کاساندان عزیز درود خدای مهربون بر تو
نگران افکارت نباش .این افکار در بعضی سنین وبعضی شرایط سراغ انسان میاد و با کمی صبر و تدبیر و همراهی با انسانهای مثبت اندیش و خوش فکر به راحتی ازبین میره...
خدارو با زیباترین و مهربونترین نگاهش برات آرزو دارم
کاساندان عزیز درود خدای مهربون بر تو
نگران افکارت نباش .این افکار در بعضی سنین وبعضی شرایط سراغ انسان میاد و با کمی صبر و تدبیر و همراهی با انسانهای مثبت اندیش و خوش فکر به راحتی ازبین میره...
خدارو با زیباترین و مهربونترین نگاهش برات آرزو دارم
من دوست دارم تا پیر نشدم بمیرم. چون ازسر بار کسی بودن متنفرم
میدونین من فکر میکنم شما دوستای گلم دچار اشتباه شدید
شما که دوست دارید بمیرید اصلا هدفتون از زندگی چیه؟!!! این سوال باعث بینش ادما نسبت به زندگی میشه شما اصلا برای چی به دنیا اومدین؟خدا از افرینش انسان چه هدفی داشت!
مرگ خیلی شیرینه ولی به نظرتون چرا خدا به ازای بعضی کارها به انسان طول عمر میده؟واقعا چرا!
بچه ها من واقعا با خوندن این نظرا خیلی ناراحت شدم! چرا زندگیتونو اینطوری میبینید؟
تو رو خدا ی کم درباره زندگیتون فک رکنید
حقیقتاً نه .
منم دوس دارم...........از این دنیا خلاص میشیم
به نظرم آدم تا وقتی که نمرده بهتره از زندگیش استفاده کنه و خودشو آماده کنه که یه وقتی تو اون دنیا وقتی کارنامه شو بهش میدن مردود نشده باشه از آفا مهدی هم متشکرم اینجا مثل باباها باهمون صحبت کردن و من از نظرشون خیلی خوشم اومد
همیشه باید آماده بود!
زندگی گذرگاهیست برای رفتن گاهی وقتا لازمه برای رفتن هم توقف کنیم وبه راهی که طی کردیم وراه پیش رومون یه اندیشه ی کوتاهی بکنییم ببینیم چی کار کردیم برا خودمون؟ آیا برای خودمون زندگی کردیم؟؟
بچه ها نمیگم به مرگ فکرنکنیدولی تا تواین دنیا هستین اززندگی لذت ببریدوبخاطرهیچ چیزاین دنیاغصه نخوریدچون این دنیاارزش غصه خوردن نداره
عشق و ازدواج مثل نماز است..نیت که کردی دیگر نباید به اطراف نگاه کنی..
من هنوز خیلی آرزو دارم .من باید بابامو به آرزوش که دکتر شدن منه برسونم
آلزایمر گاهی درد نیست...
درمان است!!
فکر کردن به مرگ خوب است، همانطور که امیر المؤمنین علی (ع) می فرمایند:
"ای بندگان خدا از مرگ و نزدیک بودنش بترسید،
و آمادگی های لازم را برای مرگ فراهم کنید، که مرگ جریانی بزرگ و مشکلی سنگین به همراه
خواهد آورد: یا خیری که پس از آن شرّی وجود نخواهد داشت، و یا شرّی که هرگز نیکی با آن نخواهد
بود. پس چه کسی از عمل کننده برای بهشت، به بهشت نزدیکتر و چه کسی از عمل کننده برای
آتش، به آتش نزدیکتر است."
ولی زندگی:
"شب آرامی بود
می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه ی نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد به آرامش زیبای یقین
با خودم می گفتم :
زندگی راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی آبتنی کردنِ در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
هیچ !!!
زندگی وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز دریغش کردی
آخرین فرصت همراهیِ با امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه ی خاک
به جا می ماند
زندگی، سبزترین آیه در اندیشه برگ
زندگی، خاطرِ دریایی یک قطره،، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است در آیینه ی عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهرِ نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره با شوق سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم."
سهراب سپهری
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)