دوست عزیز، به سایت علمی نخبگان جوان خوش آمدید

مشاهده این پیام به این معنی است که شما در سایت عضو نیستید، لطفا در صورت تمایل جهت عضویت در سایت علمی نخبگان جوان اینجا کلیک کنید.

توجه داشته باشید، در صورتی که عضو سایت نباشید نمی توانید از تمامی امکانات و خدمات سایت استفاده کنید.
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: نمی‌تونم‌هاتون رو بیارین لطفا. . .

  1. #1
    همکار تالار علوم تربیتی
    رشته تحصیلی
    علوم تربیتی
    نوشته ها
    251
    ارسال تشکر
    984
    دریافت تشکر: 1,153
    قدرت امتیاز دهی
    6804
    Array

    پیش فرض نمی‌تونم‌هاتون رو بیارین لطفا. . .

    دوستان عزیز یک خانم معلمی در آمریکا کاری کرد که اسم او در تمام کتاب‌های تربیتی و پرورشی چاپ شد.
    تمام دوستانی که در دانشگاه، علوم تربیتی و روانشناسی تربیتی خوندن امکان ندارد که قضیه این خانم رو نخونده باشند.






    معلمی با ۲۸ سال سابقه کار به اسم خانم “دنا جامپ“. (deanna jump)
    خانم دُنا یک روز رفت سر کلاس با یک جعبه کفش.

    جعبه‌ی کفش رو گذاشت روی میز.
    به دانش آموزها گفت: « بچه ها میخوام “نمی تونم‌هاتون” رو یا بنویسید یا نقاشی کنید و این‌ها رو بیارید بریزید در جعبه‌ی کفشی که روی میز منه. »


    “من نمی‌تونم خوب فوتبال بازی کنم.”
    ” من نمی‌تونم دوچرخه سواری کنم.”
    “من نمی‌تونم درس ریاضی رو خوب یاد بگیریم”
    “من نمی‌تونم با رفیقم که قهر کردم، آشتی کنم”
    “من نمی‌تونم با داداشم روزی سه بار تو خونه دعوا نکنم”



    بچه‌های دبستانی شروع کردند به کشیدن نمی‌توانم‌هاشون…
    خودش هم شروع به نوشتن کرد.
    نمیتونم‌ها یکی یکی در جعبه‌ی کفش جا گرفت.
    وقتی همه‌ی نمی‌توانم ها جمع شد در جعبه رو بست و گفت: « بچه‌ها بریم تو حیاط مدرسه… »



    بیلی برداشت و گودالی حفر کرد.
    گفت: « بچه‌ها امروز می‌خوایم نمی‌تونم‌هامون رو دفن کنیم »

    جعبه رو گذاشت توی گودال و شروع کرد با بیل روی اون خاک ریختن.
    وقتی که تمام شد به سبک مسیحی‌ها گفت: « بچه‌ها دست‌های هم رو بگیرید »

    خودش هم شد پدر مقدس و شروع کرد به صحبت کردن.
    « ما امروز به یاد و خاطره‌ی شاد روان “نمی‌توانم” گرد هم آمدیم. او دیگر بین ما نیست. امیدوارم بازماندگان او “می‌توانم” و “قادر هستم” روزی همانند او در تمام جهان مشهور و زبان زد شوند و “نمی‌توانم” در آرامگاه ابدی خود به سر برد. »



    بچه‌ها وقتی وارد کلاس شدن دیدن مقداری کیک و مقدار زیادی پفک داخل کلاس گذاشته شده.
    وسط کیک یک مقوا بود و نوشته بود “مجلس ترحیم نمی‌توانم!”
    بعد از اینکه کیک رو خوردن، مقوا رو برداشت و چسبوند کنار تابلوی کلاس.









    تا پایان اون سال تحصیلی، هر کدوم از بچه‌ها که به هر دلیلی به معلمش می‌گفت: “خانم، نمی‌تونم”، در جوابش خانم دنا یه لبخندی می‌زد و اون مقوا رو نشونش می‌داد و خود اون بچه حرفش رو می‌بلعید و ادامه نمی‌داد.
    پایان اون سال تحصیلی شاگردان خانم دُنا بالاترین نمره‌ی علمی رو در مدرسه‌ی خودشون کسب کردند.


    یه قول همین الان همه‌مون به هم دیگه بدیم.
    قول بدیم نمی‌توانم‌ها رو خاک کنیم.

    مترجم :مسعود مهرجویی
    http://kelaseavaleyas.blogfa.com/

    مرا این جا هم می توانید پیدا کنید
    http://forum.rahe-eshgh.ir/

  2. 6 کاربر از پست مفید *خانم معلم * سپاس کرده اند .


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شگفت‌انگیزترین ‌تونل‌های‌ جهان
    توسط nedasoltani در انجمن عجیب ترین ها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 17th August 2013, 11:21 PM
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 22nd April 2013, 10:52 AM
  3. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 25th June 2011, 07:18 PM
  4. ببخشید آقا! می‌تونم به خانومتون نگاه کنم؟
    توسط msd21 در انجمن خواندنی ها و دیدنی ها
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: 24th June 2011, 12:25 PM
  5. چه جوری می‌تونم خوشبختش کنم؟؟
    توسط LaDy Ds DeMoNa در انجمن روانشناسی خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: 25th November 2009, 12:29 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •