کریما !
مر که را خواهی که برافتد ، او را رها کنی ، تا با دوستان تو درافتد .
الهی !
این چه فضل است که با دوستان خود کرده ای ؟
که هر که ایشان را شناخت ، تو را یافت ،
و هر که تو را یافت ، ایشان را شناخت .
الهی !
تو آیینی و دوستان ، آیینه آیین ؛
آیین را در آینه نتوان دید ، هر آینه .
الهی !
چون با تو به تو امانم ، همانا دان که نو مسلمانم .
الهی !
اگر عبدالله را نمی نگری ، خود را می نگر ؛
آبروی عبدالله را پیش دشمن مبر .
امانت عرضه کردی ، بگریخت کوه !
چون است که امانت بهره من آید ، تجلی بهره کوه ؟
الهی !
عیب و آزار من مجوی که آب کرم باز ایستد از جوی ؛
قصه دوستان دراز است ؛ زیرا که معبود بی نیاز است .

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان جوان