صفویان
قوای سپاه ایران در ابتدای به قدرت رسیدن شاه اسماعیل یکم تا زمان سلطنت شاه عباس یکم متشکل از قبایل قزلباش بود.قزلباشان به صورت سواره میجنگیدند و سواران آنها را قورچی مینامیدند. قورچیها مسلح به شمشیرهای هلالی شکل (مناسب برای نبرد سواره)، کمان و تفنگ بودند. از زمان شاه عباس یکم به بعد نیروهای پیاده مسلح به تفنگ از مردم تاجیک (غیر قزلباش) و نیز سپاه غلامان خاصه (متشکل از گرجیها، چرکسها و ارمنیها) تشکیل شد. توپخانه نیز معمولاً در محاصره شهرها از زمان شاه تهماسب یکم به کار گرفته میشد اما به دلیل نوع تاکتیکهای جنگی ایرانیان که مبتنی بر تحرک زیاد در میدان جنگ بود در جنگهای مستقیم نقش زیادی نداشت. بالاترین مقام نظامی از زمان شاه عباس یکم به بعد سپهسالار یا ایران بود.
این سمت در ابتدا دایمی بود ولی از زمان شاه صفی در زمان جنگ تعیین میشد. مقامات اصلی سپاه ایران در زمان شاه سلیمان (منقول از سفرنامه کمپفر) به شرح زیرند:
قورچی باشی: فرمانده قورچیان (سواران قزلباش) و بالاترین مقام پس از سپهسالار. قورچیها در زمان شاه سلیمان حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار نفر تخمین زده میشوند و سالانه ۱۰ تا ۱۲ تومان مزد میگرفتند.
قوللر آقاسی: فرمانده سپاه غلامان. سپاه غلامان از گرجیان، چرکسها، ارمنیان و دیگر غیر ایرانیان تشکیل میشد که به صورت سواره میجنگیدند. تعداد آنها حدود ۱۵ تا ۱۸ هزار نفر تخمین زده میشد و سالانه کمی کمتر از ۱۰ تومان مزد میگرفتند.
تفنگچی لر آقاسی: فرمانده سپاه تفنگچیان پیاده بود. این تفنگچیان تاجیک (ایرانی غیرترک) بودند و پیاده میجنگیدند. به این صورت از اسب فقط برای نقل انتقال پیش از درگیری استفاده میکردند اما در هنگام جنگ و در نزدیکی دشمن از اسب پیاده شده و میجنگیدند. سلاح آنها نیز تفنگ و شمشیر بوده است. تعداد آنها نزدیک به ۵۰ هزار تخمین زده میشود. مزد سالانه تفنگچیها کمی کمتر از غلامان بود. تفنگچیان مازندرانی از دیگر تفتگچیان مشهورتر بودهاند.
توپچی باشی: فرمانده توپخانه ایران که در میان مقامات ذکر شده پایین ترین اهمیت را داشت.
به جز قوای نظامی ذکر شده گروهی متشکل از ۲۰۰۰ سرباز مجهز پیاده موسوم به جزایری وجود داشتند که مواجب آنها را شاه پرداخت میکرد و وظیفه حفاظت از دربار را به عهده داشتند. آنها تحت فرماندهی ایشیک آقاسی بودند.
واحدهای داخلی در سپاه را افسرانی دارای عنوانهای زیر اداره مینمودند. این عنوانها همگی از اصطلاخات ترکی تشکیل شدهاند:
مین باشی (فرمانده ۱۰۰۰ سرباز) دارای مزد سالانه ۷۰ تومان
یوز باشی (فرمانده ۱۰۰ سرباز)دارای مزد سالانه ۳۰ تومان
اون باشی (فرمانده ۱۰ سرباز) دارای مزد سالانه ۱۵ تومان
(البته همانطور که امروزه نیز رایج است گاه تعداد سربازان تحت فرماندهی این صاحب منصبان کمتر یا بیشتر از میزان اسمی آن بود) مزد سربازان به صورت حواله پرداخت میشد. این حوالهها برای والیان نواحی مختلف کشور صادر میشد و سربازان معمولاً به دلیل عدم امکان سفر به آن نواحی آنها به دلالان میفروختند. تامین آذوقه در هنگام جنگها به عهده خود سربازان بود به همین دلیل در هنگام جنگها پیشهوران در پی سپاه روان میشدند و اجناس مورد نیاز را به آنها میفروختند.
شرح یکی از نبرد های صفویان
چیقال اوغلی سردار عثمانی با ۱۰۰٬۰۰۰ نفر سرباز از رود ارس گذشته و چون شنید شاه عباس در حوالی خوی است به سمت او حرکت کرد. در ۶ اوت ۱۶۰۴ میلادی (۱۵ مرداد ۹۸۳ خورشیدی) دو سپاه به یکدیگر رسیدند.
نیروهای ایرانی کمتر از قوای عثمانی بودند (۶۲٬۰۰۰ نفر در برابر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر). شاه عباس در این هنگام با یک ترفند جنگی ۵۰٬۰۰۰ سرباز خود را در پشت تپهای پنهان کرد به طوری که از دید دشمن پنهان باشند. پس از آن الله وردی خان سردار سپاه ایران با این تعداد قوا به سمت سپاه عثمانی حرکت کرد.
سپاه ایرانی به رهبری الله وردی خان با شتاب به طرف عثمانیان و به سوی تفنگچیان و توپهای آنان روانه شدند. چیقال اوغلی با این فرض که سربازان ایرانی به طرزی نادرست به سوی توپهای او میآیند، دستور شلیک داد. ستون رزمندگان ایرانی در این هنگام مبادرت به دور زدن سپاه و رساندن خود به پشت سپاه دشمن کردند. سپاه عثمانی با پنداشت این که سپاه شاه عباس همین تعداد است سر لوله توپها را برگرداند و به افزودن آتش بر روی ارتش ایران ادامه داد. بعد از آن جنگاوران ایرانی که نسبت به لشکر عثمانی، ۱ به ۱۰ بودند اقدام به عقب نشینی کردند.
سرلشکر کوسه صفر (حکمران ارزروم) به تعقیب سواران ایرانی به حرکت در آمد. در این حین بخش ۵۰٬۰۰۰ نفری سپاه ایران به دستور شاه عباس به بالای تپه آمد سپس یورش سهمگینی به عثمانی کرد به طوریکه سربازان عثمانی مجال استفاده از توپ را به دست نیاوردند. سربازان عمدهای از سپاه عثمانی پس از این حمله کشته شدند.
از سویی دیگر چون کوسه صفر از پی تعقیب سپاه ایرانی به آنها نرسیده بود بی نتیجه به مرکز جنگ بازگشت و با سپاه قلع و قمع شده عثمانی مواجه شد. قوای به فرماندهی الله وردی خان نیز پس از منصرف شدن کوسه صفر از پی تعقیب سپاه ایرانی به دنبال سپاه عثمانی روان شده بودند، در این حال سپاه عثمانی به حالت محاصره شده در آمد و تعداد زیادی از نیروهایش در جنگ کشته شدند. در خلال جنگ تفنگچیان ینی چری نیز دچار سر در گمی و بی نظمی شده بودند. در حین محاصره، چیقال اوغلی سردار عثمانی موفق شدند خط محاصره شکسته و از آن عبور کنند.
کوسه صفر در این جنگ اسیر ایرانیان شد. در این نبرد سرلشکر کوسه صفر بسیار حرفهای و مدبرانه جنگید و این باعث شد شاه عباس به او پیشنهاد خدمت در ارتش ایران را بدهد اما چون کوسه صفر پاسخ شاه را با گستاخی داد، سربازان صفوی وی را به قتل رساندند.
در نتیجه این جنگ ظرف ۳ سال پس از آن، هیچ منطقهای از کشور ایران در دست عثمانی نبود و کردستان، لرستان، آذربایجان، ارمنستان شرقی و گرجستان شرقی به دست ایران افتاد. پیرو این پیروزی پیمان نامهای به نام عهدنامه نصوح پاشا در سال ۱۶۱۲ میلادی بین ایران و عثمانی بسته شد که زیاد دوام نیاورد و در سال ۱۶۱۶ میلادی منجر به فتح تفلیس و نبرد گوگجه گردید.
پایان
گردآوری شده توسط violator
منابع : http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%...85%DB%8C%D9%87
http://forum.cinemacenter.ir/thread535.html
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%...B1%D8%A7%D9%86
http://borhaan.com/topic1230.html
http://forum.pioneer-life.ir/thread2221.html
http://kurosh-dariush.blogfa.com/post/59
علاقه مندی ها (Bookmarks)