هنر گفت و گو ـ فرانسیس فوکویاما و یورگن هابرماس

هنر گفت و گو نام اثری سترگ از هنرمند سورئال رنه مگریت است؛ در چشم اندازی از غول هایی در نبرد یا از اغاز جهان، دو انسان کوچک در گفت و گویند، سخنی ناشنیدنی جاریی است که در سکوت سنگ ها جذب می شود، اما در پای سنگ های تل انبار شده مجموعه حروفی شکل گرفته اند: رویا، صلح یا مرگ که تلاش دارند به اشوب سنگ ها نظمی دهند. اتووود گفت و گوهایش را زیر عنوان این ستون خواهد اورد. هنر گفت و گو نام اثری سترگ از هنرمند سورئال رنه مگریت است؛ در چشم اندازی از غول هایی در نبرد یا از اغاز جهان، دو انسان کوچک در گفت و گویند، سخنی ناشنیدنی جاریی است که در سکوت سنگ ها جذب می شود، اما در پای سنگ های تل انبار شده مجموعه حروفی شکل گرفته اند: رویا، صلح یا مرگ که تلاش دارند به اشوب سنگ ها نظمی دهند. اتووود گفت و گوهایش را زیر عنوان این ستون خواهد اورد.
فرانسیس فوکویاما: شما در بخشی از کتاب "بحران اتحادیه اروپا: یک واکنش" از چشم اندازی سخن گفته اید که بر روال ان "افزایش اعتماد متقابل میان مردم اروپا در شمایلِ ـ هر چند ضعیف ـ همبستگی مدنیِ فراملی ای میان شهروندان اتحادیه " ظاهر خواهد شد، سئوال اینجاست که این اعتماد بر مبنای کدام خواست یا میل شهروندان مقرر خواهد شد؟
یورگن هابرماس: اجازه دهید جنبه های انتزاعی و عینی پرسش شما را به صورتی مجزا پاسخ دهم. ایده "حق حاکمیت اشتراکی" ـ حق حاکمیتی تقسیم شده میان اروپاییان در نقشی که به عنوان شهروندان اتحادیه ایفا می کنند و در عین حال به عنوان عضوی از اعضای دولت های ملی مشارکت کننده در اتحادیه ـ بایستی از ریشه های فرایند قانون سازی برامده و نضج گیرد. این ایده در چگونگی تصوری که از شکل اینده یک اتحادیه سیاسی مبتنی بر قواعد و ارزش های دمکراتیک خواهیم داشت بار معنایی مهمی بر دوش خواهد کشید. اگر خواهان اتمام طفره رفتن از مواجه با پرسش پایان فرایند اتحاد هستیم، بایستی پارامترهای صحیحی را مقرر داریم. یک دولت فدرال بر قرار مدل ایالات متحده و جمهوری فدرال المان، برای اروپا، مدلی غلط است، چرا که خواست تاسیس این مدل هدفی به گونه ای غیر معقول بلند پروازانه است، بلندپروازانه تر از انچه بدان نیاز داریم یا انچه معقول است. احتیاجی به تعریف سطح جدیدی از حکومت فدرال نداریم چرا که تقریبا تمام کارکردهای اجرایی را می توان در سطح دولت های عضو تدقیق نمود. جز این انچه در حال حاضر محل ایراد است کمیسیون اروپاست که در قامت یک حکومت ظاهر شده است و درست بر خلاف الگوی یک حکومت فدرال، پاسخ گوی پارلمان اروپا هم نیست، پس جهت نیل به هدف تثبیت یک مشروعیت دمکراتیک کافی است هیات حاکمه اروپا به یک میزان پاسخ گوی پارلمان و شورای اروپا باشد درست بر همان قراری که حکومت های ملی در مقیاس سرزمینی خود عمل می کنند. از منظر عینی، پرسش شما نکته حساسی را در نظر می اورد؛ این یک حقیقت است که شهروندان هر کشوردر قیاس با اتحادیه اروپا هم بندی قوی تر، نزدیک تر و بیشتری با دولت ملی شان برقرار می کنند، در عین حال نباید از خاطر برد که تنزل کیفیت اعتماد متقابلی که میان مردم اروپا رشد پیدا کرده است، خود پی ایند سقوط جایگاه و منزلت نخبگان سیاسی است. بارزه دوم یعنی فروپاشی اعتماد عمومی تمامی بن مایه های، در یک بسط تاریخی ، اروپایی را مختل کرده است، سیاستمداران اروپایی، اروپا را مقید به پیروی از تصمیمات نه چندان مطلوبی کرده اند که خودشان و بر قوام مشارکت خودشان در بروکسل اتخاذ کرده اند، در کنار انچه پیش امد، انتخابات یا رفراندوم اروپایی هیچگاه در یکی از دولت های عضو برگزار نشده است و شهروندان همیشه به موضوعات ملی رای داده اند و از میان سیاستمدران ملی شان دست به انتخاب زده اند، حال انکه مسائل مبتلا به اروپا در جایی دیگر طرح و بررسی می گردد، در نتیجه این رفتار غیرمسئولانه، سیاستمدران اروپایی در حال حاضر با تنگنایی عمیق مواجه اند، از سوی دیگر به مجرد انکه شهروندان اتحادیه، حین بحران جاری متوجه شدند چگونه تصمیمات اتخاذ شده در بروکسل بر زندگی روزمره شان تاثیر می گذارد، حساسیتشان نسبت به فرایند اتخاذ این تصمیمات و جایگاه خودشان در این فرایند افزایش یافت، از این روست که اگر این احساس بدگمانی نسبت به اتحادیه اروپا بر قرار سیاقی صحیح به وسیله ی شهروندان اتحادیه تفسیر شود، ان ها نسبت به سرنوشت مشترکی که همگی شان با ان مواجه خواهند بود اگاهی عمیق تری پیدا خواهند کرد.
