دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15

موضوع: معرفي شاعران نامدار ايراني( قديم، معاصر)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #15
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    روانشناسی عمومی
    نوشته ها
    3,348
    ارسال تشکر
    31,663
    دریافت تشکر: 11,131
    قدرت امتیاز دهی
    29289
    Array
    zoh_reh's: جدید88

    پیش فرض پاسخ : معرفي شاعران نامدار ايراني( قديم، معاصر)

    كیوس گوران اوریمی

    كیوس گوران اوریمی متولد هفتم خرداد سال 1317 شمسی در اوریم سوادكوه است. وی كارشناس بازنشسته منابع آب و روزنامه نگار و نویسنده كه دیرسالی را به سرودن شعر می پردازد. كیوس گوران قریب سی سال قبل به سرودن شعر به گویش طبری روی آورد. وی برگزیده اولین همایش نخبگان و مشاهیر مازندران است كه توسط صدا و سیمای مازندران ترتیب یافته بود و بارها توسط انجمن های هنری فرهنگی تهران و مازندران مورد تجلیل قرار گرفت. و تاكنون با مشكلات كه او بدان اشاره دارد و بر سر راه نشر می بیند ، توانسته است سه كاست از سروده های مازنی خود را با صدای خود منتشر كند. وی از 10 سال قبل ، شنوایی اش را از دست داد و امروز در غم ناشنیدن و دوصد درد دیگر كه عارض جسم او گشته است ، به همان استقامت ، سرودن و نوشتن را ادامه می دهد.
    به بهانه هفتادو دومین سالگشت تولد استاد کیوس گوران -شاعر برجسته مازندرانی- بر آن شدیم تا مختصری از او گفت و گویی صمیمی که با او انجام شد را برای شما دوستان بیان کنیم. به دلیل مشکلات جسمی و ضعف شنوایی ناچار پرسش ها را نوشتیم واستاد به صورت کتبی پاسخ داد.تولد کیوس گوران اوریمی را به او شادباش می گوییم.این گفت وگو را بخوانید. کیوس در مقدمه گفت وگو اظهار داشت: پسندیده است به مجالی که فراهم شد ، عرض ادبی داشته باشیم به حضور شما و به درگاه نظر مخاطبان گران سنگ غزل ناله های من ، که اگر به گرمای التفات و به مامن محبت هایشان نبود ، من و شعرم نیز نبوده ایم ... ! زمهریز زمانه هر سترگی را از پا در می آورد و من که استخوان شکسته ای بیش نبودم!
    گوران در پاسخ به این سوال که در هفتاد و دومین سالگرد تولدتان روزگار را چگونه سپری می کنید،گفت: مگر هفتاد و دو ساله شدم؟ چه تلنگری به یادآوری تلخ ! بدین خبر غمم افزون شد چون کاری از پیش نبردم و مجال عمر اما کاش پیش افتاد ...! من چه می کنم؟ مگر می شود کاری هم کرد؟ با نشستن به دنج دلتنگی و رج زدن سیاه مشق هایی که گلیم اذن نمی پذیردشان و به مزیر ناشنوایی و التهاب دستانی که قرار است تکیه قلم بدو باشد و ناهمراه اند اما و چهار چشم به گربه گربه هایی باشی که شاخ ات نزنند . .. و ... و ... چه کاری می توانم کرد؟ از روی سفید دفترم خجالت می کشم که به گیس و مکنای مادرم می ماند و خسته و خط خطی دلتنگی هایم! پس هیچ ... هیچ کاری به گاه پیری نمی کنم که به بایسته باشد!

    از مهندس پرسیدیم: کیوس وقتی در مجامع عمومی ظاهر می شود ، حلقه دوستداران به دورش بسته می شود ، کدام ویژگی شعر شما باعث جاودانه شدن و ماندگاری در میان مردم است؟ و پاسخ شنیدیم:اعتقاد دارم که شعر به یک معنا شرحی به تعریف شخصیت سراینده اش است . به تعبیر دیگر ، شاعر صادق به شعر خود معرض می شود ؛ معرفی به عشق و اخلاص ! من هرجا که به شباهت بیشتر با مردم بودم که سعی کردم به همیشه ام باشد ، ماندم به یادشان و به میان شان ، مردم مرا نمی بینند که خود را در من و صدایشان را در نی و نای ام می بینند که همین ام ماندگار به حضورشان کرد ! مردم خود را پشت نمی کنند ... !
    گفتیم:پشت هر مردم موفق ، یک بانوی بزرگ قرار دارد . از یار و یاور روزگار جوانی و همدم روزهای پیری ( مهین بانو،همسرتان ) بگویید؛ و کیوس گفت:اینکه حکم داده اید یا نظر داده اید یا گمان تان بر این است که پشت مردان موفق بانوان بزرگی قرار دارند؟ شاید نباید حتما باشد! بعضا به حضور رویای یک عشق بزرگ هم می توان پشتیبانی شد.
    موفقیت در هنر شعر مدیون دردمندی های شاعرانه است و نه به حضور در کنار انویی که چه بسا هنر را و ذوق را سد راه گردد ... ! اظهار نظر خطرناکی بود ؟ و مهین بانوی من البته به سخاوت متحملم شد و به روی و روح پذیرای او ، دغدغه ای به سرود و سرایش نداشتم اما آن دل مایه ی ضرور که به آبشخورش ، به ناهنگام و دیرهنگام به سجاده ی شعر نشستم تامین به چیزی و ز جایی شد که خود نیز آشنایش نیستم اگرچه لبالب و سرشار به آن ! و مهین بانو به روزگار پیری مان به درد جسم است و من به درد جان! شاید من بودم که خسته و پاشکسته اش کردم بی آنکه خود بخواهم ، اما تحمل سرودی ساز گردنکشی که جز به آواز دلش ، گوش به هیچ نمی دارد ، کار ساده ای نیست ! نمی دانم ... ذکر نمی کند ولی چه بسا که به پشیمانی انتخاب من به همسری باشد ... ؟(جهت اطلاع دوستان خواننده باید عرض شود که استاد در سالهای دور همسر دلسوز و مهربان خویش را از دست دادند )
    در ادامه بحث را به"چهل سال عاشقی"کشاندیم: گوران چهل سال عاشقی را سروده در صورتی که اغلب زندگی مشترک نسل جدید به کمتر از چهار سال می رسد . راز چهل سال عاشقی در چیست؟
    استاد گفت : راز سرود چهل سال عاشقی به این و در این نیست که فقط چهل سال عاشقی به عمر هفتاد و دو ساله ام داشتم ! من عاشق به پیشتر بودم و به تا هنوز نیز . این سرود به بخشی از خاطره می پردازد و نه به عشق ! نسل امروز خسته از شرایط امروز است و بپرسید ، شما بپرسید که چرا خسته شان می کنند؟ از آنان بپرسید که شرایط به تدبیر و تمهیدشان فراهم می شود ... من فقط برای نسل امروز گریه می کنم که قرار بود بار هویت به دوششان باشد ... دوششان خسته است ، بمیرم برای شان.
    گوران در خصوص آلبوم جدید برای علاقه مندان و مشتاقان می گوید: سروده ها آماده اند ولی آلبوم نه! بگذارید کمی خستگی در کنم که اگر جان به در بردم از این خستگی ، آلبوم هم آماده می شود.
    گوشه ای از اشعار استاد:
    کاشکه من تـِه کوچه بی بـُوم ، دَئی بـُوم تـِه لینگ بن ( کاش خاک کوچه ات بودم و زیر پایت )
    با دوندی هامِجی بـِنه ره ته ، اُون بنه من ! ( من آن زمینی می بودم که قدم بر آن می گذاشتی)
    رونما کِنده تـِه ره لـِتکای اُون انار تـِتی ( در باغ ، به گل انار رونما می شوی )
    صلوات رَسِندنه پاپلی هم ته سه چمن ( و روبه رو با صلوات پروانه در چمن )
    ته اگه وَنگ نکنی ، ویشه ی بلبل شـُونه کوه ! ( سکوت تو سبب کوچ بلبلان بیشه زار به کوه می شود)
    جان بلبل شِه صدا ره سراده ، تک نون ؟ ( تو را به جان بلبل ، لب مبند و آواز را رها کن )
    اگه نـَوتمه دل تـِه سه غزل ، جان کیوس ( اگر نگفتم غزلی به دلخواه تو ، تو را به جان کیوس )
    ته مر خنده نزن ... دفتر آبرو نشن ... !( ریشخندم نزن و آبرو از دفترم مبر ... ! )

    http://anjoman.tebyan.net/newindex.aspx

    قوانین تالار روانشناسی



    الهی مرا آن ده که مرا آن به...

  2. کاربرانی که از پست مفید zoh_reh سپاس کرده اند.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مقاله: تاریخچه نقاشی
    توسط Non-Existent در انجمن نقاشی - طراحی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd November 2008, 12:32 AM
  2. مقاله: مقايسه گرايش اقوام ايراني به سبک هاي مديريت
    توسط A.L.I در انجمن مجموعه مدیریت اجرایی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th September 2008, 04:45 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •