دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7

موضوع: آن کلاغی ...

  1. #1
    یار همیشگی
    نوشته ها
    4,341
    ارسال تشکر
    10,614
    دریافت تشکر: 19,174
    قدرت امتیاز دهی
    3108
    Array
    تووت فرنگی's: لبخند

    پیش فرض آن کلاغی ...

    آن کلاغی که پرید ازفراز سر ما

    و فرو رفت در اندیشه ی آشفته ی ابری ولگرد
    و صدایش همچون نیزه ی کوتاهی ، پهنای افق را پیمود

    خبر مارا با خود خواهد برد به شهر

    همه می دانند
    همه می دانند
    که من و تو از آن روزنه ی سرد عبوس
    باغ را دیدیم
    و از آن شاخه ی بازیگر دور از دست
    سیب را چیدیم
    همه می ترسند

    همه می ترسند ،اما من و تو
    به چراغ و آب و آیینه پیوستیم
    و نترسیدیم
    سخن از پیوند سست دونام
    و همآغوشی در اوراق کهنه ی یک دفتر نیست
    سخن از گیسوی خوشبخت من است
    با شقایق های سوخته ی بوسه ی تو
    و صمیمیت تن هامان ، در طراری
    و درخشیدن عریانیمان
    مثل فلس ماهی ها در آب
    سخن اززندگی نقره ای آوازیست
    که سحر گاهان فواره ی کوچک می خواند

    ما در آن جنگل سبز سیال
    شبی از خرگوشان وحشی
    و در آن دریای مضطرب خونسرد
    از صدف های پر از مروارید
    و در آن کوه غریب فاتح
    از عقابان جوان پرسیدیم
    که چه باید کرد؟

    همه می دانند
    همه می دانند
    ما به خواب سرد و ساکت سیمرغان ، ره یافته ایم
    ما حقیقت را د ر باغچه پیدا کردیم
    در نگاه شرم آگین گلی گمنام
    و بقا را در یک لحظه ی نا محدود
    که دو خورشید به هم خیره شدند

    سخن از پچ پچ ترسانی در ظلمت نیست
    سخن از روزست و پنجره های باز
    و هوای تازه
    و اجاقی که در آن اشیای بیهوده می سوزند
    و زمینی که ز کشتی دیگر بارور است
    و تولّد و تکامل و غرور
    سخن از دستان عاشق ماست
    که پلی از پیغام عطر و نور و نسیم
    بر فراز شب ها ساخته اند
    به چمنزار بیا
    به چمنزار بزرگ
    و صدایم کن ، از پشت نفس های گل ابریشم
    همچنان آهو که جفتش را

    پرده ها از بغضی پنهانی سرشارند
    و کبوتر های معصوم
    از بلند های برج سپید خود
    به زمین می نگرند
    دلم تنگه پرتقالِ من!



  2. #2
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    پزشکی
    نوشته ها
    84
    ارسال تشکر
    27
    دریافت تشکر: 250
    قدرت امتیاز دهی
    27
    Array

    پیش فرض پاسخ : آن کلاغی ...

    دل من دیر زمانی ست که می پندارد:
    « دوستی » نیز گلی ست
    مثل نیلوفر و ناز ،
    ساقه ترد ظریفی دارد
    بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
    جان این ساقه نازک را
    -دانسته-
    بیازارد!

    در زمینی که ضمیر من و توست
    از نخستین دیدار،
    هر سخن ، هر رفتار،
    دانه هایی ست که می افشانیم
    برگ و باری ست که می رویانیم
    آب و خورشید و نسیمش « مهر » است .

    گر بدان گونه که بایست به بار آید
    زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید
    آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
    که تمنای وجودت همه او باشد و بس
    بی نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس

    زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست
    تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
    در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز
    عطر جان پرور عشق
    گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز
    دانه ها را باید از نو کاشت

    آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
    خرج می باید کرد
    رنج می باید برد
    دوست می باید داشت

    با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
    با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
    دست یکدیگر را
    بفشاریم به مهر
    جام دل هامان را
    مالامال از یاری ، غمخواری
    بسپاریم به هم
    بسراییم به آواز بلند
    - شادی روح تو !
    ای دیده به دیدار تو شاد
    باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
    تازه ، عطر افشان
    گلباران باد



  3. 15 کاربر از پست مفید ramazan2020 سپاس کرده اند .