فرانسیس فوکویاما: ایا ما به سرعت در حال بازگشت به عقب و از دست دادن ارزش های سنتا اروپایی هستیم؟
یورگن هابرماس:بایستی میان ره یافت ها و نگره های بلند مدت و روی دادهای جاری برانگیزاننده احساسات تمایز قائل شد. روال مزورانه ای که حکومت های اروپایی طی دو سال اخیر بر قرار ان به مواجه با بحران مالی پرداخته اند عمیقا مفتضحانه است. ان ها پشت درهای بسته در مورد معضلات به ظن خود مبتلا به اروپا به مذاکره می نشینند و نتایج حاصله در بروکسل را ـ بدون ترس از رای دهندگانشان ـ برای مصارف داخلی دیکته می کنند. این سیاق تصمیم گیری تعصبات متقابل ملی را به دنبال خواهد داشت که تاثیرات جانبی اش بر رفتارهای عمومی در نظرسنجی ها منعکس می گردند. از سوی دیگر اروپا خصوصا برای نسل جوان تبدیل به مسئله شده است. فکر می کنید نظرسنجی ها چه خواهند گفت اگر مشکل اتحادیه پولی حل شود؟ جوانانی را در نظر بگیرید که مات و مبهوت از انچه بر ان ها می گذرد بایستی تند تند پاسپورت هایشان را نشان دهند و حین سفری کم و بیش مجانی در اروپا شانزده مرتبه پولشان را تعویض کنند.
بخشی از تاملات اتووود به فراخور نوع مواجه اش با شهر بر مناسبات منطقه ای متمرکز است بر همین قرار تلاش کرده است به فراخور متغیرهای کلان زمانی به برخی مسائل همچون بحران اقتصادی و بحران در منطقه یورو و تاثیرش بر معماری نیز بپردازد، معرفی این کتاب نیز در همین چارچوب مقرر شده است؛
اتووود در مقاله عصر پَسادمکراتیک اروپا؛ بومی سازی، بازتعریف حوزه عمومی و عدالت مبتنی بر کنش ارتباطی که برداشتی از کتاب بحران اتحادیه اروپا: یک واکنش به قلم خود یورگن هابرماس به ریشه های بحران از نظر وی پرداخته،
در مقاله بحران اقتصادی منطقه یورو؛ هم تخریبی نهادهای مرجع، امحا حوزه عمومی و تهدید جغرافیای تاریخیِ دمکراسی به قلم امارتیا سن، بحران اتحادیه اروپا را در قامت بحران بودن یا نبودن دمکراسی دیده است و در برگردان یادداشت تونی نُرفیلد به قلم فرنوش فارمر هم نگاهی انتقادی داشته است به خود کتاب
و البته در یادداشت اروپا به رغم غرب؛ پروژه اروپا و ترومای کیستی؟ چیستی؟ و کجایی؟ تلاش کرده است به اروپا به مثابه یک کانسپت ذاتا شکننده نگاهی بی افکند، ایده ای که عمیقا با بحران استانه ای بودن هم در صورت بندی کلامی و هم تاریخی دست به گریبان است.
یورگن هابرماس را فیلسوف حوزه عمومی خوانده اند، مقاله یورگن هابرماس؛ چیستیِ کنش ارتباطی و کارْویژه ی حوزه عمومی به قلم فریبا شفیعی نیز تلاش دارد به فهم یورگن هابرماس از حوزه عمومی نزدیک شود.
جدا از این ها سایت انسان شناسی و فرهنگ مصاحبه یورگن هابرماس با اشپیگل تحت عنوان هابرماس، آخرین اروپایی: مأموریت یک فیلسوف برای نجات اتحادیه ی اروپا با محوریت بحران اتحادیه اروپا را در دو قسمت ـ اول و دوم ـ نیز به چاپ رسانده است.