دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: چرا برخی از كودكان نمی خواهند به مدرسه بروند؟

  1. #1
    یار همیشگی
    رشته تحصیلی
    مديريت
    نوشته ها
    4,874
    ارسال تشکر
    2,734
    دریافت تشکر: 6,835
    قدرت امتیاز دهی
    110
    Array

    Smile چرا برخی از كودكان نمی خواهند به مدرسه بروند؟

    چرا برخی از كودكان نمی خواهند به مدرسه بروند؟
    معمولاً مدرسه رفتن برای كودكان، یك رویداد هیجان انگیز و لذت بخش است. اما بعضی از بچه ها، از مدرسه رفتن می ترسند. وقتی بچه ها می خواهند در خانه بمانند و مدرسه نروند، برای این كارشان بهانه می آورند، مانند احساس ناخوشی و یا شكایتهای جسمی بی اهمیت (سردرد و شكم درد یا درد قلبی)و پدر و مادرها نگران می شوند. بیشتر بچه هایی كه در سنین ۵ تا ۷ سال و یا ۱۱ تا ۱۴ سالگی هستند، این حالتها را دارند. یعنی بچه هایی كه وارد دبستان و یا راهنمایی می شوند. این كودكان از اینكه امنیتشان با ترك خانه و والدین به خطر بیفتد، نگرانند. پدر و مادرها نمی توانند خود را با این ترس بچه ها و اینكه فرزندانشان به مدرسه نروند، سازگار كنند و این حالت برای آنها دردسرهای زیادی را ایجاد می كند، ولی این حالتها به راحتی و با كمك حرفه ای پزشكان قابل درمان است.

    چه وقت این حالتها پیش می آید؟


    معمولاً وقتی بچه ها مدتی در خانه هستند، مانند تعطیلات آخر هفته، تعطیلات تابستانی و یا دوره نقاهت بیماری كه به پدر و مادرها نزدیكترند و ارتباط بیشتری با آنها دارند و یا به دنبال از دست دادن عزیزی و یا انتقال از مدرسه و یا خانه این حالتها پیش می آید. كودك از سردرد، گلودرد و یا شكم درد شكایت می كند و درست زمانی كه می خواهد به مدرسه برود، به محض اینكه پدر و مادر به بچه می گویند كه به مدرسه نرود و بچه در خانه می ماند، ناخوشی از بین می رود و فردا صبح قبل از رفتن به مدرسه، دوباره بچه ناخوش می شود. بعضی بچه ها فقط نمی خواهند كه خانه را ترك كنند و اظهار ناخوشی نمی كنند. این بچه ها حالتهای دیگری نیز دارند، مانند:
    ۱- احساس ناامنی در یك اتاق، به تنهایی.
    ۲- نگرانی بیش از حد در باره آسیبهایی كه به خود یا به پدر و مادرشان برسد.
    ۳- داشتن مشكل در به خواب رفتن.
    ۴- كابوس دیدن.
    ۵- ترس بیش از حد و بی مورد از جانوران، غول، دیو و چیزهای مشابه و یا خودساخته.
    ۶- ترس از تاریكی.
    ۷- اضطراب شدید از رفتن به مدرسه.
    چنین ترسهایی در كودكانی كه اختلالات اضطرابی جدایی دارند،نیز دیده می شود.
    اثرات بالقوه درازمدت مانند (اختلالات اضطرابی بزرگسالان)، برای كودكی كه دائماً می ترسد و از مراقبت پزشكی برخوردار نیست، زنگ خطری جدی است و آسیبهای جبران ناپذیری به كودك می زند. وقتی كودك از مدرسه و دوستانش برای مدت طولانی جدا می شود، مشكلات آموزشی و اجتماعی جدی پیدا می كند. كودك و والدین می توانند از یك روانپزشك كودكان بهره گیرند تا به آنها كمك كند و سریعاً كودك را به مدرسه و دیگر فعالیتهای مهم و روزمره اش بازگرداند. ترس مربوط به ماندن در مدرسه نیست، بلكه از ترك خانه به عنوان یك محیط امن ناشی می شود. در نتیجه اگر بچه به مدرسه برود و مدتی در آنجا بماند، آرام می شود. در كودكان بزرگتر و یا نوجوانان، نرفتن به مدرسه نشان از مشكل جدی تری دارد و به درمان بیشتری نیاز دارد.

    منبع

    دكتر ریاض غیرتمند


    روزنامه همشهری

    اللهم عجل لولیک الفرج

    اگر حجاب ظهورت وجود پست من است
    دعا كن كه بميرم چرا نمي آيي؟

  2. کاربرانی که از پست مفید MR_Jentelman سپاس کرده اند.


  3. #2
    کاربر اخراج شده
    رشته تحصیلی
    الکترونیک
    نوشته ها
    1,528
    ارسال تشکر
    11,753
    دریافت تشکر: 9,183
    قدرت امتیاز دهی
    0
    Array
    setayesh shb's: خوشحال3

    پیش فرض پاسخ : چرا برخی از كودكان نمی خواهند به مدرسه بروند؟


    چـرا بـرخی کودکان از رفتـن به مدرسـه می‌ترسنـد؟



    ترس از محیط مدرسه

    چند روز دیگر قرار است حسین به مدرسه برود، لباس فرمش آماده شده و کیف و کفش و وسایلش را به کمک مامان خریده​و موهایش را هم کوتاه کرده و حالا قرار است یک پسر منظم و مرتب و باسواد شود.
    اما او هنوز به پای مامان و بابا آویزان می شود که می خواهم در خانه بمانم و نمی خواهم به مدرسه بروم.



    تا حالا چند بار وسایل مدرسه اش که منظم و مرتب توی کمدش چیده شده بود، گم شده و مامان کلی خانه را گشته تا آن را پیدا کرده است. بی خبر از این که حسین به امید این که وقتی وسایل نباشد به مدرسه راهش نمی دهند آنها را پنهان می کرده است. مامان نمی داند علت ترس حسین چیست. او در مهدکودک و پیش دبستانی هیچ مشکلی نداشته، اما حالا​ نمی خواهد به مدرسه برود و می گوید بگذارید بی سواد باشم ! اما بیایید با مامان حسین فکر کنیم چه چیزهایی می تواند حسین کوچولو را بترساند؟

    ترس از بچه های بزرگ تر

    مامان تحقیق می کند و متوجه می شود در میان بچه های مجتمعی که در آن زندگی می کنند یک پسر کلاس سومی هست که بر سر موضوعی با حسین دعوایش شده و او را تهدید می کند.



    وقتی می پرسد که این بچه کدام مدرسه می رود متوجه می شود او هم مدرسه ای پسرش است. حسین هیچ چیز نمی گوید، اما شاید وقتی آن پسر زورگویی کرده و حسین زیر بار نرفته، تهدید کرده باشد که در مدرسه تلافی اش را سرش در می آورد. مامان تصمیم می گیرد برای جلوگیری از این ترس حسین او را برای چنین شرایطی آماده کند.

    با او به مدرسه می رود و به او یاد می دهد​اگر اعتراض یا شکایتی داشت به چه کسانی و کجا مراجعه کند. او به حسین یاد می دهد با بچه های بزرگ تر به جاهای خلوت نرود و خصوصا اگر با کسانی که او را تهدید می کنند تنها ماند سریع محل را ترک کند. مامان به حسین یاد می دهد اگر زورش نمی رسد، اگر کسی به او حمله کرد فرار کند و هم زمان با فریاد از دیگران کمک بخواهد.



    مادر به کودک اطمینان می دهد با ناظم مدرسه صحبت کرده و از او خواسته حواسش به حسین باشد. مادر او را آماده می کند، اما همزمان حواسش هست که او را متقاعد کند میلیون ها کودک دارند درس می خوانند و بیرون از خانه آنقدر هم که او می ترسد ناامن نیست. مادر برای مراقبت بیشتر از حسین، او را خود به مدرسه می برد و می آورد.

    ترس از بزرگ شدن

    مادر به خاطر می آورد یک بار که در مورد بزرگ شدن او و رفتنش به مدرسه صحبت با هم کرده اند حسین گفته نمی خواهد به این زودی بزرگ شود. او هنوز کودک است و نمی تواند مثل پدر هر روز سر کار برود!



    شاید حسین از بزرگ شدن و جدی شدن مسائل واهمه دارد. به همین دلیل مادر او را به مدرسه می برد و همه جاهایی را که برای تفریح و ورزش بچه ها تجهیز شده است به او نشان می دهد. او از دوستان جدیدی صحبت می کند که در مدرسه پیدا خواهد کرد و روزهایی که دیگر دلش برای خانه تنگ نمی شود بلکه برای مدرسه و دوستان و معلمانش دلتنگ خواهد شد.

    ترس از رها شدن

    یک روز مریم و مادرش به خانه​حسین آمده بودند و بچه ها با هم بازی می کردند. مریم مدام اسباب بازی​های حسین را به مادرش نشان می داد و می گفت باید از این برایم بخری. مادر مریم یک دفعه گفت: کی بشه بری مدرسه از دست تو یکی هم خلاص بشم.



    مادر حسین به یاد آورد که حسین وقتی این حرف را شنید توی فکر رفت و مادر مریم می گفت مریم می گوید: شما دیگر مرا دوست ندارید و می خواهید مرا بفرستید مدرسه که از دستم خلاص شوید!

    مادر حسین با خودش می گوید: نکند حسین هم همین فکر را می کند؟ به همین دلیل از حسین می خواهد بازی را کنار بگذارد و کنار او بنشیند و به همراه پدرش برای او تعریف می کنند وقتی کوچک بود چقدر ضعیف و ناتوان بود و چقدر وقت زیادی باید صرف می کردند تا از او مراقبت کنند و به او گفتند که کم کم بزرگ تر شد و مدرسه رفتن اولین قدمی است که مستقل برمی دارد و بابت این موضوع بابا و مامان خیلی خوشحال هستند چون او حالا بچه عاقل تر و مستقل​ تری شده است نه این که کلا مستقل شده باشد یا رهایش کرده باشند.



    مادر او را سخت در آغوش می کشد و می گوید: تو پیر هم که بشوی پسر عزیز خودمی.

    پای صحبت مشاور :

    مادر نکاتی را نیز از مشاور مدرسه کودکش می آموزد. او می گوید :

    - مدرسه، ناظم و معلم را وسیله تهدید کودک قرار ندهید.

    - سعی کنید علت اصلی ترس کودک را پیدا و آن را حل کنید.

    - از سرزنش و مقایسه و تحقیر فرزندتان پرهیز کنید و دوست داشتن او را مشروط به مدرسه رفتن نکنید و به او نگویید مدرسه رفتن عامل دوست داشته شدن اوست و اگر مدرسه نرود مادرش نمی شوید.

    - دلیل مدرسه رفتن را برای کودک می توان یک قانون اجتماعی بیان کرد.

    - با او در مورد مشکلات مدرسه نرفتن یا به دست نیاوردن شغل مناسب در صورت مدرسه نرفتن، صحبت نکنید.

    - به او توانایی مراقبت از خود را در مدرسه بیاموزید و سعی کنید حتی اگر کودک سردرد و سایر علائم اضطراب را نشان داد، او را از مدرسه رفتن معاف نکنید چون به زودی این علائم از بین می رود، اما در خانه ماندن این حالت ها را تثبیت می کند.

    - وقتی کودک از مدرسه به منزل برمی گردد، حتما باید یکی از اعضای خانواده در کنار او باشد.

    - اجازه دهید کودک درباره احساسش در مورد مدرسه صحبت کند. اگر لازم شد والدین ساعاتی را در دفتر مدرسه بمانند تا کودک میان ساعات کلاس با دیدن آنها آسوده شود و کم کم این حضور کاهش یابد. می توان ساعات حضور کودک را در مدرسه کم کم افزایش داد.




    نوشته ماندانا ملاعلی در چاردیواری جام جم


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فرجام شناسي يهود به روايت تلمود
    توسط kamanabroo در انجمن يهوديت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 6th December 2015, 12:09 AM
  2. اوج ظرافت هنر معماری در مدرسه چهار باغ اصفهان (+تصاویر)
    توسط moji5 در انجمن معماری ایرانی و اسلامی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 18th October 2009, 05:47 PM
  3. مدرسه هراسی کودکان
    توسط Bahare_66 در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 2nd October 2009, 11:41 AM
  4. آموزشی: آموزش پيش دبستاني در بلژيک
    توسط MR_Jentelman در انجمن روانشناسی کودک و نوجوان
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 18th July 2009, 06:14 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •