روانشناسی چادر
علم روانشناسی می گوید : سیاه به معنی نه بوده و نقطه ی مقابل بله یعنی سفید است با این نگاه باید گفت:
آن کس که در مقابل نامحرم سیاه می پوشد در واقع می خواهد به او نه بگوید. و آن کس که رنگ سفید، رنگارنگ و جذاب می پوشد راه نگاه ها را به سوی خود باز می گذارد و در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاه های هرزه و آلوده قرار می دهد. در واقع وسیله آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم می کند.
ماکس لوشر متخصص در روانشناسی رنگ ها معتقد است: «سفید به صفحه ی خالی می ماند که داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه نقطه ی پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد». بنابراین زنی که در برابر نامحرم و در بیرون از خانه لباس سفید و رنگارنگ نمی پوشد، حداکثر ایمنی را برای خود ایجاد کرده است و نشان می دهد که اینجا نقطه ی پایان نگاه های نامحرمان است و در فراسوی این پوشش جایی برای نفوذ نگاه ها و نیت های ناپاک نیست.
سلا بر همه دوستان عزیز و خوشحالم از آشناییتون
منم یه دختر چادریم و خیلی دوسش دارم چون خودم انتخابش کردم و به ارزشش پی بردم.
سلام به تمامی دوستان
و ممنون از ایجاد این تاپ
من یک دختر چادری هستم و به این حجاب افتخار میکنم
راستش در دوران کوردکی که پدر مادرم کم کم از من میخواستن که چادر بزارم هر چه قدر برای من توضیح میدادن نمیتونستم معنای چادر رو درک کنم.
چادرم رو سرم میکردم ولی برای من یک علامت سوال بزرگ بود
گهگاه که خیلی خسته میشدم و غر میزدم همون جا توی خیابون میگفتن که خب اگه نمیخوای چادرت رو بردار ولی تا این کارو میکردم یه حس بدی داشتم، احساس میکردم که انگار یک چیزی کم دارم، و اونجا دوباره بودن چادرم روی سرم رو میخواستم
دوران دبستانم تموم شد و شد راهنمایی. حالا ازم خواسته بودن که در راه رفت و آمد مدرسه هم چادر داشته باشم ولی باز نمیتونستم درک کنم که منی که دارم با سرویس میرم و میام و فرم ساده ی مدرسه دارم چرا باید این کارو بکنم، چون هنوز نمیتونستم درک کنم! خیلی وقتا میشد که چادرم رو دستم میگرفتم و میرفتم می اومدم، والدین هم خبر داشتن از این موضوع و راجع بهش برام توضیح میدادن و با هم گفتگو داشتیم منم خیلی فکر میکردم ولی خوب دیگه....
سوم راهنمایی بود که دیگه قبول کردم، کم کم داشتم درکش میکردم، میفهمیدم که اینطوری برای خودم بهتره و...
شد دبیرستان، دبیرستانی که من میرفتم چادر اجباری بود، اولا با میخودم میگفتم که خوب نباید بچه هارو با زور چادر سر کرد ( چون خودم هم به زور این کارو نکرده بودم و با دلیل و منطق جلو رفته بودم) ولی بعدا دیدم که خوب اونطوری ها هم که من فکر میکردم نبوده. البته بچه ها هم در کل بچه های خیلی خوبی بودن برای همین در طول اون 4 سال من رفتار بد و زننده ای از کادر مدسه ندیدم!
خلاصه توی همین دوران بود که من چادرو رسما پذیرفته بودم و نسبت بهش تعصب پیدا کرده بودم و این تعصب تا همین الان ادامه داره
برای همین هم نسبت به رفتار بعضی از خانوم ها در قبال چادر حساسم و ناراحتم میکنه
بیشترینش توی حرمه
وقتی میرم حرم خوب این مسلم هستش هستن کسانی که به خاطر وارد شدن به حرم چادر میزارن و در اصل چادری نیستن، که خوب اینم به خاطر احترام و حرمت گذاشتن در مقابل امام رضا ست.
اما نمیدونم چرا واقعا چرا به محض اینکه به اندازه ی یک قدم از ورودی حرم خارج میشن این چادرو از سر برمیدارن. یعنی واقعا انقدر براشون سخته که لا اقل به اندازه 5 دقیقه بیشتر نمیتونن تحمل کنن. آخه عزیز من شما که به خاطر حرمتداری تا اینجا اومدی خوب یک دیگه هم صبر کن دیگه!!! یعنی از اون خط به بعد دیگه حرم نیست؟ امام رضا نیست؟ حرمت نیست؟
(البته سؤتفاهم نشه، بعضی از دوستان حرمت داری میکنن. من مخاظبم کسانی بودن که تا میان بیرون دیگه انگار همه چیز تموم شده که البته باز هم قصد توهین نیست و بد برداشت نشه، یک صحبت دوستانه بود)
ممنون از همگی
ویرایش توسط anael : 17th August 2013 در ساعت 10:47 AM
هیتلربه ناپلئون می گوید:مابرای شرافت می جنگیم وشمابرای پول می جنگید،ناپلئون میگوید:انسانهابرای آنچه که ندارن می جنگند.
سلام دوستان ، دقیقاً باید در این تاپیک چه ګفتګویی داشته باشیم ؟
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)