  4. #3
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    جنگلداری
    نوشته ها
    587
    ارسال تشکر
    2,250
    دریافت تشکر: 2,974
    قدرت امتیاز دهی
    227
    Array

    پیش فرض پاسخ : آن کلاغی ...

    قاصدک!هان،چه خبر اوردی؟ از کجا،وز که خبر اوردی؟ خوش خبر باشی اما،اما گرد بام در من بی ثمر می گردی... انتظار خبری نیست مرا نه ز یاری نه نه زدیار و دیاری،باری برو انجا که بود چشمی و گوشی با کس بر انجا که تو را منتظرند قاصدک! در دل من همه کورندو کرند.... دست بردار از این در وطن خویش غریب.. قاصد تجربه های همه تلخ با دلم می گویندکه دروغی تو، دروغ که فریبی تو، فریب قاصدک!هان،ولی...آخر...ای وای راستی آیا رفتی با باد؟ باتوام،آی کجا رفتی؟آی...! راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟ مانده خاکستر گرمی،جایی؟ در اجاقی،طمع شعله نمی بندم،خردک شرری هست هنوز؟ قاصدک! ابرهای همه عالم شب و روز در دلم میگریند.

  5. 7 کاربر از پست مفید mozhgan.z.1368 سپاس کرده اند .


  6. #4
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    برق قدرت
    نوشته ها
    4
    ارسال تشکر
    1
    دریافت تشکر: 11
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : آن کلاغی ...

    nazarekhsi nadaram

  7. 2 کاربر از پست مفید حسین الکتریک سپاس کرده اند .


  8. #5
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی کاربردی
    نوشته ها
    5
    ارسال تشکر
    4
    دریافت تشکر: 17
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : آن کلاغی ...

    زندگي آرام است مثل ارامش يك خواب بلند ..
    .زندگي شيرين است مثل شيريني يك روزقشنگ ..
    .زندگي رويايي است مثل روياي يكي كودك ناز ....
    زندگي زيبا است مثل زيبايي يك غنچه ي باز ....
    زندگي تك تك اين ساعت هاست...زندگي چرخش اين عقربه هاست!!!


  9. 2 کاربر از پست مفید clever-d سپاس کرده اند .


  10. #6
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    حسابداری مالی
    نوشته ها
    5
    ارسال تشکر
    0
    دریافت تشکر: 21
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    کامران8's: شاد

    پیش فرض پاسخ : آن کلاغی ...

    درآغاز "زندگی"را در خود یافتم سپس نگاه خود را در افق بینهایت این رویا دیدم اما غافل از این که زندگی در پیش روی من بود باید باور کرد که تا زنده ایم بخوانیم بر این سرود طنین انداز و خیال انگیز زندگی
    کامی

  11. 2 کاربر از پست مفید کامران8 سپاس کرده اند .


  12. #7
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    شیمی
    نوشته ها
    2
    ارسال تشکر
    0
    دریافت تشکر: 0
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array

    پیش فرض پاسخ : آن کلاغی ...

    به به چقدر اشعار جلبی بود
    حالا از کجا کپی کردین ها هاهاهاهاهاهاها

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصویر: ماه تخم‌مرغی و درخش سرخ/ عکس
    توسط Easy Bug در انجمن گالری تصاوير نجوم
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th April 2012, 03:14 PM
  2. نوابغی که کودن بودند!
    توسط بلدرچین در انجمن سرگرمي(طنز، بازي فكري، ...)
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th February 2012, 11:13 PM
  3. تنگ بلاغی
    توسط Joseph Goebbels در انجمن ماد ، هخامنشیان (پارسیان) ، سلوکیان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 1st November 2011, 08:30 AM
  4. شعر: مثل کلاغی
    توسط se7en_love در انجمن عارفانه و عاشقانه
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th August 2011, 06:18 PM
  5. شعر: اشعار بهمن قره داغی
    توسط بهـمن در انجمن قطعات ادبی
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: 24th August 2011, 09:04 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •