هیچ قایقی چون کتابتمام سرودهایی را که می دانید
ما را به سرزمین ها با خود نمی برد
هیچ توسنی چون ورقی از شعر سرزمین ها را
در نمی نوردد
راه این سفر می گیردبی نوایی
بی انکه شاهی بدهد
چه کالسکه ارزانی است
که روح بشررا با خود می برد.
***
با دست سلحشوران– هر چند کوچک
شکوفه ای، کتابی
دانه هایی از لبخند کاشته می شود
که در ظلمت به بار می نشینند
***
از ظلمت برون و گرد هم آرید
و به سمت آفتابشان بیندازید
پیش از آنکه چون برف آب شوند.
***
نه دشتی دیده ام
و نه دریایی هرگز
اما می دانم که خار ها چگونه اند
و موجها چه سان
نه با خدا سخن گفته ام
نه در افلاک به ملاقاتش
اما یقینم هست از آن آمال
گویی که به دستم نقشه راه داده باشند
***
علاقه مندی ها (Bookmarks)