عکس
.................................................. .....
ایشون اولین تی اس ( مخفف ترنس سکشوال)
در ایران هستند. فریدون ملک آرا که به مریم ملک آرا تغییر یافتند. و در زمینه ی مداوای افراد ترنس هم انجمنی رو ایجاد کردند.
عکس
.................................................. .....
ایشون اولین تی اس ( مخفف ترنس سکشوال)
در ایران هستند. فریدون ملک آرا که به مریم ملک آرا تغییر یافتند. و در زمینه ی مداوای افراد ترنس هم انجمنی رو ایجاد کردند.
درمان هورمونی در ترانس سکشوآل ها
استروژنها:
استروژن ماده اصلی برای ایجاد علائم زنانه در بیماران مرد است که تمایل به زن شدن دارند.
در بیشتر مراکز از استروژن خوراکی استفاده میگردد. دوز بالاتر دارو تاثیری در سرعت ایجاد علائم زنانه ندارد. و فقط عوارض را بیشتر میکند.
درمان با استروژن موجب ایجاد سینه زنانه و تغییر تجمع بافت چربی به فرم زنانه، یعنی تجمع چربی در باسن و ران، نرمی پوست، کاهش موی بدن و کاهش یا توقف ریزش موی مردانه، کاهش باروری و کاهش نعوظ آلت خواهد شد.
حداکثر تغییر در علائم جنسی با ۲ سال درمان ایجاد میگردد. و پس از آن تغییر بیشتری با درمان هورمونی صورت نمیگردد.
درمان هورمونی با استروژن و یا آنتی آندروژن باعث تغییر کیفیت صوت به فرم زنانه در مردان نمیگردد و جهت آن ممکن است لازم به ارجاع به مراکز اختصصاصی گفتار درمانی باشد.
▪ پروژسترون:
گرچه اندیکاسیون و نیاز قطعی درمان با پروژسترون مشخص نشده است ولی در برخی از بیماران ترانس سکشوال مذکر به مونث دیده شده که درمان با پروژسترون، تمایلات جنس زنانه و رشد سینه ها را بهتر میکند.
● درمان هورمونی در ترانس سکشوآل های مونث به مذکر
هدف از درمان هورمونی در بیماران نارضایتی جنسیتی مونث به مذکر ایجاد علائم مردانه شامل فرم بدن مردانه و قطع خونریزی قاعدگی و ایجاد شکل رویش موی مردانه (شامل فرم موی سر به فرم طاسی مردانه و رویش موی صورت و بدن و تبدیل فرم رویش موی ناحیه تناسلی از شکل مثلثی با راس پائین زنانه به ذوزنقه ای مردانه) است.
پایه درمان هورمونی در این بیماران، فراورده های تستوسترون میباشد که متداولترین، درمان با تستوسترون استراز به میزان ۱۲۵-۲۵۰ میلی گرم عضلانی هر ۳-۲ هفته است .
درمان جایگزین، داروهای خوراکی یا موضعی با جذب از طریق پوست است. اصول ، با درمان بیماران هیپوگنادیسم مشابه است.
با درمان آندروژنی تغییرات زیر بصورت پایدار ایجاد میگردد:
۱) تغییر در طنین صوت به فرم مردانه پس از ۱۰-۶ هفته درمان.
۲) بزرگ شدن کلیتوریس البته در افراد مختلف به میزانی متفاوت.
۳) کوچک شدن پستانها در حد ملایم.
۴) افزایش تمایلات جنسی.
۵) ایجاد آکنه.
۶) افزایش موی صورت و بدن .
۷) طاسی سر به فرم مردانه.
سایر تغییرات شامل افزایش قد در بالاتنه، افزایش وزن و تغییر رفتار در افزایش علاقه اجتماعی و جنسی، کاهش چربی ناحیه باسن است.
گاهی با این درمان خونریزی قاعدگی قطع نمیگردد و احتیاج به اضافه کردن داروهای پروژسترونی میباشد.
اگر درمان بصورت موضعی و از طریق جذب پوستی با هورمون صورت گیرد داروی پروژسترونی نیز تقریباْ همیشه لازم است.
● هورمون درمانی بعد از عمل جراحی
برخی مراکز میزان داروهای استروژنی را پس از خارج کردن بیضه ها به نصف میزان قبل از جراحی کاهش میدهند و بقیه مراکز با همان دوز ادامه میدهند.
دلیل ادامه درمان با با استروژن پس از خارج کردن بیضه ها حفظ ظاهر زنانه و بهبود کیفیت استخوانی جهت جلوگیری از کاهش دانسیته استخوانی و (osteprosis) است.
پس از خارج کردن تخمدانها در زنان تغییر جنسیت یافته به مرد، بایستی درمان با آندروژن، جهت حفظ علائم ظاهری مردانه و جلوگیری از پوکی استخوان (osteprosis) ادامه یابد.
دکتر افخمی
ارولوژیست
http://mahditomina.blogfa.com/post/27
مراحل دیدنی تبدیل شدن یک پسر به یک دختر(+تصاویر)
یک پسر جوان استرالیایی به دلیل مشکلات جنسیتی در طی ۱۷ ماه به یک دختر تبدیل شد.
به گزارش پارسی نو، ویدئویی که چند وقت پیش در سایت یوتیوب توسط کاربری به اسم “ای گتی” منتشر شد با بازدید بالای بینندگان سایت یوتیوب مواجه شد.در این ویدئو مراحل تبدیل شدن خود کاربر که از مشکلات *ترانس سکشوال ها( دو جنسی ها) رنج می برد به یک دختر نمایش داده می شود.مراحل تبدیل شدن این پسر به یک دختر نزدیک به ۱۷ ماه طول کشیده است.
اوایل این فیلم پسری با شکل و شمایل مردانه نشان داده می شود و در آخر این پسر به جنسیت موئنث با شکل و شمایل دخترانه تبدیل می شود.این ویدئو بیش از ۵۰۰ هزار بیننده داشته و با نظرات مثبت کاربران مواجه شده است
http://www.parsino.ir/didaniha/%D9%8...AE%D8%AA%D8%B1
گفت وگو با رئيس مرکز پذيرش ترانس سکشو ال ها: به دنبال نيمه گمشده
ميدان آهنگ، مرکز بهزيستي نواب صفوي، اين کل آدرسي است که از تنها مرکز ارائه مشاوره و خدمات درماني به افراد TS «دوجنس گونه» کشور داريم. خيلي زود خود را زير خنکاي شاخ و برگ هاي درختان بلندقامت حياط اين مرکز احساس مي کنم. با مريم حسيني رئيس مرکز نواب صفوي در خصوص «ترانس سکشوال ها به صحبت مي نشينم. آدم هايي که هر روز ما در مترو، خيابان و فروشگاه ها آنها را مي بينيم، شايد آنها را بتوانيم تشخيص بدهيم و شايد گاهي سال ها بغل دستي ما در مدرسه و دانشگاه و محل کار باشد. در اين گفت وگو کوشش شده است تا نگاهي دوباره به اين بيماري و مبتلايان به آن شود.
-
TS چه نوع بيماري يي است؟ علائم و ويژگي هاي اين بيماري چيست؟
TS مخفف ترانس سکشوال، يا اختلال هويت جنسي است. به بيان ديگر فرد مبتلابه TS دچار اختلال نسبت به جنس خود مي شود، يعني روح و روان فرد با ظاهر جسمي فرد در تعارض است. مثلاً شايد فرد از لحاظ جسمي يک پسر باشد اما از لحاظ روحي، رواني، تمايلات و تفکرات، يک دختر محسوب شود، يا بالعکس اين قضيه، براي همين TS يک بيماري رواني است. ترانس سکشوال ها در طول حيات خود دائماً از جنسيت بيولوژيک خود ناراضي هستند و تمايل و اصرار تعلق به جنس مخالف خود را دارند و براي همين پيوسته درصدد کسب خصوصيات ظاهري جنس مخالف خود و رهايي از خصوصيات جنسي خود هستند، مثلاً دختران TSصداي خود را کلفت تر مي کنند، لباس هاي مردانه مي پوشند و از بازي ها و رفتارهاي خاص زنانه پرهيز مي کنند. در مورد پسران هم همين قضيه صادق است، يعني پسران دچار بيماري TS، تمايل به پوشيدن لباس هاي زنانه، آرايش و اطوار زنانه و مواردي از اين قبيل دارند.
شيوع اين بيماري در کدام گروه جنسي بيشتر است؟
ترانس سکشوال ها بيشتر مرد هستند و از اين رو نسبت پسران به دختران بيشتر است. آمارهاي خيلي دقيق در خصوص اين نسبت وجود ندارد و نسبت ابتلاي پسران به اين بيماري در مقايسه با دختران از 6 به 1 تا 30 به 1 متفاوت است. اما آنچه بيشتر بر آن تاکيد مي شود اين است که از هر 3 نفر ترانس سکشوال، يک مورد زن و دو نفر مرد هستند.
علت اصلي اين اختلال جنسي چيست؟
ببينيد، همان طور که گفتم اين بيماري يک اختلال جنسيتي است و علت اصلي بروز آن در فرد به عملکرد هورمون ها در بدن برمي گردد. تغييرات هورموني در هفته ششم دوره جنيني آغاز شده و تا ماه سوم دوره جنيني پايان مي گيرد، بنابراين اينکه نوزاد در بدو تولد پسر يا دختر شناخته شود کاملاً تحت تاثير ترشح يا عدم ترشح «آندروژن ها» در دوره جنيني يعني قبل از تولد است و تاثير تستوسترون بر سلول هاي عصبي مغزي مسوول زنانه يا مردانه شدن مغز در نواحي مانند هيپوتالاموس است و مغز زنانه يا مردانه را شکل مي دهد.
اين عوامل پيش از تولد بود، آيا پس از تولد هم عواملي وجود دارد که باعث ابتلايا تشديد اين حالت بشود؟
بله، اصولاً کسب هويت زنانه يا مردانه در انسان بيشتر تابع مسائل پس از تولد است تا قبل از تولد. احساس متعلق بودن به جنس مرد يا زن بيشتر نتيجه تعاملات ميان کودک و ارزش ها و نگرش هاي والدين است. از دخترها انتظار مي رود رفتاري لطيف و ملايم داشته باشند، عروسک بازي کنند و... از پسرها رفتار پرجنب و جوش، حتي خشن و بازي هايي چون شمشيربازي، تفنگ بازي و... که اين نقش ها به مرور در ذهن کودکان نهادينه و به الگو تبديل مي شود. يکي از علل اختلال هويت جنسي آن است که والدين يا ساير افراد مهم زندگي، کودک را تشويق به رفتارهاي جنس مخالف مي کنند، مثلاً لباس جنس مخالف را به او مي پوشانند و او را تشويق به بازي هاي جنس مخالف مي کنند.
هدف اصلي راه اندازي اين مرکز چه بوده است و اکنون چه خدماتي را به اين قشر از جامعه ارائه مي کند؟
نمي توان منکر وجود اين بيماران در جامعه شد، همچنين عدم حمايت اين افراد از سوي هيچ ارگاني، حتي نهادي چون خانواده و آسيب هايي که ممکن است عوارض اين بيماري بر سلامت فرد و اجتماع داشته باشد، سازمان بهزيستي را به فکر حمايت از اين افراد و راه اندازي اين دفتر انداخت.
اما خدماتي که در اين مرکز ارائه مي شود، شامل اطلاع رساني به معناي راهنمايي و هدايت مراجعان، جهت نحوه آغاز سيکل درمان، اقدام به اخذ مجوز پزشک قانوني در دوراني که مددجو تحت روان درماني است و مشاوره با خانواده مددجو از جمله مهمترين اقداماتي است که اين مرکز در اختيار افراد ترانس سکشوال قرار مي دهد.
به نبود حمايت اين افراد از سوي خانواده هاي خود اشاره کرديد. چرا خانواده ها بيماري فرزندان خود را نمي پذيرند و مثل ساير بيماري ها جهت بهبود فرزندان خود تلاش نمي کنند؟
متاسفانه در جامعه ما چون شناخت صحيحي از مشکل اين افراد وجود ندارد، جامعه آنان را نه به عنوان بيمار، بلکه به عنوان منحرفان اجتماعي قلمداد مي کنند، اين ذهنيت غلط و اشتباه اثر خود را بيشتر در خانواده نشان مي دهد، مثلاً خانواده ها عنوان مي کنند که چگونه مي توانيم افراد فاميل را نسبت به اين بيماري توجيه کنيم؟ از سويي چون علايم اين بيماري در سن بلوغ بروز پيدا مي کند، پذيرش آن از سوي خانواده ها سخت تر صورت مي گيرد، شايد اگر در دوران کودکي خانواده ها، رفتارهاي غيرعادي کودکان را تشخيص دهند، بيماري فرزندان خود را زودتر پذيرا شوند. البته من مشکل اصلي را در خانواده ها نمي بينم، تصور من اين است که اين مشکل فرهنگي است، تغيير نگاه جامعه و افراد بسيار سخت و زمان بر است که در اينجا اهميت نقش رسانه ها دوچندان مي شود زيرا کارکرد اصلي توليد فرهنگ و آگاهي بخشي بر دوش آنها است.
وقتي شما با خانواد ه ها در خصوص بيماري فرزندان شان صحبت مي کنيد، معمولاً خانواده ها چه عکس العملي نشان مي دهند؟
عکس العمل خانواده ها يک رابطه مستقيم با ميزان تحصيلات، موقعيت اجتماعي و فرهنگي آنها دارد، هر چه ميزان فرهنگ خانواده ها بالاتر باشد، راحت تر با بيماري فرزند خود کنار مي آيند، اما مشکل آنجا است که اکثر خانواده هاي جامعه ما داراي چنين موقعيتي نيستند، براي همين مشاوران ما با خانواده هاي آنان صحبت مي کنند، خانواده ها احساس مي کنند که ما مي خواهيم آنها را توجيه کنيم.
نحوه آشنايي TSها با اين مرکز چگونه است؟
به خاطر شرايط اجتماعي که در آن خصوص صحبت کرديم، بچه ها معمولاً راحت تر يکديگر را پيدا مي کنند، زيرا احساس مي کنند جز خود آنها کسي قادر به درک شرايط و بيماري آنها نيست و آنها اين مرکز را به همديگر معرفي مي کنند.
به جز خدماتي که اشاره کرديد، مرکز خدمات ديگري را در اختيار مددجويان قرار مي دهد؟
از ديگر خدماتي که در اين مرکز عرضه مي شود، مي توان به آموزش مهارت هاي زندگي اشاره کرد، زيرا اين افراد قصد دارند از هويت ظاهري خود فاصله بگيرند و در قامت هويت تازه يي خود را در جامعه نشان بدهند، اين دگرديسي هويتي گاهي بسيار سخت و پيچيده است که لازم است در اين زمينه به افراد کمک شود. از ديگر امکانات اين مرکز، امکان اسکان موقت بچه هاي TS است زيرا اين تنها مرکز در سطح کشور است که خدماتي را در اين راستا عرضه مي کند و طبيعتاً بخشي از مراجعان ما از ساير نقاط کشور است. همچنين کمک هزينه درمان و جراحي بچه ها، کاريابي و حرفه آموزي از ديگر خدمات مرکز است.
مراجعان اين مرکز بيشتر از چه مناطقي از کشور هستند؟
بستگي به بافت اجتماعي و بومي استان ها دارد، مثلاً در استان هايي که ديدگاه هاي متعصبانه تر و بسته تري دارند، ترانس سکشوال ها فرصت عرضه بيماري خود و تلاش براي بهبودي آن را ندارند. اما اغلب TSها را افراد ساکن استان تهران تشکيل مي دهد.
پذيرش بيماران TS به چه صورت است؟
اولين مرحله پذيرش روانکاوي از اين افراد است زيرا بعضاً از ميان افرادي که به اين مرکز مراجعه مي کنند، هستند کساني که داراي اختلال جنسيتي نيستند و پس از تاييد روانکاو و روان پزشک، وضعيت اجتماعي، اقتصادي و خانوادگي فرد بررسي مي شود. از همان زمان شروع، مشاوره و گفت وگو با خانواده فرد متقاضي و آگاه سازي آنها نيز صورت مي گيرد. پس از گذشت اين مراحل جهت گرفتن تاييديه پزشک قانوني مرکز اين افراد را معرفي مي کند. از زمان صدور مجوز تغيير جنسيت فرد، 6 ماه رفتار مددجو زير نظر پزشکي قانوني است، تا در اين مدت زماني مشخص شود که آيا اين افراد آمادگي تغيير جنسيت و هويت را دارند يا خير. وقتي اين مراحل پشت سر گذاشته شد بيمار مي تواند براي عمل و جراحي اقدام کند.
چرا ايران را بهشت TSها در منطقه معرفي مي کنند؟
اين جمله يي است که خود بچه هاي TS به کار مي برند و اين موجب خوشحالي ما است و اميدواريم قدم هاي بهتري را براي کمک و درمان آنها برداريم. واقعيت آن است که روشن بيني و نگاه بازي که امام خميني(ره) داشت، موجب شد ايشان اين افراد را نه گناهکار بلکه بيمار بدانند. تا پيش از آن براي اين افراد بدون هيچ گناهي جرم و مجازاتي درنظر گرفته مي شد، اما ديدگاه حضرت امام(ره) باعث شد اين قشر جامعه زندگي دوباره يي بيابند و فرصت درمان خود را پيدا کنند. ايران تنها کشوري در منطقه است که براي اين افراد شناسنامه جديد صادر مي کند زيرا اين افراد دوست دارند وقتي هويت تازه يي به دست آوردند، شناسنامه جديد و منطبق با هويت جديد را نيز داشته باشند. البته تا چندي پيش در شناسنامه جديد درج مي شد که اين فرد سابقاً با اين نام و جنسيت بود ولي اکنون تغيير نام و جنسيت داده است که اين باعث بروز مشکلاتي براي اين افراد مي شد، گام مهمي که برداشته شد اين بود که اين توضيح از شناسنامه ها حذف شود.
با انجام عمل جراحي مشکل فرد ترانس سکشوال حل مي شود؟
با انجام اين عمل فرد از لحاظ روحي به احساس خوبي دست مي يابد، در واقع گمشده خود را پيدا مي کند اما آنچه که موجب نگراني آنها است نحوه عمل جراحي است.
چرا پزشک متخصص در اين زمينه وجود ندارد؟
ما پزشک داريم و هم اکنون هم بيشتر عمل ها در کشور صورت مي گيرد، اما مساله بعدي اين است که همه اين حمايت ها را از سازمان بهزيستي طلب مي کنند، در حالي که من فکر مي کنم متولي اين بخش وزارت بهداشت است و اين چون يک مشکل جامع است احتياج به مشارکت کل سازمان ها و نهادهاي اجتماعي دارد، نهادهايي چون تامين اجتماعي، سازمان فني و حرفه يي جهت آموزش اين افراد تا توانمند شوند و بتوانند به راحتي در اجتماع زندگي کنند.
http://www.magiran.com/npview.asp?ID=1474923
بازیگری که تغییر جنسیت داد + عکس
چهرهاش برای خیلیها آشناست؛ خیلیها هنوز نقشآفرینیاش را در فیلمهای «سربازهای جمعه»، «تیغزن»، «تسویه حساب» و «استشهادی برای خدا» به خاطر دارند. خیلیها هم او را با « آناهیتا» و «سرزمین کهن» به یاد میآورند.
چهره ارسطو نقطه مشترک این فیلمها و سریالهاست؛ چه در روزهایی که فرزانه بود و با هویتی زنانه نقش بازی میکرد و چه حالا که سامان است و در قالب یک مرد در فیلمها و سریالهای مختلف بازی میکند.
او یکی از قدیمیترین بازیگران حیطه بازیگری و یکی از مشهورترین ترنسکشوالهای کشورمان است که بعد از 42 سال تغییر جنسیت داده؛ خودش که میگوید: «نه چیزی برای پنهان کردن دارم و نه ترسی از حرف زدن درباره گذشتهام» شاهد این ادعا عکسهای دوران فرزانگیاش است که در گوشه و کنار خانهاش دیده میشوند؛ عکسهایی که سامان آنها را دور نینداخته است.
بیشتر از 40 سال از عمرتان را در یک قالب دیگر گذراندید، شما که میدانستید به این جنسیت تعلق ندارید چرا اینقدر دیر اقدام کردید؟
جایگاهم را پیدا نکرده بودم. نمیدانستم کجا ایستادهام. شک داشتم که تیاس هستم یا نه؟ میدانستم یک مشکل اساسی وجود دارد اما باید اطمینان پیدا میکردم. از عواقب تغییر جنسیت و تنهایی بعد از آن هم خیلی میترسیدم؛ در اصل، مهمترین مشکلم همین تنهایی بود. من عاشق معاشرت کردن با دیگران هستم و دوست دارم همیشه در خانهام مهمان داشته باشم. میترسیدم بعد از جراحی دیگر کسی من را نپذیرد.
ترس از تنها شدن باعث شد 20 سال طول بکشد تا من تصمیم بگیرم جنسیتم را تغییر بدهم اما سال 85 دیگر مطمئن شدم که میخواهم این کار را انجام بدهم و اقدام کردم. همان موقع خیلیها گفتند باید بازیگری را ببوسی و کنار بگذاری؛ گفتند کار و زندگیات رو جمع کن و برو خارج اما میبینید که هنوز هم اینجا هستم و به کارم ادامه میدهم.
در تئاتر و سینما جزو قدیمیها به حساب میآیید، نقطه آغاز بازیگریتان کجا بود؟
از سال 67 به شکل حرفهای کارم را شروع کردم، آن روزها ساکن شاهرود بودم و همانجا هم کار میکردم. یک سال بعد گفتند خانمها نمیتوانند روی صحنه بیایند و کار کنند، ما هم برای اینکه بگوییم هنر زن و مرد ندارد، یک تئاتر به اسم «خرابه شام» کار کردیم و همه خانمها با پوشیه روی صحنه رفتند.
همین جسارتی که ما بهخرج دادیم باعث شد سد روی صحنه نرفتن خانمها شکسته شود و ما بتوانیم کارمان را ادامه دهیم. اواخر سال 68 برای مدتی به تهران آمدم و بعد دوباره به شاهرود برگشتم اما از سال 74 به بعد برای همیشه تهران را برای زندگی انتخاب کردم چون اینجا راحتتر میتوانستم کار کنم.
اولین سریالی که خارج از قالب زنانه و در واقع با قالب اصلیتان بازی کردید، کدام سریال بود؟
سال 87 در یکی از برنامههای ویژه عید نوروز به کارگردانی سعید آقاخانی نقش یک سمسار را بازی کردم. البته آن زمان درباره بازی در سریال کمال تبریزی هم صحبتهایی کرده بودم، اما اولین حضورم جلوی دوربین با همان نقش سمسار بود.
بعد برای صحبت با کمال تبریزی به پشت صحنه سریالش یعنی «سرزمین کهن» رفتم و با او به گفتوگو نشستم. اضطراب زیادی داشتم، مدام منتظر بودم ایشان یک دنیا سوال درباره کاری که انجام دادهام بپرسند، اما آقای تبریزی طوری رفتار کرد که انگار نه انگار اتفاقی افتاده، خیلی راحت فقط درباره بازی در فیلمشان با هم حرف زدیم.
مسعود کیمیایی هم همینطور بود. من سالهاست ایشان را میشناسم؛ ایشان یکی از افرادی بود که از قبل میدانست قرار است تغییر جنسیت بدهم و چه مشکلی دارم. یکی از خوشبختیهای من حضور این آدمها بود که کنارم بودند و توانستم روی کمک و اطمینان قلبیای که به من میدادند حساب کنم و برای تغییر جنسیت اقدام کنم.
ارتباطاتی که قبل از تغییر جنسیت داشتید بعد از آن هم ادامه پیدا کرد یا تغییر کردند؟
بیشتر رابطههایم را بعد از جراحی هم حفظ کردم اما چند تا دوست خوب داشتم که متاسفانه آنها را دست دادم و الان فقط گاهی تلفنی با آنها در ارتباط هستم.
با چه چیزی مشکل داشتند؟ اینکه راه اصلی زندگیتان را انتخاب کردید و تغییر جنسیت داده بودید یا مشکل، چیز دیگری بود؟
نپذیرفتند، اصلاً موقعیتی را که داشتم نپذیرفتند. میگفتند این فکری که درمورد خودت میکنی با چند جلسه روانکاوی حل میشود و خیلی جدی نیست. میگفتند تو بیدلیل یک مشکل کماهمیت را بزرگ کردهای. این گروه رابطهشان را کاملاً با من قطع کردند و همین موضوع خیلی اذیتم کرد.
حتی در یک دوره، افسردگی گرفتم اما چون اعتقاد داشتم زمان، مشکلات را حل میکند، همه چیز را به گذشت زمان سپردم و در حال حاضر بیشتر آنهایی که دیدشان نسبت به این کارم منفی بود من را پذیرفتهاند. حالا خیلیها فهمیدهاند که ما باید آدمها را به خاطر چیزی که هستند دوست داشته باشیم، نه چیزی که دوست داریم باشند.
همکارانتان چطور؟ آنها با سامان ارسطو مشکلی ندارند؟
حالا دیگر همه سامان را بیشتر از فرزانه میشناسند و میپذیرند و این همان اتفاقی است که باید بیفتد. قبل از جراحی مدام باید دلیل رفتارهایم را به دیگران توضیح میدادم و میگفتم این زنی که شما میبینید واقعیت دنیای من نیست؛ من فقط جسم زنانه دارم. همین باعث میشد آنها را آزار بدهم و روزهای پرتنشی را بگذرانم و حتی یک زن قلدرمآب به نظر برسم. اما حالا دیگر نیازی نیست بخواهم چیزی را ثابت کنم برای همین خیلی آرامتر از قبل هستم. آن وقتها توی چشمهایم فقط و فقط ترس و افسردگی بود. انگار مدام درحال پنهان کردن خودم بودم.
با کدام یک از دوستان بازیگرتان رابطه بهتری داشتید؟
مائده طهماسبی و همسرشان فرهاد آئیش، مستانه مهاجر، مهتاب کرامتی، مسعود کیمیایی، رابعه اسکویی، مجید جعفری و خیلیهای دیگر. دوستان هنرمندم راحت پذیرفتند.
عزتالله انتظامی، محمدعلی کشاورز و خیلی از کسانی که سنوسال بیشتری از آنها گذشته و فکر میکردم این اتفاق را خیلی راحت نپذیرند اما باز هم به من خیلی کمک کردند و شرایطم را همانطور که بود پذیرفتند.
رابطهتان با خانوادهتان چطور است؟
راستش الان خیلی بهتر از قبل شده؛ فقط بعضی وقتها نمیدانم از روی قصد و غرض است یا ناخودآگاه، آنها من را به اسم قبلیام صدا میزنند و این کمی آزاردهنده است.
در این مدت هیچوقت این رابطه قطع نشد؟
نه خوشبختانه؛ البته فاصله سنی من و خواهرهایم کمی زیاد است. مثلاً بزرگترینشان 58 ساله است؛ بالطبع کنارآمدن با شرایطی که من داشتم برایشان کار راحتی نبود با این حال هیچوقت رابطهمان را با هم قطع نکردیم. شاید این رابطه مدتی کمرنگ شد اما من هیچوقت نخواستم خودم را پنهان کنم چون اعتقاد داشتم کار درستی انجام دادهام و همین باعث می شد میلی به پنهان کردن خودم نداشته باشم.
با بچهها چطور؟ بچههای اقوام و آشنایان؟
خیلی خوب است، چون یک کودک درون دارم که اسمش سیناست؛ سینا سالهاست که همراه من است. نه بزرگ میشود و نه دست از شیطنت برمیدارد؛ من 50 تا خواهرزاده دارم که عاشقم هستند، من هم عاشق آنها هستم.
هزینه جراحیها زیاد بود؟ برای تهیهاش مشکل نداشتید؟
دو تا جراحی اولم نزدیک به 9 میلیون تومان هزینه داشت که با کمک مهتاب کرامتی و پادرمیانیهایش به 400 هزار تومان رسید و این واقعاً کمک بزرگی بود که هیچوقت فراموش نمیکنم. جراحی دوم که مهمترین و اصلیترین جراحی بود پول زیادی میخواست؛ چیزی حدود 20 میلیون تومان که با کمک 30 نفر از همکارانم این مبلغ تهیه شد و بالاخره خردادماه سال گذشته آخرین عمل تغییر جنسیت را انجام دادم. اگر کمک آنها نبود با مشکل روبهرو میشدم.
بهزیستی هم کمک کرد؟
متاسفانه آسیبدیدگان خیلی از آسیبهای اجتماعی زیر نظر بهزیستی هستند اما من و امثال من زیرشاخهای از وزارت بهداشت هستیم و فقط میتوانیم با بهزیستی در تعامل باشیم. هزینهای که دولت برای کمک به جراحی ما در نظر گرفته 10 میلیون تومان است اما در عمل بهزیستی در مرحله اول 4 میلیون میدهد و در قسط بعدی یک میلیون تومان البته ممکن است این مبلغ قسطها به صورت دیگری هم باشد، مثلاً اول 3 میلیون بعد 2 میلیون. حالا بماند که چقدر برای همین پول باید برو بیا داشته باشیم و از این اتاق به آن اتاق برویم و از هر جایی نامه بگیریم و تمام اینها ما راخستهتر میکند.
مشکلات دیگری هم داشتید؟
خیلی زیاد؛ مثلا بهزیستی برای ما پزشک تعیین میکند. آنها خودشان راضی نمیشوند که گربهشان را زیر تیغ جراحی بیندازند که شناختی از او ندارند اما بچههای ما با همه مشکلات روحی، روانی و خانوادگیای که دارند و بحرانی که قرار است پشت سر بگذارند باید زیر نظر پزشکی که به آنها معرفی میشود، عمل کنند. ما نه کلینیک مخصوص داریم، نه پزشک، نه مشاور و نه حتی انجمنی که بتوانیم با آن در ارتباط باشیم. جمعیت 4 هزار نفری تیاس ما درواقع انگار وجود ندارند.
بعد از جراحی چطور؟ مشکلات باز هم ادامه دارد؟
همه فکر میکنند فقط دیوانهها باید بروند روانپزشک اما بچههای ما بعد از جراحی قطعاً باید تحت نظر باشند اما این امکان برای خیلیها فراهم نیست. ببینید، ما فکر میکنیم اگر عمل جراحی تغییر جنسیت را انجام بدهیم دنیا برایمان بهشت میشود اما خبری از این جور چیزها نیست. وقتی در جمع بچهها بودم و میگفتم باور کنید بعد از عمل هم زندگی همین است باورشان نمیشد. زندگی همین است اما بعضیها که به خودشناسی نرسیدهاند،کارهای عجیبی میکنند، زنها زیادی زنانه رفتار میکنند و مردها غیرتهای کاذب و افراطی از خودشان نشان میدهند.
گذشته را فراموش کردهاید؟
نه، نباید فراموش کنم، فقط دیگر کاری با آن ندارم. نمیدانم چرا بعضیها عکسهای آن روزهایشان را میسوزانند و همه خاطراتشان را کتمان میکنند. من معتقدم که جسمم تغییر کرده و با روحم همسو شده است. پس چرا باید عکسهایم را پاره کنم؟ باور کنید الان دیگر حتی به دیروز هم فکر نمیکنم چه برسد به گذشته.
چطور از فرزانه به سامان رسیدید؟
وقتی تغییر جنسیت دادم، با همسرم اسمهایی مثل فرزین، بردیا و سامان را انتخاب کردیم، هرکدام را چند روز صدا زدیم؛ سامان بیشتر از همه اینها به من میآمد و دوستش داشتم.
ازدواجتان به کجا رسید؟
سال 87 با همسرم نامزد کردیم، 9 تیر 88 تاریخ عقدمان بود و اردیبهشت 90 از هم جدا شدیم. قسمت این بود که اینطوری زندگی کنم.
ارسطو تمام مدت مصاحبه به همسرش هدی فکر میکرد و دلش میخواست آنجا بود.
http://www.pixact.ir/post/580
قبل از عاشق شدن یاد بگیریدچطور از وابستگیتان کم کنید بدون آنکه از دلبستگیتان کم شود
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)