دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: آیت الله بهجت را می گویم ....

  1. #1
    کاربر جدید
    نوشته ها
    66
    ارسال تشکر
    454
    دریافت تشکر: 697
    قدرت امتیاز دهی
    323
    Array
    **Meh**'s: جدید65

    Post آیت الله بهجت را می گویم ....

    آقا از حرم که می خواست برگردد

    مشت هایش را می بست

    و دیگر باز نمی کرد

    تا برسد خانه و روی سر بچه ها دست بکشد.

    آیت الله بهجت را می گویم




    چند ساعت مانده بود به اذان صبح

    طبق معمول بلند شده بود برای تجدید وضو

    هوا خیلی سرد بود

    از اتاق بیرون رفته بود

    آنجا خورده بود زمین و دیگر نتوانسته بود بلند شود

    چند ساعت بعد که آقا را پیدا کرده بودند دیده بودند در حالی که بدنش از
    سرما خشک شده همان طور که روی زمین افتاده دارد ذکرهایش را می گوید

    گفته بودند خب چرا صدا نکردید؟

    گفته بود خب نخواستم اذیت بشوید

    آیت الله بهجت را می گویم



    آن رقت قلب همیشگی

    یکی از اطرافیان بچه ی شان از جایی پرتاب شده بود و توی کما بود.

    زنگ زده بودند برای التماس دعا

    آقا آن رقت قلب همیشگی را که وقتی کسی التماس دعا می گفت پیدا نکرده بود

    یکی از اهل خانه پرسیده بود جریان چیست؟

    گفته بود وقتی اجل کسی حتمی است کاری نمی شود کرد

    اینها از ما شاکی باشند بهتر است تا این که از خدا شاکی باشند

    در عوض ما دعا می کنیم خدا به بهترین نحو برایشان جبران کند

    آیت الله بهجت را می گویم




  2. #2
    کاربر جدید
    نوشته ها
    66
    ارسال تشکر
    454
    دریافت تشکر: 697
    قدرت امتیاز دهی
    323
    Array
    **Meh**'s: جدید65

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....


    کارهای شخصی اش را به هیچ وجه به کسی نمی گفت

    مثلأ می آمد پایین می دید که دندان هایش را جا گذاشته

    برمی گشت بالا دندان ها را برمی داشت

    یا دنبال عصایش که می خواست بگردد به هیچ کس نمی گفت

    آیت الله بهجت را می گویم



    مشهد که می رفتند خیلی مقید بود توی نگهداری از بچه ها کمک کند تا
    عروسشان هم به زیارت برسد.

    می گفت بچه ها را بگذارید پیش من . وسایل و خوراکی هایشان را هم بگذارید
    و خودتان بروید زیارت.
    از حرم که برمی گشتند می دیدند آقا بچه را بغل کرده تا آرام باشد یا
    خوابانده و همین طوری توی بغلش راه می برد که بیدار نشود و در حال ذکر و
    عبادت خودش است...
    آیت الله بهجت را می گویم




    مقید بود تولد افراد را بهشان تبریک می گفت .
    بعضأ به بچه ها هم هدیه می داد .
    به عروسشان هم همین طور. روز تولدش که می شد می گفت غذای کافی درست کنید
    و فقرا و همسایه ها را اطعام کنید.
    آیت الله بهجت را می گویم





  3. #3
    کاربر جدید
    نوشته ها
    66
    ارسال تشکر
    454
    دریافت تشکر: 697
    قدرت امتیاز دهی
    323
    Array
    **Meh**'s: جدید65

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....

    آن وقت ها که بچه ی کوچک داشتند
    به خانمش گفته بود فقط مراقب بچه ها باش
    لازم نیست به خاطر من مطبخ بروی
    یک آب ساده هم که توی هاون بکوبی با هم می خوریم
    آیت الله بهجت را می گویم



    امان از آن روزی که برای گرفتاری یک کسی یا شفای مریضی به آقا التماس دعا می گفتند
    یک ریز آقا باید حال آن شخص را می پرسید ببیند گرفتاری اش برطرف شده یا نه
    تا خبر برطرف شدن گرفتاری را هم نمی شنید دست بردار نبود
    باید مواظب بودند وقتی التماس دعا می گویند یک جوری بگویند که آقا بو
    نبرد که آن گرفتاری چه بوده
    آیت الله بهجت را می گویم




