دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: شعری کوتاه از جامی

  1. #1
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    مدیریت دفاعی
    نوشته ها
    4,430
    ارسال تشکر
    5,018
    دریافت تشکر: 13,826
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    Capitan Totti's: جدید40

    پیش فرض شعری کوتاه از جامی




    خانه نزدیک دریا زود ویران می شود، زود ویران می شود

    ابر اگر از قبله آید سخت باران می شود
    شاه اگر عادل نباشد مُلک ویران می شود
    خانه نزدیک دریا زود ویران می شود
    گل به این پاکیزگی از آب لال می خورد
    غصه دیوانه را مرد عاقل می خورد

  2. 3 کاربر از پست مفید Capitan Totti سپاس کرده اند .


  3. #2
    دوست جدید
    رشته تحصیلی
    فناوری اطلاعات
    نوشته ها
    169
    ارسال تشکر
    687
    دریافت تشکر: 629
    قدرت امتیاز دهی
    1163
    Array
    zina_a's: خواهش

    پیش فرض پاسخ : شعری کوتاه از جامی

    ابیاتی برگزیده از اشعار مولانا



    «آزمودم مرگ من در زندگی است// چون رهم زین زندگی، پایندگی است»


    مثنوی
    «آفت ادراک آن حال است و قال// خون به خون شستن محال است و محال»
    مثنوی
    «آنچه اندر آینه بیند جوان// پیر اندر خشت بیند بیش از آن»

    مثنوی
    «از پی هر گریه آخر خنده ایست// مرد آخربین مبارک بنده ایست»
    مثنوی
    «از محبت، نار نوری می‌شود// وز محبت، دیو حوری می‌شود»
    مثنوی
    «ای خنک آن را که پیش از مرگ مرد// یعنی او از اصل این زر بوی برد// مـرگ تبدیلـی که در نـــوری روی// نه چنان مـرگی که در گـوری روی»
    مثنوی
    «ای که تو از ظلـم چاهی می‌کنی// از برای خـویش دامی می‌تنی»
    مثنوی
    «این جهان کوه‌است و فعل ما ندا// باز گردد این نداها را صدا»
    مثنوی
    «پا تهی گشتن به‌است از کفش تنگ// رنج قربت به که اندر خانه جنگ»
    مثنوی
    «پیش چشمت داشتی شیشه کبود// زان جهت عالم کبودت می‌نمود»
    مثنوی
    «پیش مؤمن کی بود این قصه خوار// قدر عشق گوش، عشق گوشوار»
    مثنوی
    «تا که احمق باقی است اندر جهان// مرد مفلس کی شود محتاج نان»
    مثنوی
    «تیغ دادن در کف زنگی مست// به که آید علم، ناکس را بدست»
    مثنوی
    «چون زخود رستی همه برهان شدی// چون که گفتی بنده‌ام سلطان شدی»
    مثنوی
    «چون که دندان تو را کرم اوفتاد// نیست دندان بر کنش ای اوستاد»
    مثنوی
    «خنک آن چشم که گوهر زخسی بشناسد// خنک آن قافله‌ای کو بودش دوست خفیر»
    دیوان شمس تبریزی
    «در پس هر گـریه آخر خنده ایست// مـرد آخربین مبارک بنده ایست»
    مثنوی
    «دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر// کز دیـو و دد ملولم و انسانم آرزوست// گفتند یافت می‌نشود جسته‌ایم ما// گفت آن که یافت می‌نشود آنم آرزوست»
    دیوان شمس تبریزی
    «دیگران چون بروند از نظر از دل بروند// تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی»
    دیوان شمس تبریزی
    «زآنهمه بانگ و علا لای سگان// هیچ واماند ز راهی کاروان؟»
    مثنوی
    «سخـت گیــری و تعصـب خامـی است// تا جنینی کار خون آشــامـی است»
    مثنوی
    «شب غلط بنماید و مبدل بسی// دید صائب شب ندارد هرکسی»
    مثنوی
    «شتران مست شدستند، ببین رقص جمل// زاشتر مست که جوید ادب و علم و هنر»
    دیوان شمس تبریزی
    «صـورت زیبا نمــی آید به کار// حرفی از معنی اگر داری بیار»
    مثنوی
    «ظالم آن قومی که چشمان دوختند// وز سخنها عالمی را سوختند»
    مثنوی
    «عاقبت جوینده یابنده بود// چونکه در خدمت شتابنده بود»
    مثنوی
    «عشقهایی کز پی رنگی بود// عشق نبود عاقبت ننگی بود»
    مثنوی
    «عقل از سودای او کور است و کر// نیست از عاشق کسی دیوانه‌تر»
    مثنوی
    «عقل اول راند بر عقل دوم// ماهی از سر گنده گردد نی ز دم»
    مثنوی
    «عقل، بند ِ رهروان و عاشقان است ای پسر// بند بشکن، ره عیان اندر عیانست ای پسر»
    دیوان شمس تبریزی
    «عـقــل تا تدبیـر و اندیشه کند// رفته باشد عشــق تا هفتـــم سما// عـقــل تا جوید شتر از بهر حج// رفته باشد عشــق بر کــــوه صفا»
    مثنوی
    «کرد مـــردی از سخـــن دانی سؤال// حق و باطل چیست ای نیکومقال// گوش را بگرفت و گفت این باطل است// چشم حق است و یقینش حاصل است»
    مثنوی
    «گفت خر! آخر همی زن لاف لاف// در غریبـــی بس توان گفتن گزاف»
    مثنوی
    «گفت هان ای محتسب بگذار و رو// از برهنه کی توان بردن گرو»
    مثنوی
    «موی بشکافی به‌عیب دیگران// چو به‌عیب خود رسی کوری از آن»
    مثنوی
    «نردبان خلق این ما و من است// عاقبت زین نردبان افتادن است// هرکه بالاتر رود ابله تر است// کاستخوان او بتر خواهد شکست»
    مثنوی
    «هرکسی را بهـر کاری سـاختند// میل آنرا در دلـش انداختند»
    مثنوی
    «هرکه او بی مرشـدی در راه شد// او زغـولان گمره و در چاه شد// هرکه گیـرد پیشـه بـی اوستـا// ریشخندی شد به شهـر و روستا// کـار بی استـاد خواهـی ساختن// جاهلانه جان بخـواهــی باختن»
    مثنوی
    «هـرکه اول بین بود اعمی بود// هـرکه آخر بین چه با معنی بود// چشـم آخربین تواند دید راست// چشم اول بین غرور است و خطاست// هـرکه آخربین تر او مسعودتر// هـر که اول بین تر او مطرودتر// هـرکه اول بنگرد پایان کار// انـدر آخر او نگردد شرمسار// حکم چون بر عاقبت اندیشی است// پادشـاهی بنده درویشــی است»
    مثنوی
    «هرکه را نبض عشق می‌بجهد// گر فلاطون بود، تواش خر گیر// هر سری کو زعشق پر نبود// آن سرش را زدم مؤخر گیر»
    دیوان شمس تبریزی
    «هیچ آییـنه دگر آهــن نشد// هیــچ نانی گنـدم خرمـن نشد// هیچ انگـوری دگر غوره نشد// هیـچ میـوه پخته باکوره نشد// پختـه گرد و از تغیـّر دور شو// رو چو برهـان محقق نور شو»
    مثنوی


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 28th December 2011, 01:13 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:51 PM
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2010, 03:46 PM
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 15th January 2010, 01:24 PM
  5. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 8th February 2009, 09:37 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •