دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست گلگشت چمن با دل آسوده توان کرد
آزرده دلان را سر گلگشت چمن نیست از آتش سودای تو و خار جفایت
آن کیست که با داغ نو و ، ریش کهن نیست بسیار ستمکار و بسی عهد شکن هست
اما به ستمکاری آن عهد شکن نیست در حشر چو بینند بدانند که وحشیست
آنرا که تنی غرقه به خون هست و کفن نیست
علاقه مندی ها (Bookmarks)