سرزمين من ايران. . .
میخواستم بزرگ بشم درس بخونم مهندس بشم
خاکم آباد کنم زن بگیرم مادر و پدرم ببرم کربلا
دخترم بزرگ کنم ببرمش پارک تو راه مدرسه باهم حرف بزنیم
خیلی کارا دوست داشتم انجام بدم خوب نشد
باید میرفتم از مادرم, پدرم خاکم ناموسم دخترم دفاع کنم رفتم که دروغ نباشه احترام کم نشه همدیگر درک کنیم
ریا از بین بره دیگه توهین نباشه محتاج کسی نباشیم اوضاع خيلي خوبه
یه پسری 27 سالش بود 6 سال بود نامزد بود
يكي رو ميخواست بهش كار ندادن
باباي دختره داد به يه نفر ديگه پسره خودشو كشت
پدر بزرگش سالي 2بار مكه ميره
ولي يه بار نيومد دست نوه اش رو بگيره.
داداشي اوضاع خيلي عاليه
دختره با نامزدش تا دم دانشگاه ميره
داخل دانشگاه با n نفر ديگه هم هست
داداش اوضاع از اين بهتر نميشه پسراي سرزمينت ابروهاشون برميدارن مثل دخترا
داداش اوضاع خيلي قشنگه
مردم همديگرو فوش مادر ميبندن
داداش اين مرد با سنش به خاطر اينكه پيش زن و بچه اش شرمنده نشه شبا هم كار ميكنه
داداش گل نخريدن ازش هيچ بدجوري هم دلش رو شكستن...
داداش يه مـــــــادر چندتا بچه رو نگه ميداره حتی آخ هم نميگه
اما چندتا بچه يه مـــــــادر رو نگه نميدارن..
داداش دختر سرزمينت تو سن كم داره كار ميكنه كه
شما به خاطر آسايش اينا از خودتون گذشتين داداش سالي چند تا از اين حادثه ها داريم... داداش تو مصرف مواد مخدر اول شديم...
داداش آذربايجان خيلي سرده ....
داداش اين بچه تو سرما خوابش برد ميبيني شهر چقدر ساكته؟؟؟
هيچكي توجه نميكنه....
داداش اوضاع خيلي بهتر از ايناست به قول اون خواننده ... <<همه چي آرومه من چقدر خوشبختم>>
علاقه مندی ها (Bookmarks)