    یکی از مرغ ها مریض شده بود
    خیلی حالش بد بود
    اهل خانه چندان موافق نبودند که مرغ ها از قفس بیرون بیایند
    خب کثیف کاری می شد
    آقا هر روز مرغ مریض را یک ساعتی از قفس بیرون می آورد و خودش بالای سرش
    می ماند و مراقب بود
    می گفت خب حیوان باید قدم بزند که حال و هوایش عوض شود و "بهبود" پیدا کند
    یک ماهی بود که حیوان کاملا حالش خوب شده بود...
    فردای عصری که آقا رحلت کرد دیده بودند که حیوان هم مرده...
    آیت الله بهجت را می گویم




    مقید بود مرغ و خروس توی خانه داشته باشند
    و هم مقید بود رسیدگی به مرغ و خروس ها را خودش تنهایی انجام دهد
    صبح از مسجد که برمی گشت اول آب و دانه ی مرغ و خروس ها را می داد و
    قفسشان را مرتب می کرد
    خودش پوست خیارها و غذاهای مانده را از توی خانه جمع می کرد می آورد برای حیوان ها
    بعد ظرفی را که با آن غذا آورده بود توی حوض می شست می آورد داخل خانه
    یک بار هم اول شب به مرغ و خروس ها سر می زد
    یک بار هم بعد از عبادت یک ساعته ی سرشب هایش
    یک بار هم موقع خواب که روی قفس را با پتوی مخصوصشان می پوشاند
    می گفت سرما می خورند
    آیت الله بهجت را می گویم



  4. #4
    کاربر جدید
    نوشته ها
    66
    ارسال تشکر
    454
    دریافت تشکر: 697
    قدرت امتیاز دهی
    323
    Array
    **Meh**'s: جدید65

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....

    رفته بودند آقا برایشان خطبه ی عقد بخواند
    آقا خطبه را که خوانده بود به عروس و داماد گفته بود حالا یک سفارش به
    عروس خانم دارم یک سفارش هم به آقا داماد
    منتها وقتی سفارش عروس خانم را می گویم آقا داماد باید گوشش را بگیرد و نشنود
    وقتی هم سفارش آقا داماد را می گویم عروس خانم باید گوشش را بگیرد و نشنود
    حالا کدامتان اول دست روی گوشش می گذارد؟...
    بعد گفته بود شوخی کردم. نمی خواهد دست توی گوشتان فرو کنید.
    اما هر کدامتان بدانید که نباید به سفارش آن یکی کاری داشته باشید..
    منظور آقا این بود که عروس و داماد نباید یک سره توی روی هم در بیایند و
    بگویند چرا به سفارش آقا عمل نکردی ...
    هر کس باید به فکر سفارش خودش و وظیفه ی خودش باشد...
    عاقد آیت الله بهجت بود




    دختر بچه پرتقال دلش خواسته بود
    مادرش گفته بود توی این فصل پرتقال از کجا پیدا کنیم؟
    بعد از چند دقیقه دختر بچه با یک پرتقال وارد اتاق شده بود
    هیچ کس نمی دانست این پرتقال را کی دست او داده
    آقا فرموده بود این بچه توی حرم دلش پرتقال خواسته بود
    حالا با قاعده به او پرتقال داده اند
    منظور آقا این بود که توی حرم هرچیزی که واقعا دلت بخواهد با قاعده می
    آورند بهت می دهند
    "با قاعده" یکی از آن تکیه کلام های شیرین آقا بود
    آیت الله بهجت را می گویم



    بچه ها را که حرم می برید
    می گفت بچه ها را که حرم می برید
    حتما خوراکی دستشان بدهید که توی حرم بخورند...
    آیت الله بهجت را می گویم





    بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه
    اگر ناراحتی یا غم و غصه ای توی صورت کسی می دید
    حتی پیش آمده بود که نمازش را نمی بست
    تا یک جوری آن ناراحتی رابرطرف کند و صورت آن شخص را خوشحال ببیند
    آن وقت نمازش را می بست
    می گفت آدم اگر یک نفر را خوشحال کند همان موقع خدا یک ملک خلق می کند که
    او را از بلاها مصون نگه دارد
    آیت الله بهجت را می گویم


  5. #5
    کاربر جدید
    نوشته ها
    66
    ارسال تشکر
    454
    دریافت تشکر: 697
    قدرت امتیاز دهی
    323
    Array
    **Meh**'s: جدید65

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....



  6. #6
    همکار تالار مدیریت
    نوشته ها
    1,814
    ارسال تشکر
    16,317
    دریافت تشکر: 15,586
    قدرت امتیاز دهی
    31281
    Array

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....

    سلام
    خیلی جالب بودند.هرچقد هم بخونی سیر نمیشی.خدا را شکر هزاران مرتبه شکر. خیلی دلنشین بودند. ممنون


  7. 5 کاربر از پست مفید عبدالله91 سپاس کرده اند .


  8. #7
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    شيمي آلي
    نوشته ها
    78
    ارسال تشکر
    378
    دریافت تشکر: 352
    قدرت امتیاز دهی
    30
    Array
    6824's: جدید162

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....

    با سلام
    كاشكي اين رفتارهاي پسنديده ي ايت ا... سرمشق زندگي خيلي هامون مي شد . مرسي
    خدايا شكار شيرم كن قبل ازآنكه خرگوشي شكار كنم !

  9. 6 کاربر از پست مفید 6824 سپاس کرده اند .


  10. #8
    کاربر جدید
    نوشته ها
    66
    ارسال تشکر
    454
    دریافت تشکر: 697
    قدرت امتیاز دهی
    323
    Array
    **Meh**'s: جدید65

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....

    رفته بودند آقا برایشان خطبه ی عقد بخواند
    آقا خطبه را که خوانده بود به عروس و داماد گفته بود حالا یک سفارش به
    عروس خانم دارم یک سفارش هم به آقا داماد
    منتها وقتی سفارش عروس خانم را می گویم آقا داماد باید گوشش را بگیرد و نشنود
    وقتی هم سفارش آقا داماد را می گویم عروس خانم باید گوشش را بگیرد و نشنود
    حالا کدامتان اول دست روی گوشش می گذارد؟...
    بعد گفته بود شوخی کردم. نمی خواهد دست توی گوشتان فرو کنید.
    اما هر کدامتان بدانید که نباید به سفارش آن یکی کاری داشته باشید..
    منظور آقا این بود که عروس و داماد نباید یک سره توی روی هم در بیایند و
    بگویند چرا به سفارش آقا عمل نکردی ...
    هر کس باید به فکر سفارش خودش و وظیفه ی خودش باشد...
    عاقد آیت الله بهجت بود
    راستی این عروس و دامادی که در متن بالا گفته شده , حاج آقا پناهیان و خانمشان بودند

  11. 7 کاربر از پست مفید **Meh** سپاس کرده اند .


  12. #9
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهندسی معماری
    نوشته ها
    216
    ارسال تشکر
    2,088
    دریافت تشکر: 1,485
    قدرت امتیاز دهی
    1206
    Array
    farzane*'s: جدید30

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....

    خیلی عالی بودن واقعا لذت بردم
    خیلی خیلی ممنون دوست عزیزم

    هر صبح پلکهایت فصل جدیدی از زندگی را ورق می زند !
    سطر اول همیشه این است : خدا همیشه با ماست . . .
    پس بخوانش با لبخند !!!

  13. 3 کاربر از پست مفید farzane* سپاس کرده اند .


  14. #10
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    مهندسی عمران
    نوشته ها
    530
    ارسال تشکر
    884
    دریافت تشکر: 1,512
    قدرت امتیاز دهی
    60
    Array

    پیش فرض پاسخ : آیت الله بهجت را می گویم ....

    گشتیم و گشتیم؛ ذکری بالاتر از صلوات پیدا نکردیم
    آیت الله بهجت

  15. 7 کاربر از پست مفید GUNNER_2020 سپاس کرده اند .


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. آموزشی: ₪ . تفاوت ویندوز ۳۲بیت با ۶۴ بیت . ₪
    توسط .yalda. در انجمن ویندوز
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: 16th October 2011, 12:50 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 7th November 2009, 02:11 PM
  3. آموزشی: 18 قابلیت جالبی که ویندوز 7 دارد و سایر ویندوزها ندارند!
    توسط moji5 در انجمن (Microsoft Windows 7 (32 bit - 64 bit
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 30th September 2009, 01:35 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •