشي؟!"
به فكر كار در آن هير و وير است
و مي گويد كه جنس او" پنير" است!
يكي هم مي فروشد اكس و سي دي
تو هم گويي شتر ديدي نديدي!
خلاصه فيلمها برروي اكران
ميان بوستان ها توي تهران!
اهل دانشگاهمرشته ام علافیستجیبهایم خالیستپدری دارمحسرتش یك شب خواب!دوستانی همه از دم نابابو خدایی كه مرا كرده جواباهل دانشگاهمقبله ام استاد استجانمازم نمره!خوب میفهمم سهم آینده من بیكاریستمن نمیدانم كه چرا میگویندمرد تاجر خوب است و مهندس بیكارو چرا در وسط سفره ما مدرك نیستچشم ها را باید شستجور دیگر باید دیدباید از مردم دانا ترسید!باید از قیمت دانش نالید!وبه آنها فهماندكه من اینجا فهم را فهمیدممن به گور پدر علم و هنر خندیدم!.....
هیچ کس همراه نیست!...
تنهای اول...!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)