شایدآن روزکه سهراب نوشت
تاشقایق هست زندگی باید کرد
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
آری باید این گونه نوشت
هر گلی باشی
چه شقایق،چه میخک،چه گل یاس
زندگی اجباریست
لاجرم باید زیست
شایدآن روزکه سهراب نوشت
تاشقایق هست زندگی باید کرد
خبر از دل پر درد گل یاس نداشت
آری باید این گونه نوشت
هر گلی باشی
چه شقایق،چه میخک،چه گل یاس
زندگی اجباریست
لاجرم باید زیست
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
مثل کبریت کشیدن در باد
زندگی دشوار است
من خلاف جهت آب شنا کردن را،
مثل یک معجزه باور دارم.
آخرین دانه کبریتم را میکشم در این باد
هر چه بادا باد!
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
چرا به بتهاي مرده سنگ بزنم ؟!
وقتي بتهاي زنده فراوانند .....
وسیع باش ومغرور
سربه زیرو سخت
سخت است دردت را نتوانی به کسی بگوییچه سخت میگذرم از دل روزهایی که جانم را به لب میرساند......
سخت تر آنکه کسی نیست تا دلداریت دهد
سخت است مقایسه این روزها با آن روزها.. ..!!
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
ب بعضيا بايد گفت...
تو ک پسورد قلبت چهارتا صفره...
ب چيت مينازى؟؟
یه هیزم شکن وقتی خسته میشه که تبرش کند بشه نه هیزماش زیاد بشه تبر ما آدما هم باورمونه نه آرزوهامون
آتش زدن به یک “سرنوشت”
کبریت نمی خواهد که !!
“پـــا” می خواهد …
که لگد بزنی به همه دارایی یک نفر …
و …
بـــــــــروی .. !!
ویرایش توسط مدیر تالار ادبیات : 11th February 2014 در ساعت 07:24 PM
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
خــــدایـــــا
مــــــی شــــــود بـــاران بــــبــارد . . . ؟
ایــــن بــــــغـــضبــــــه تــــنـــهــایــی . . .از گـــلـویــم
پـــایـــیــننـــمــی رود
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
درد یعنی:
وقتی سراغتو میگیره جای شادی یه غم بزرگ بشینه تو دلت ...
درد یعنی:
وقتی باهات گرم میگیره جای لبخند اشک مهمون چشمات بشه ...
دوست داشتنت این روزها طعم تلخ درد و داره
آدم برفی از خجالت آب شد ... وقتی که دید ... کودکی گرسنه به هویج دماغش زل زده
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)