دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: نابغه ۳ ساله‌ای که زندگی‌اش با سه کلمه خدا، درخت و آب عوض شد

  1. #1
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    Biotechenology ღ
    نوشته ها
    1,001
    ارسال تشکر
    3,728
    دریافت تشکر: 5,493
    قدرت امتیاز دهی
    21635
    Array
    sevda_sj's: جدید49

    Thumbs up نابغه ۳ ساله‌ای که زندگی‌اش با سه کلمه خدا، درخت و آب عوض شد



    کوثر هنوز یک سالش نشده بود که قلم به دست گرفت. او روی کاغذ خطوطی می‌کشید که به زبان خودش می‌گفت این خداست، درخت است.
    به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،روی صندلی‌های بزرگ و چرمی دفتر روزنامه که دسته‌هایش تکیه‌گاه آدم بزرگ‌هاست کوثر گم می‌شود.
    او با آن موهای کوتاه لخت و دو چشم هوشیار زل می‌زند به ما که محو تماشایش شده‌ایم.کوثر متولد دی ​ ۸۸ است یعنی هنوز هفت ماه مانده تا چهار ساله شود، اما می‌تواند بخواند، بنویسد، بیشتر سوره‌های جزء سی‌ام قرآن را از بر بگوید و بعضی سوره‌ها را به انگلیسی ترجمه کند.تماشایی بودن کوثر از این بابت است.
    او با بقیه بچه‌های سه ساله فرق دارد چون زیر آن چهره کودکانه که وقتی در دفتر روزنامه حوصله‌اش سر رفت به شیطنت افتاد، دختری باهوش نشسته که اگر حالا در کلاس اول یا دوم دبستان بنشیند از همکلاسی‌هایش عقب نمی‌ماند.



    خدا، درخت، آب
    مهران شهرباف و مریم کلانتریان، پدر و مادر کوثرند که از روزهای اول تولد او فهمیدند دخترشان چقدر با نوزادان دیگر فرق دارد. مادر کوثر البته بیشتر، چون همیشه در خانه کنار او بود و وقتی مهران مجبور به سفرهای کاری درازمدت بود، او بود که همه حرکات کوثر را زیر نظر داشت.

    نوزاد او شش ماهه بود که زبان باز کرد، او یک روز گفت خدا، درخت، آب؛ مریم از حرف زدن‌های او در این سن فیلم گرفته است.
    این سه کلمه زندگی کوثر را عوض کرد.
    همین شد که مادرش یک روز کتابی را برعکس به دستش داد و کوثر در حالی که به خطوط آن چشم دوخته بود کتاب را برگرداند، یعنی همان‌ کاری که آدم‌های باسواد با کتاب‌ها می‌کنند.
    مریم آن روز فکر کرد کوثر اتفاقی کتاب را به سمت درستش چرخانده، اما وقتی این کار بارها​تکرار شد و کوثر هر بار همین کار را کرد او فهمید نوزادش می‌داند کتاب را از کدام طرف می‌خوانند.به نام خدامهران آن روزها که کوثر هنوز شیر می‌خورد به سفرهای طولانی می‌رفت و مریم برای این که تنها نماند به زادگاهش می‌رفت، به دزفول که هنوز زخم جنگ به تن دارد.

    آن شب کوثر نمی‌خوابید، چراغ‌های اتاق همه خاموش بود به جز تلویزیون که در فضا نور پخش می‌کرد. برنامه روایت فتح تازه آغاز شده بود، گوینده گفت به نام خدا و آغاز کرد، کوثر اما به تقلا افتاد، دست از شیر خوردن کشید و رو به تلویزیون گفت به نام خدا. مریم آن شب مو به تنش راست شد چون می‌دید نوزادش کلمه‌ای را که بیشتر از هر چیز در خانه‌شان تکرار می‌شود به زبان آورد.


    عروسک نه، کتاب
    کوثر هنوز یک سالش نشده بود که قلم به دست گرفت. او روی کاغذ خطوطی می‌کشید که به زبان خودش می‌گفت این خداست، درخت است.مریم مترجم زبان انگلیسی است که کتاب‌های کودک و نوجوان و حالا هم رمان ترجمه می‌کند.

    وقتی کوثر یک سال و نیمه بود مریم برایش کتاب می‌خواند و او با علاقه روی کلمات دست می‌گذاشت و می‌پرسید این چیست.
    مادر می‌خواند و کوثر تکرار می‌کرد. او بسیار زود فهمید که آب را چطور می‌نویسند و بعد هم فهمید آب ترکیبی از الف و ب است. کوثر کلمه‌های دیگر را هم با همین روش یاد گرفت یعنی ابتدا از مادرش پرسید، بعد آنها را هیجی کرد و بعد درک کرد که آن کلمه از چه حروفی ساخته شده است.

    حالا اتاق کوثر پر از کتاب است. او خودش کتاب‌ها را انتخاب می‌کند و تصمیم می‌گیرد از بین قفسه‌ها کدام یکی را بردارد. مادرش می‌گوید کوثر اگر بین دو راهی خرید کتاب و عروسک بماند دو دلی را کنار می‌گذارد و عروسک را می‌بوسد و به او می‌گوید تو همین جا در مغازه بمان و بعد می‌رود به کتابفروشی و کتاب دلخواهش را می‌خرد.قصه می‌گوید و شعر می‌سازدکوثر را باید از نزدیک دید و تفاوت‌هایش را لمس کرد. روزی که او به دفتر روزنامه جام‌جم آمد دست بردار «شمکو» نبود ؛ شمکو (شکمو) آن عروسک کوچک که شکمی بزرگ دارد و در همه چیز رقیب کوثر است.کوثر با «شمکو» زندگی می‌کند. در ذهن داستان‌پرداز او، شمکو شاگرد تنبل کلاس است و در درس خواندن از کوثر جا می‌ماند. شمکو اما با این که شاگرد زرنگی نیست سبب شده تا کوثر یک قصه‌گو شود.

    او مدام داستان‌هایی را می‌سازد که شمکو در آن نقش دارد. حتی دیکته‌هایی که کوثر در دفتر مشقش می‌نویسد پر از اوست.
    کوثر البته برای همه چیز یک داستان دارد. او یک روز خرسی کشید که بسیار شبیه خرس واقعی بود، یک روز هم دایره‌ای کشید و گفت این چرخ و فلک است و یک روز هم یک دایره که دو خط راست حائلش را نگه می‌داشت؛ در ذهن کوثر آن دایره و خط‌ها صندلی بودند که خط‌ها آن دایره را نگه می‌داشتند تا صندلی نیفتد.

    حالا که کوثر سه ساله است قوه تخیلش هم قوی‌تر شده.
    او بیشتر وقت‌ها از خودش شعر می‌سازد و جملاتی آهنگین را به زبان می‌آورد. از شعرهایی هم که بلد است در موقعیت‌های مناسب استفاده می‌کند مثل آن روز که با پدر و مادرش سوار ماشین بود و با دیدن چراغ قرمز گفت «چراغ خطر قرمزه، علامت ترمزه»، یا مثل آن روز که مریم صندلی را جلوی تلویزیون گذاشته بود و کوثر سر رسید و خواند «اول برو عقب‌بشین، بعد هر چی دوست داری ببین، بدون برای چشم تو، خطر نشسته در کمین».
    کوثر چشم به راه شکوفایی استعدادکوثری که وقتی مادرش پوشکش را عوض می‌کرد می‌خواند عمو زنجیرباف، کوثری که حافظ و سعدی را می‌شناسد، بیشتر سوره‌های جز سی​​ام قرآن را حفظ است، دعای فرج را از بر دارد و پنج تن و ۱۴ معصوم را می‌شناسد و در حد رفع نیازهای روزمره اش انگلیسی می‌داند، نیازمند توجه است.

    اما در قزوین، شهری که کوثر و خانواده‌اش زندگی می‌کنند هیچ مرکز دولتی یا خصوصی نیست که به کوثر و بچه‌های شبیه او توجه کند. پدر و مادر کوثر هم از این بابت نگرانند، مهران نمی‌داند که چرا حتی آموزش و پرورش به نبوغ دخترش بها نمی دهد و مریم دلواپس روزی است که وقتی کوثر بزرگ شد و به سن مدرسه رسید با بچه‌هایی همکلاس شود که چیزهایی را که آنها قرار است تازه یاد بگیرند کوثر سال‌ها پیش آموخته است. مریم نگران پس خوردگی کوثر در نظام آموزشی رسمی است، دختری سه ساله که خودش با استعدادهای خدادادی‌اش کلید باسواد شدنش را زده است.




    باشگاه خبرنگاران
    ویرایش توسط sevda_sj : 24th July 2013 در ساعت 02:39 AM




  2. 13 کاربر از پست مفید sevda_sj سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست آشنا
    نوشته ها
    274
    ارسال تشکر
    2,943
    دریافت تشکر: 1,633
    قدرت امتیاز دهی
    4481
    Array
    آن شرلی's: سکوت

    پیش فرض پاسخ : نابغه ۳ ساله‌ای که زندگی‌اش با سه کلمه خدا، درخت و آب عوض شد

    وای... نابغه است!
    سید علی لب تر کند , جان را فدایش میکنم!

  4. 3 کاربر از پست مفید آن شرلی سپاس کرده اند .


  5. #3
    کاربر جدید
    رشته تحصیلی
    ریاضی
    نوشته ها
    40
    ارسال تشکر
    72
    دریافت تشکر: 128
    قدرت امتیاز دهی
    208
    Array

    پیش فرض پاسخ : نابغه ۳ ساله‌ای که زندگی‌اش با سه کلمه خدا، درخت و آب عوض شد

    خداکنه از این استعداد عالی بیشتر از این استفاده بشه در آینده

    و کلی خوشبحالش
    پیــش صاحب نظران مـلک سلـیمان بـاد است ,,, بــلکه آن است سلــیمان کـه ز مــلک آزاد است

  6. 4 کاربر از پست مفید ΜαsοοD سپاس کرده اند .


  7. #4
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    ریاضی و فیزیک
    نوشته ها
    1,331
    ارسال تشکر
    1,417
    دریافت تشکر: 5,704
    قدرت امتیاز دهی
    7239
    Array
    کاساندان's: جدید119

    پیش فرض پاسخ : نابغه ۳ ساله‌ای که زندگی‌اش با سه کلمه خدا، درخت و آب عوض شد

    تعجبی ندارد!باور کنید راست میگویم تمام دختر ها نابغه هستند اما اگر خودشان را باور داشته باشند ...

  8. #5
    دوست آشنا
    رشته تحصیلی
    Biotechenology ღ
    نوشته ها
    1,001
    ارسال تشکر
    3,728
    دریافت تشکر: 5,493
    قدرت امتیاز دهی
    21635
    Array
    sevda_sj's: جدید49

    پیش فرض پاسخ : نابغه ۳ ساله‌ای که زندگی‌اش با سه کلمه خدا، درخت و آب عوض شد

    هههههه همه دخترا نخبه ان نابغه ان مخ

    کجاشو دیدین


    من حالا یه چشمه شو رو کردم
    ویرایش توسط sevda_sj : 24th July 2013 در ساعت 12:48 PM




  9. کاربرانی که از پست مفید sevda_sj سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نگرشت را عوض کن همه چيز عوض ميشود...
    توسط Number One در انجمن روانشناسی موفقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 9th October 2011, 01:26 AM
  2. دادكان در نود(1): دعواي من و علي آبادي دعواي رياست بود
    توسط mahdi9067 در انجمن فوتبال و فوتسال
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 5th January 2010, 09:54 AM
  3. مقاله: می‌خواستم دنیا را عوض کنم دنیا مرا عوض کرد!
    توسط *مینا* در انجمن قطعات ادبی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th December 2009, 09:08 PM
  4. اثر عوامل سمي روي بدن عوامل خون واعصاب
    توسط ریپورتر در انجمن تسلیحات کشتار جمعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th November 2009, 08:32 PM
  5. اثر عوامل سمي روي بدن عوامل تاولزا و خفه كننده
    توسط ریپورتر در انجمن تسلیحات کشتار جمعی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 16th November 2009, 08:31 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •