تا وقتی ادما انقدر ساده و زود باورن هر کی هر حرفی بخواد میزنه
چند روز پیش داشتم به افق نگاه میکردم که یهو دیدم یه چیز نورانی اومد و نشست تو حیاط خونمون . منو میگی پریدم یه تفنگ اب پاش برداشتم رفتم طرف پشقاب پرنده ولی نمیدونم اون جک و جونورای فضایی چه دستگاهی داشتن که تا خواستم اب بپاشم تفنگ اب پاش از دستم در اومد و در هوا معلق شد و شروع کرد به ریختن اب روی من
این گفته ی پیرمرد پشمک مو هست که با روزنامه ی نییورک تامیز مصاحبه کرده .
خطر موجودات فضایی رو باید جدی گرفت . من از همین الان میرم یه بسته کبریت بی خطر میخرم تا وقتی موجودات فضایی اومدن با کبریت بی خطر خطرشون رو حنثی کنم